انتصاب جعفر سمیعی بهعنوان مدیرعامل جدید باشگاه پرسپولیس با حرف و حدیثهای زیادی همراه شده است. از یکسو انتقاد نمایندههای مجلس را به دنبال داشته و از سوی دیگر باعث بهت و انتقاد چهرههای ورزشی شده است.
پیش از این انتصاب بسیاری بر این باور بودند که اینبار قرعه مدیریت باشگاه پرسپولیس به نام یک ورزشی درمیآید و میتوان امیدوار بود که پس از پرسپولیس برای استقلال هم چنین گزینهای انتخاب شود، اما وقتی نام سمیعی به عنوان مدیرعامل جدید پرسپولیس اعلام شد، همه متوجه شدند که سپردن کار ورزش به دست ورزشیها تنها یک رؤیاست و حداقل فعلاً هدفی دست نیافتنی است. البته طبیعی است که انتقادها و اعتراضها به این انتخاب هم ثمری در پی نداشته باشد.
اما صرفنظر از تمام این حرف و حدیثها و بدون پیشداوری در خصوص عملکرد مدیرعامل جدید پرسپولیس که ممکن است عملکرد خوبی هم داشته باشد و بتواند کشتی بحرانزده سرخها را به ساحل آرامش و امنیت برساند، یک نکته مهم در خصوص این انتخاب دیده نشده یا کمتر دیده شده و آن اینکه وزارت ورزش با انتخاب سمیعی به عنوان مدیرعامل پرسپولیس و تعلل در انتخاب مدیرعامل برای استقلال نشان داد که به هیچ عنوان نمیخواهد دست از سر پرسپولیس و استقلال بردارد.
انتخاب مدیرکل حراست وزارت ورزش به عنوان مدیرعامل جدید پرسپولیس، آن هم در روزهایی که بنا به قول سلطانیفر، وزیر ورزش مراحل آخر واگذاری این دو باشگاه به بخش خصوصی طی میشود، چه معنایی میتواند داشته باشد؟ سلطانیفر هفته قبل اعلام کرد که دو باشگاه پرسپولیس و استقلال تا پایان پاییز واگذار میشوند، اما همزمان با انتصاب یکی از مدیران زیردست خود به سمت مدیرعاملی پرسپولیس نشان داد که نه او و نه هیچ دولتمرد دیگری خواهان از دست دادن این دو باشگاه و واگذاری آنها به بخش خصوصی نیستند، حتی اگر گزینه انتخاب شده واگذاری باشگاه تحت مدیریتش را یکی از اهداف خود اعلام کند!
نکته جالب توجه دیگر در خصوص تغییرات مدیریتی پرسپولیس انتصاب ابراهیم شکوری است. یک چهره فوتبالی که سابقه حضور در پرسپولیس را هم دارد و به نوعی باعث بسته شدن دهان منتقدان در خصوص عدم حضور ورزشیها در سطح مدیریت باشگاهها میشود، اما همه خوب میدانیم که ابراهیم شکوری، سرپرست دبیرکلی سابق فدراسیون فوتبال بود که در ظاهر نزدیکی خاصی هم با مهدی تاج داشت، اما حالا انتصاب او در پرسپولیس نشان از نزدیکی و قرابت او با وزارت ورزش دارد و این یعنی حتی یک چهره و نام ورزشی هم آنگونه که وزارت ورزش میپسندد برای مدیریت در دو باشگاه تحت نظر وزارت ورزش انتخاب میشود، نه آنگونه که احتمالاً پیشکسوتان یا چهرههای ورزشی دو باشگاه در نظر دارند.
این انتخاب و انتصابها بار دیگر ثابت کرد که ورزش کشور حیاط خلوت چهرههای سیاسی و مهرههای آنهاست و بعید است که تا سالها ورزش به اهل آن سپرده شود. هرچند که بر این باوریم مدیریت صحیح بر ورزش تنها منوط به داشتن سابقه ورزشی نیست، اما نباید فراموش کرد که آگاهی نسبت به شرایط ورزش کشور و اشراف به وضعیت حاکم بر ورزش نکته مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. نکته مهمی که طی سالهای گذشته همواره مغفول مانده و عنان کار ورزش به دست کسانی سپرده شده که کوچکترین آشنایی با ورزش نداشتهاند.