سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: به هرحال خیلی از جوانها در برههای از زمان باید به خدمت سربازی اعزام شوند، اما تفکر آدمها با هم متفاوت است و کسی که اهل ذوق و قلم باشد، نمیتواند در مقابل حوادث پیرامونش بیتفاوت باشد. نویسنده کتاب آنچه در اوج جنگ ایران و عراق در کنار همخدمتیهایش دیده و لمس کرده را بهصورت داستان درآورده است و در نوشتن داستانها نیز تلاش کرده تا روندی داستانی به نوشتارش بدهد و روایتها از حالت خاطرهگونه خارج و به داستانهای جنگ تبدیل شوند. از تفاوتهای اصلی و کلیدی «خاطره» با «داستان»، به جز نثر و نگارش، استفاده از عنصر تخیل است. در خاطره علاوه بر اینکه نویسنده روی فضاسازی، توصیفات و دیالوگها خیلی مکث نمیکند، واقعیتهای اتفاق افتاده را به صورت خطی میگوید و میرود، اما «تخیل» مهمترین عنصر در یک متن است که تفاوت داستان را با خاطره نشان میدهد و میتوان گفت که خلیلی به خاطر اینکه روایتهای جنگش صرفاً یک خاطره معمولی نباشد، عنصر خیال را با واقعیت آمیخته و تا حدودی هم در این کار موفق بوده است.
«جستوجو»، «هیاهوی بسیار برای هیچ»، «داماد بعد از این»، «قصه ما راست بود»، «چفیه» و «پای رفتن» نام بعضی از داستانهای این کتاب است. از نکات قابل توجه در داستانهای خلیلی که به بهتر بودن ساختار آنها کمک کرده است، پیوند دادن وقایع عاشورای حسینی به جنگ ایران و عراق است. او برخی از داستانها را با الهام از شخصیتهای وقایع کربلا نوشته و در واقع چند مورد از داستانهای این کتاب، ترکیبی از داستانهای تاریخی- مذهبی با داستانهای امروزی دفاع مقدس و تشبیه شهدای جنگ با یاران امام حسین (ع) در واقعه کربلاست. در یکی از داستانها نویسنده اشاره به رشادتها و رفاقتهای واقعی آن دوران دارد.
جمال همخدمتی راوی که مثل خودش سرنشین تانک است، در یکی از سختترین لحظههای جنگ، دست به یک جانفشانی بزرگ میزند که باعث زنده ماندن راوی میشود. در گوشهای از این داستان که از زبان اول شخص مفرد روایت میشود، میخوانیم: «گلولهای که شکم جمال را پاره کرد، سهم من بود. اصلاً قرار بود که من بیرون از تانک باشم و گلولهها را به داخل بدهم، اما ناگهان جمال با اصرار گفت بیا جامون رو عوض کنیم.» این کتاب در سال ۱۳۹۸ با قطعی رقعی و در ۱۳۲ صفحه منتشر شده و ناشر آن سوره مهر است.