از مکتب خانه تا مدارس پیشرو
مدارس یا در حقیقت محل آموزش در کشور ما در ابتدا به شکل قدیم به عنوان مدارس سنتی یا همان مکتبخانهها وجود داشتند که براساس ارزیابیهای مدرس، دانشآموز از سطح پایین میتوانست به سطح بالاتر آموزش ارتقا پیدا کند. پس از مدت مدیدی از وجود مکتبخانهها، مدرسه به همان شکلی که در کشورهای توسعه یافته و پیشرفته وجود داشت، در ایران شکل گرفت. در حقیقت در این روند مدارس سنتی به مدارس حجمگرا تبدیل شدند؛ مدارس حجمگرا در واقع همان مدارسی هستند که دانشآموزان را به یک نقطه آزمونی سوق میدادند که کنکور نام داشت و دانشآموز در نهایت در دوگانگی موفقیت و عدم موفقیت قرار میگرفت. در حقیقت در این سیستم آموزشی دانشآموز میآموخت موفقیت آینده زندگیاش تنها در گرو موفقیت در کنکور، کسب رتبه خوب و ورود به یک دانشگاه ایدهآل است، پس در نتیجه این آموزش دانشآموزی که در کنکور موفق نبود، میپذیرفت که دیگر موفقیتی در تحصیل، کار و ادامه زندگی نخواهد داشت. این حقیقتی بود که اگرچه علنی عنوان نمیشد، اما در روند سیستم آموزشی به دانشآموز القا میشد و این ذهنیت غالب شخصیت او میشد.
اما مقوله آموزش در اکثر کشورهای جهان خصوصاً کشورهای پیشرفته به شکل دیگری تغییر پیدا میکرد. آموزش استاندارد و پیشرو برای تربیت نسل سازنده و منابع انسانی مفید در راستای اهداف حکومت و دولت جایگزین آموزشهای قبل میشد. رویه جدید آموزش در مدارسی شکل گرفت که از آنها با نام مدارس پیشرو، الگو، سازنده و استاندارد نام برده میشد. فنلاند، ژاپن و بعضی از کشورهای اروپایی از نخستین کشورهایی بودند که این نوع سبک آموزش را آغاز کردند و به حذف آموزش حافظه محوری و تکبعدی رفتند و در حقیقت آموزش فعال، خلاق، چندبعدی و دانشآموز پویا را جایگزین نقش دانشآموز قبلی کردند. فراموش نکنیم آموزش جدید در مدارس نیازمند محتواها، لوازم و روشهایی جدید بود.
حرکت از همگرایی به سمت واگرایی
اگر بخواهیم یک وجه تمایز یا تغییر مهم در تبدیل سیستم آموزشی قبل نسبت به سیستم آموزشی خلاق و متفکرانه عنوان کنیم، باید تفاوت مهم در تفکر همگرا و واگرابودن دو مدل را توضیح دهیم. در حقیقت ما در سیستم قبل آموزش مبتنی بر تفکر همگرا داشتیم، وقتی یک سلسله آموزش ارائه میشد همه دانشآموزان فارغ از تفاوت میزان خلاقیت و هوش و یادگیری باید براساس همان سیستم و در یک جهت حرکت میکردند که همگرایی ایجاد میشد.
نقص بسیار مهم سیستم آموزش قبل در این بود که اگر دانشآموزش یا معلمی میخواست سریعتر از رویه پیش رود یا حتی دانشآموزی نمیتوانست براساس سطح هوش و ادراک همپای آموزش پیش رود، هیچ راهحلی برای اغنای گروه اول و جبران گروه دوم وجود نداشت.
نظام آموزشی جدید برمبنای واگرایی است. آنچه وجه تمایز این نوع آموزش با آموزشهای قبل است اینکه به تعداد افراد بهرهمند از این نوع آموزش اعم از دانشآموز و معلم، تفکرانتقادی، تفکر حل مسئله و موضوع اندیشیدن به جای راهحل گرفتن از دیگران وجود دارد. در مدارس الگو روشهای جدید آموزشهای چندسطحی، آموزش نوع اندیشیدن و پیداکردن راهحل، آموزش فلسفه که بسیار ورود جدی دارد، محتواهای جدی و مبتنی بر جذابیت و آموختن تولید شده است.
هدف شیوه نوین آموزشی چیست؟
مدارس الگو و استاندارد که سیستم آموزشهای کشورهای توسعه یافته به سمت آن سوق پیدا کردند، نیازمند یک نهضت بسیار مبسوط در حوزه ارائه آموزش به دانشآموزان و تولید محتوا بود. در حقیقت در دوره گذار از آموزشهای قبل به آموزشهای جدید خلأهای محتوایی و آموزشی بسیار وجود داشت که باید به سرعت رفع میشد. همین تولیدات و ارائه آموزشها باعث شد فاصله جدی بین آموزشهای قبل و جدید ایجاد شود و هدف این بود که در نتیجه آموزشهای متفکرانه در «مدارس الگو» هر دانشآموز بتواند نسبت به مشکلات خودش، خانوادهاش، دوستانش، اقوامش و در نگاه کلی نسبت به نظام مسائلی که به عنوان یک فرد در جامعه اطرافش با آنها روبهرو خواهد شد، راهحلی پیدا کند. در این روند دانشآموز از یک نقش صرفاً شنونده و یادگیرنده خارج میشد و بهطور ملموس مشکلات را تجربه میکرد تا شخصاً بتواند راهحل یابی کند.
مهمترین هدف در تغییر پارادایم آموزشی از نسخه قبلی به نسخه پیشرفته جدید این بود که در نتیجه آموزشهای «دانوین» (دانش نوین) بتوانیم نسلی تربیت کنیم که دانش مفید و کاربردی کسب کند و در طی زندگی اجتماعی خود بتواند مشکلات فردی و جمعی را ببیند و با ذهن خلاق خود راهحل پیدا کند و از یک فرد شنونده قبلی به یک فرد پویا و خلاق تبدیل شود.
اجازه بدهید واضحتر توضیح بدهم نتیجه نسخه قبلی آموزش دانشآموزانی شد که امروز اگر از آنها بپرسیم فیثاغورت، فاکتوریل، اسید و موازنه را توضیح بده چیزی در خاطرش نیست، چرا؟ مشخص است ما در آموزشهای قبل آنقدر بر حافظه محوری تأکید میکردیم که اگر جای «واو» با ویرگول عوض میشد تمام سلسله نظام ذهنیمان از هم میپاچید و در حقیقت دانش عمومی و کاربردی یاد نمیگرفتیم. در حقیقت همه ما امروز نمونههای باقیمانده از سیستم آموزش و مدارس قبلی هستیم که ماهها و سالها با اضطرار و اجبار همراه استرس محتوای آموزشی برما القا و تحمیل میشد که کاملاً فرار بود، در حالی که امروز باید دانش کاربردی بلد باشیم و ذهنمان از مهارتی که بهکارمان بیاید، کاملاً خالی است. اولین هدف مجموعه دانوین ارائه آموزشهایی بود که نه تنها فرار نباشند بلکه به جای ارائه محتوا به دانشآموز چگونه فکرکردن و چگونه پیداکردن راهحل برای مشکلات را یاد بدهند.
والدین باید همراه شوند
نکته مهم دیگری که در مسیر ارائه آموزشهای جدید به چشم میخورد، همراهی اولیا بود. سؤالی که پیش میآمد این بود «مگر میشود اولیا نسبت به آموزشهای کاربردی و مفیدتر جبهه مخالف بگیرند یا مقاومت کنند؟» در حالی که تقریباً همه میدانیم هر پدر و مادری دوست دارد فرزندش آموزش مفید دریافت کند. در این بین تنها تفاوت در بحث تعریف آموزش بود. متوجه شدیم اگر والدینی نسبت به آموزشهای جدید همراه نیستند، دلیل این است که این والدین در همان سیستم آموزش قبلی رشد و زیست کردهاند و طبیعی است که، چون تعریف و آشنایی دقیقی با آموزشهای جدید ندارند، نتوانند ارتباط خوبی بگیرند. وقتی ما والدینی داریم که هوشیارانه با مدرکگرایی، آموزش صرفاً برای کنکور، مدارس حجمگرا و غول موهون کنکور مشکل دارند، پس کافی است فقط با سیستم جدید آشنا شوند، چون خود آنها مدتهاست از این روش بیبازده آموزشی خسته شدهاند. ما مسئول قرائت درست از روش جدید آموزش هستیم و این وظیفه ماست که به والدین اثبات کنیم مدرکگرایی، حافظه محوری، اصالت بر نمره و حفظشدن درس منسوخ شده است و در روشهای جدید اصالت، هدف اندیشیدن، تفکر نقاد و خلاق، قدرت حل مسئله، دغدغه حل نظام مسائل پیرامون و مفید فایده بودن به هر روش به دانشآموزش آموخته میشود.
دسترسی نداشتن به روشهای جدید آموزش بخش دیگری از نگرانیهای خانوادهها بود. مادر و پدر وقتی میدیدند با وجود اینکه خودشان تحصیلات دانشگاهی دارند، اما ممکن است با تغییر آموزش مباحث درسی را نشناسند، برایشان سخت بود. ما در پروژه دانوین برای این موضوع هم فکر کردیم. روشهای آموزش و دسترسی به محتواهای آموزشی به نحوی طراحی شده است که حتی والدین پیش از فرزندشان میتوانند از آموزشها استفاده کنند و نگرانی در مورد عدم شناخت نداشته باشند.
بخش مهمی از همکاری آموزشهای نوین و چندسطحی با پلتفرمهای روز کشور هم در راستای اطلاعرسانی و همراهی خانوادهها با این نوع آموزش است. وقتی خانواده میبیند فرزندش از طریق پلتفرمهایی مانند فیلیمو که بهطور معمول در بین همه اعضای خانواده مورد استفاده قرار میگیرد، به محتواهای تصویری آموزشی دسترسی دارد؛ وقتی والدین میبینند استفاده از پلتفرمها در جهت آموزش، تکاپو، فعالیت، نشاط و کارآیی در فرزندشان ایجاد کرده است و دیگر خبری از استرس و اضطرابهای گذشته که مسبب روان پریشیها بود وجود ندارد، قطعاً هم به آموزش نوین و جدید اعتماد میکند هم در ارتباطگیری پیشقدم میشود.
آموزش و پرورش باهم
در یکی از موضوعات اصلی موجود در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به صراحت عنوان شده است که سیستم آموزش و پرورش در حال حاضر صرفاً یک سیستم آموزشی است و در آن خبری از تربیت و پرورش نیست. در این سند به صراحت عنوان شده است که سیستم آموزشی با نگاه حجمگرایانه، صرفاً کنکوری و نمره بگیر سیستمی نیست که در آن بتوان انتظار تربیت نسل مفید را داشت. این خلأ در روشهای آموزش نوین رفع شده، تلاش این سیستم بر آن است که با شناسایی شایستگیهای پایه نسلی با مهارت و خلاقیت تربیت شود که علاوه بر علوم فعلی بتواند از تلفیق علوم فعلی به علوم میان رشتهای برسد و در نگاه فراتر حتی در آموزش چندسطحی به یک پدیده و محصول برسد.
ما بسیاری از افراد موفق و شاخص را در دنیا میشناسیم که لزوماً در مقوله تحصیل موفق نبودهاند؛ کسانی که تحصیل را در نیمه راه رها کردهاند، اما در بسیاری از اتفاقات نوین منشأ اثر هستند، اما وقتی میپرسیم کجا درس خواندهاید، متوجه میشویم که در نیمه راه رها کردند، اینها نمونهای از کاربردی نبودن آموزشهای قبل است. این تجربهها نشان میدهد اگر ما شایستگیهای پایه - نه شایستگیهای روبنایی و ظاهری که مبتنی بر نمره است - را درنظر بگیریم و به خوبی در افراد بشناسیم متناسب با هر فرد میتوانیم نسخه آموزشی و تربیتی ارائه کنیم. در پروژه دانوین در حقیقت فرآیند تربیت دانشآموز براساس شایستگیهای پایه همان فرد درنظر گرفته میشود. اگر این آموزش نوین اجرا شود ما میتوانیم از یک فضای آموزشی صرفاً حافظه محوری، نمره محوری و آزمون محوری به فضای آموزشی مبتنی بر خلاقیت، چندفضایی و تبادل اطلاعات پویا سوق پیدا کنیم.
در حقیقت هدف و اصل آموزش نوین بر این است که دانشآموز خلاق و پویا باشد و چطور اندیشیدن و روش حل مسئله را بیاموزد. البته که چنین دانشآموزی قطعاً براساس هر مشکل موجود در اطراف خود و جامعهاش میتواند مسئلهسازی و برای این مسئله و مشکل راهحل هم پیدا کند. مجموع این دو هدف همراه با موضوعات شناختی و حافظه محوری که روح حاکم بر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است توانسته دانوین را شکل دهد.
در فضای شکل گرفته آموزشی کشور اجرای سیستم آموزش نوین اگرچه کار سادهای نیست، چون وزارت آموزش و پرورش قطعاً نسبت به تغییرات مقاومت میکند و مؤسساتی که از کنار آموزش سنتی و کنکور محوری برای خودشان کاسبی راه انداختهاند ساکت نمینشینند، اما با نگاه به اینکه فضای مجازی و آنلاین در کشور به خوبی رشد پیدا کرده، میتوان گفت به سرعت این آموزش مورد استقبال قرار میگیرد.
معلمهایی در خدمت تفکر خلاق و انتقادی
معلم را در سیستم آموزشی الگو و استاندارد که مبنای شکلگیری دانش نوین است، هیچوقت گوینده صرف نمیدانیم. در حقیقت از نظر ما معلم یک هدایتکننده گفتگوهای محاورهای میان بچههاست. در کلاسی که آموزشها براساس محتوای دانوین است میخواهیم جریانی را القا کنیم که در آن معلم تسهیلکننده مسیر دانشآموز به سمتی است که بتواند سؤالات و مشکلات ذهنیاش را حل کند. در این سیستم کسی پاسخ و حتی راهحل را هم یاد نمیدهد، معلم برخلاف نقش کشندگی که در سیستم آموزش قبل داشت به یک نقش محرک و پشتوانه تبدیل میشود.
ایجاد فضای رقابتی در میان معلمان را میتوان هدف بعدی دانوین عنوان کرد. وقتی معلم باید لحاظ کند که کدام آموزش خلاقیت بیشتر دانشآموزان را بهدنبال دارد، چه شیوه ارائهای به عمیقتر عنوان شدن موضوع کمک میکند و حتی کدام روش میتواند دانشآموزان را بیشتر درگیر حل مسائل کند، از نظر دانوین در جایگاه عملکرد بهتر قرار دارد. نهضت تولید محتوا از سوی معلمان هم در ادامه این هدف محقق خواهد شد. در واقع ما در این مرحله به آموزش و پرورش این ایده را میدهیم که بیاید براساس پاسخ به این سؤالات عمل کند که کدام معلم میتواند محتوای چندسطحی، خلاق، پویا، واگرا، جریانساز، آموزش تفکر، تفکر انتقادی و آموزش حل مسئله ارائه بدهد؟ پاسخ این سؤال همان معلمانی هستند که در سیستم آموزش نوین ماندگار خواهند بود.