سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: آدمی از بدو تولد تا آخرین لحظهای که نفس میکشد در حال آموزش و یادگیری است. گاهی تعجب میکنیم که چرا فلان شخص با وجود سن بالایی که دارد هنوز مسائل و موارد پیشپاافتاده را نمیداند! بدونشک علت در آموزش ناقص یا ناصحیح دوران یادگیریها یا همان دوران کودکی است و به همین دلیل این آموزش و یادگیری صحیح تازه باید در بزرگسالی انجام شود. البته طبق گفته قدیمیها ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. به عنوان مثال موضوع حائز اهمیت در این مجال رعایت کردن حریم شخصی و خصوصی دیگران و همچنین پرهیز از یکسری رفتارهای ناپسند اجتماعی و... است. این عامل از قبیل مواردی است که گاهی در دوران کودکی جدی گرفته نشده است و متأسفانه گاهی در خانوادهها به افراد آموزش داده نمیشود.
انسان موجودی کنجکاو است و به دلیل روحیه کنجکاوی که دارد گاهی اوقات باعث ناراحتی اطرافیان یا حتی دردسرساز نیز میشود. حس کنجکاوی در همه ما وجود دارد و غیرقابل انکار است، اما نکته مهم در این میان این است که بدانیم چگونه باید آن را مدیریت کرد. بالطبع این حس نیز مانند تمامی موارد آموزشی در دوران کودکی باید توسط والدین یا آموزگاران شناخته شود و بر اساس میزان و شدتی که وجود دارد آن را مدیریت و کنترل کرد.
البته گاهی موضوع کمی فراتر از حد معمول رفته و نیاز به کمک گرفتن از مشاوران، روانشناسان و روانپزشکان بیش از پیش احساس میشود. به طور کلی کنجکاوی همیشه جنبه منفی ندارد، اما زمانی که باعث نفوذ به حریم شخصی دیگران شود مخرب و دردسرساز خواهد بود. پس برای جلوگیری از این امر بهترین راهکار، شناخت، اندازهگیری، بازسازی و آموزش صحیح به کودکانمان است.
زمانی که حس کنجکاوی بیش از حد باشد و در کودکی نیز کنترل نشود، روز به روز فرد بیشتر با این حس خو میگیرد و این رفتار تبدیل به یکی از خصوصیات اخلاقی منفیاش خواهد شد. به طوری که از نظر او این رفتار امری عادی بوده و طبق اعتقاداتش لازمه بقا و رشد انسانها تلقی میشود. چنین فردی بدون توجه به حریم شخصی افراد در همه موارد به خود حق دخالت و اظهارنظر داده و همیشه قصد دارد از همه مسائل ریز و درشت زندگی اطرافیانش باخبر شود و سر در بیاورد.
جالب اینکه حتی موارد و اطلاعات بیاهمیت و بیربط نیز در نظر این قبیل افراد پراهمیت و حیاتی جلوه میکند. برای مثال فلان همسایه امسال عید قصد سفر به کجا دارد و بهمان فرد فامیل چرا رشته تحصیلیانتخابیاش مدیریت صنعتی است؟ یا همکارش چند کارت و حساب بانکی دارد؟ وقتی حادثهای رخ داده یا نزاع و حتی تصادفی بین دو نفر اتفاق افتاده سریع شروع به فیلمبرداری، عکاسی و سلفی گرفتن میکنند. پشت باجه تلفن عمومی فالگوش میایستند و گاهی حتی پایشان را نیز از گلیمشان درازتر میکنند. به مانیتور همکار بغلدستی یواشکی زل میزنند تا بفهمند با چه کسی دارد چت میکند یا بیخ گوش طرف مقابلشان میایستند و شروع به صحبت میکنند. به طوری که دیگر این کارشان بیشتر شبیه به تنفس دهان به دهان است تا همکلامی! و مواردی از این دست فضولیها که گاهی کنجکاوی نام میگیرد! برخی همیشه در پی کسب اطلاعاتی هستند که ممکن است هرگز به دردشان نخورد، اما زمانی که با آنان از علم و دانش روز، اختراعات جدید، اشخاص برجسته و... صحبت میکنیم، بلافاصله موضوع بحث را بیهوده میدانند و با بیاعتنایی هرچه تمام سریعاً جمع را ترک میکنند.
این افراد برای خود و سایرین چیزی تحت عنوان حریم خصوصی و شخصی نمیشناسند و به قول معروف همیشه نخود هر آشی میشوند. بهتر است آنان را متوجه این ویژگی اخلاقی ناپسندشان کرده و بهشان پیشنهاد کنید سری به رفتارشناسان، روانشناسان و روانپزشکان برای رواندرمانی و به خصوص رفتاردرمانی بزنند. آنها مبتلا به نوعی بیماری مهلک رفتاری- روانی هستند که خود از آن غافلند و وظیفه خانواده و اطرافیان است که به جای دوری و فرار از اینها دست یاری به سویشان دراز کنند و دریچهای نو از روابط و تعاملات اجتماعی را نشانشان دهند.
شناخت مرزهای حریم شخصی به مرور از زمان کودکی در ذهنمان نهادینه میشود. برای مثال زمانی که به کودکمان میگوییم: «بیاجازه دست تو کیف کسی نکن»، «بیاجازه وسایل شخصی کسی را برندار»، «قبل از ورود به اتاق در بزن»، «تو موبایل بابات سرک نکش» و... در حقیقت در حال آموزش دادن رعایت حریم شخصی به فرزندانمان هستیم. رعایت این مسائل باعث میشود فرد در بزرگسالی تعریفی واضح و روشن از حریم شخصی افراد در ذهن داشته باشد و هرگز به خود اجازه ندهد آن را برهم بزند و این قانون را درهم بشکند.
برای مثال زمانی که در نوبت عابربانک است، دیگر مدام سرک نمیکشد که سر دربیاورد فرد جلویی در حال پرداخت قبض است یا واریز پول؟ وقتی در اداره است توجهی ندارد به اینکه اربابرجوع جلویی یا نفر بغلدستیاش در حال دریافت چه خدماتی از این ارگان است یا زمانی که در تاکسی نشسته است برای پی بردن به اطلاعاتی که کمترین ارتباطی هم به او ندارد مدام گردن نمیکشد و گوشیهمراه فردی که کنارش است را زیرچشمی نگاه نمیکند یا بدون در نظر گرفتن علایق و استعدادهای فرزندش یا به اجبار و تنها به دلیل تقلید از همسایه او را به کلاس ژیمناستیک نمیفرستد.
یادگیری این قبیل نکات ریز یا به ظاهر کماهمیت در کودکی، زمینه آموزش مسائل عمیقتری را در بزرگسالی فراهم خواهد کرد؛ مسائلی همچون حقوق شخصی، حریم شخصی، حقوق شهروندی، رعایت فاصلهها، احترام به عقاید و اعتقادات و.... قطعاً این باعث میشود داشتن تنها یک کشوی شخصی در خانه آرزویی دستنیافتنی برای نوجوان و جوان ما نباشد.
ختم کلام اینکه در ذهن عدهای دلسوزی، کنجکاوی و فضولی، هر سه یک معنا و مفهوم دارد. برای مثال برخی والدین عادت دارند هر شب کیف پول و جیب لباسهای فرزندانشان یا همسرشان را چک کنند. آنها به طور واضح خود نمیدانند دنبال چه چیزی هستند و دلیل این کار را این گونه توجیه میکنند که از سر دلسوزی است. یعنی ببینم اگر پسرم در کیفش پول نیست به او پول بدهم یا میگویند جامعه ناامن و پر از آسیبهای اجتماعی شده است. من هم چک میکنم مبادا لباس همسرم بوی سیگار بدهد و از این قبیل موارد که حتماً یکی دو باری برای ما هم پیش آمده است.
این نگرانیها قابل درک است، اما بهتر است مراقب باشیم از آن طرف بام پرت نشویم. با اضطراب، نگرانیها و ترسهایمان از راه صحیح ورود و مقابله کنیم و اجازه تنفس، آرامش خاطر و راحتی به افراد خانواده خود دهیم. حتی نزدیکترین افراد به ما هم نیاز به حریم خصوصی دارند. پس نباید معنای آن را با صمیمیت اشتباه بگیریم. به امید رسیدن روزی که اعتماد و اطمینان و حفظ حریمها و فاصلههای شخصی در بین همه افراد جامعه وجود داشته باشد.