سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: در اواخر دهه ۵۰ میلادی، روانشناسی به نام اِلیس پال تُرِنس در دو دبستان مینیاپولیس آزمایشی انجام داد تا راز تحقق خلاقیت را دریابد. وی که آزمونهای فراوانی با خود به همراه داشت، سؤالی از بچهها پرسید که به نظر ساده میآمد: از چه چیز خوشتان میآید؟ تُرنس با این بچهها مدت ۲۰ سال در ارتباط بود تا ببیند کدام یک از آزمونهایش توانستند خلاقیت را در بزرگسالی پیشبینی کنند. آنچه تُرنس را بیش از هر چیز شگفتزده کرد، تأثیر تصویر ذهنی کودکان از آیندهای بود که از آن خوششان میآمد. این تصویر بیش از هر چیز دیگر، حتی بیش از آزمونهایی که نوید موفقیت تحصیلی و دستاوردهای آموزشی میداد، در پیشبینی شکوفایی خلاقیت در بزرگسالی مؤثر بود. او نوشت: «هیجانانگیزترین و انرژیبخشترین لحظات زندگی آنجا اتفاق میافتد که در کسری از ثانیه تقلا و تلاشمان به ناگهان به هالهای خیرهکننده از پدیدهای کاملاً جدید، به تصویری از آینده، تغییر شکل میدهد... به نظر میرسد یکی از قدرتمندترین سرچشمههای انرژی خلاق، دستاوردهای چشمگیر و خودشکوفایی، دلباخته رویایتان میشود، دلباخته تصویرتان از آینده.
تصویر مثبت از آینده، با وجود همه پیچوخمهای زندگی، ما را به سوی سرنوشتمان پیش میبرد. هر یک از ما سرنوشتی داریم، بهترین آینده ممکن، اما مدام سر راه خودمان قرار میگیریم. علت آن است که آن آینده را فراموش میکنیم و در این بین امیدمان را هم از دست میدهیم. آبراهام مازلو روانشناس انسانگرا معتقد است وجود انسانی دو حوزه بسیار متفاوت دارد. در «حوزه کاستیها»، آنچه نداریم ما را به حرکت وامیدارد. تلاش میکنیم دنیا را مجبور کنیم با خواستههای ما همسو شود؛ گویی فریاد میزنیم: «دوستم داشته باش!»، «مرا بپذیر!»، «به من احترام بگذار»!
ورود به «حوزه وجودی» مانند آن است که لنزی تاریک و کدر را از چشمانمان برمیداریم و لنزی شفاف به جای آن مینشانیم. ناگهان دنیا و مردم را همان گونه که واقعاً هستند میبینیم؛ نه به منزله ابزارهایی برای نیل به اهدافمان بلکه به منزله خود هدف. تقدس هر فرد را میستاییم و میپذیریم آنها در مسیر خودشکوفایی هستند. فرصتهای رشد را نیز با دید بهتری رصد میکنیم. وقتی کاستیها و کمبودها انگیزهبخشهای اصلی ما نباشند، میتوانیم - چه شاد باشیم چه درمانده- با کنجکاوی و پذیرش، غنای زندگی را به طور کامل جستوجو کنیم. حالت تدافعیمان را که رها کنیم، سرانجام میتوانیم زیبایی دنیا را و فرصتهای درخشانی را که در زندگیمان وجود دارد، به وضوح مشاهده کنیم. در سالهای اخیر، روانشناسان بهتدریج به تخیل، امید و امکانهای پیش روی ما توجه کردهاند. اکنون روشن شده است که لازم نیست بردگان گذشته باشیم، بلکه میتوانیم در آینده سیر کنیم. امید جعبهابزاری دارد و یادگیری برخی عادات کمکمان میکند قطبنما را بهسمت آینده مثبتمان نشانه بگیریم. درباره جعبهابزار روانشناسی مثبتنگر بسیار نوشتهاند؛ اما هرگز تئوری منسجمی درباره امید وجود نداشته است. اکنون زمان آن فرا رسیده است.
دان تومازلو در کتاب جدیدش امیدواری آموخته شده، قدرت مثبتنگری در غلبه بر افسردگی منابعی ارزشمند و کمککننده جمعآوری کرده است، تجربه خواندن این کتاب تنها یک بار در زندگیتان رخ میدهد. با خواندنش یاد میگیرید چگونه در رویکردتان به زندگی تغییری عمیق ایجاد کنید و چگونه از بندهای ذهنتان رها شوید.
این کتاب مروج خوشبینی نیست، بلکه عاقلانه به مسائل نگاه میکند. تومازلو به شما نمیگوید واقعیت رنجهایتان را نادیده بگیرید، بلکه به شما میآموزد چگونه با افزودن بر آگاهیتان و دوباره شکلدادن به تصویر ذهنیتان از آینده، تعادل را به زندگیتان بازگردانید. با خواندن این کتاب، به تعبیر مازلو، از حوزه کاستیها عبور میکنید و به تعبیر تومازلو خودتان را با «کانال امید» تنظیم میکنید. ممکن است تا بدینجا همه زندگیتان را با تصویری نامناسب از آینده سپری کرده باشید.
تومازلو میگوید: «برای آنکه بفهمیم امید چگونه کمکمان میکند باید به جای فکرکردن به آنچه در گذشته رخ داده است، بر آنچه در آینده میتوان انجام داد، تمرکز کنیم.» برای نیل به این هدف، تومازلو سه اصل ارائه میکند که از تحقیقات انجامشده درباره امید به دست آمدهاند و میتوانند کمک حالمان باشند:
۱. اهدافتان را تنظیم کنید. از آنجا که اهداف بلندمدت قطعیت کمتری دارند، خطر ابتلا به افسردگی را بیشتر میکنند. اهداف کوچکتر تمرکزمان را تنظیم میکنند و اجازه میدهند دوباره قدرت عمل را به دست بگیریم. این امر مانند گذاشتن خنککننده برای لپتاپ است. به اهدافی فکر کنید که میتوانید در بازه زمانی محدود به آنها دست پیدا کنید. اگر بتوانید برای انجام کاری برنامهریزی کنید و از خودتان انتظار داشته باشید در بازه زمانی ۲۰تا ۳۰دقیقه یا حتی چند ساعت انجامش دهید، بهراحتی میتوانید مدار امید را در خودتان بیدار کنید. آنچه امید را در شما ایجاد میکند، باور این نکته است که میتوانید برخی جنبههای آیندهتان را کنترل کنید. برنامهریزی برای درستکردن غذا، قدمزدن، پاسخدادن به سه ایمیل، مرتبکردن تخت، تمیزکردن کمد همگی ارزش فراوانی دارند و کمک میکنند دوباره قدرت عمل را در دست بگیرید و در آن لحظات احساس بهتری نسبت به زندگیتان داشته باشید. امید زمانی ایجاد میشود که میتوانیم تشخیص دهیم و انتظار داریم آینده را کنترل کنیم. هدفگذاریهای کوچک کمک مان میکند به آنجا برسیم.
۲. تشکر کنید، مهربان باشید و شفقت بورزید. امید چیزی نیست که داریم یا نداریم؛ بلکه با اندک مقادیر مثبتنگری رشد میکند و تنظیم میشود. رابطه افکار مثبت و منفی مانند متعادل نگهداشتن ترازویی است که در یک کفه آن سنگریزه و در کفه دیگر آن پَر قرار دارد. افکار منفی نیرومندترند چراکه گرایش بیشتری به آنها داریم–آنها مانند سنگریزهها هستند. نگرانی کمکمان میکند از خطر جان به در ببریم؛ اما سنگریزهها میتوانند ترازو را از تعادل خارج کنند و اگر بیش از حد نگرانی به خود راه دهیم میتوانند بهسرعت شرایط را بدتر کند. افکار مثبت مثل پرها هستند. آنها میتوانند از سنگریزهها سنگینتر شوند–، اما برای این کار به پرهای زیادی نیاز دارید. اگر عامدانه مثبت فکر کنید، میتوانید تعادل لازم را دوباره برقرار کنید. با استفاده از این روشهای ساده، اما اصیل است که مثبتگرایی انباشتهشده در فرد، به امید شتاب میدهد و آن را به نقطه اوج میرساند. اگر مرتب از دیگران تشکر کنید و عامدانه تلاش کنید مهربان باشید میتوانید پرهای لازم را به کفه ترازوی خودتان و دیگران اضافه کنید و ترازو را به سمت دیگر سنگینتر کنید. اینها اتفاقی نیستند.
۳. از روابطتان غافل نشوید. در ماه آوریل، انجمن سلطنتی هنر با همکاری بنیاد غذا پژوهشی انجام دادند. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که با اتمام کووید- ۱۹، درصد قابلتوجهی از بریتانیاییها (۸۵ درصد) تمایل دارند برخی تغییرات شخصی و اجتماعی که به واسطه قرنطینه به زندگیشان وارد شده است، همچنان پابرجا بماند. تنها ۹ درصد از بریتانیاییها تمایل دارند به زندگی «عادی» قبلی خود برگردند. از یافتههای اصلی این پژوهش، تأثیر بهبود روابط است. ۴۰ درصد از شرکتکنندگان در این پژوهش گزارش دادند در این دوران احساس عمیقتری به جامعه محلی خود تجربه کردهاند و همین درصد از شرکتکنندگان با دوستان و خانواده ارتباط بیشتری برقرار کردند. با ایجاد روابط بهتر، میتوانیم بنیان چیزی را بسازیم که به گفته مایر و سلیگمن بیشترین اهمیت را دارد:
«.. انتظار آینده بهتر...»
اندیشه، ارزشمندترین قابلیت انسانی و در دسترسترین و تجدیدشدنیترین منبع ماست– و هرگز از ما دور نیست.
نوشته: اسکات بری کوفمن
* نقل از ترجمان/ ترجمه: فاطمه زلیکانی/ تلخیص: سیمین جم/
مرجع: ساینتیفیک امریکن