کد خبر: 1028247
تاریخ انتشار: ۰۲ آذر ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۲
«نمای نقره ای» در گفت و گو با بازیگران کودک ، دغدغه های آنان را به چالش کشید
این هفته برنامه «نمای نقره ای » رادیو نمایش در گفت و گو با بازیگران کودک ، دغدغه های آنان را به چالش کشید.

سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: به گزارش روابط عمومی رادیو نمایش، مشروح این گفت و گو ها را در زیر می خوانید.


مجری : *در این برنامه می خواهیم سرنوشت بازیگران در سینما کودک به کدامین سو می رود و دغدغه ها و نگرانی هایشان را بررسی کنیم. به این بهانه در خدمت جناب آقای محمد شاکری و سرکار خانوم مانیا علیجانی هستیم. شما جفتتان جز بازیگران کهنه کار و نوجوان سینما ایران محسوب می شوید. خدا را شکر که موفق بودید و انشالله که این موفقیت ها همچنان ادامه پیدا کند. دزد عروسک ها یکی از فیلم های مهم سینما کودک و نوجوان و همزمان یکی از فیلم های مهم ژانر وحشت در دهه 60 بود. می خواهم بدانم که شما این فیلم را دیده اید یا ما خیلی آن دوران ترسو بودیم؟
محمد شاکری: بله، من 2 سال پیش این فیلم را دیدم و فیلم جالبی برایم بود و در این سبک ها چنین فیلمی را ندیده بودم و با اینکه فیلم قدیمی محسوب می شد فکرش را هم نمی کردم که انقدر از آن خوشم آید چون من فیلم های قدیمی را زیاد دوست ندارم. نقش آقای عبدی که بسیار کمدی و باحال بود و نقش پردازی قشنگی را داشت. خانوم آزیتا حاجیان که نقش ترسناکی را داشتند و واقعا من وحشت می کردم. نقش ترسناکی بود و خوب از آب درآمده بود.
*یک نکته ای گفتی، قبل از اینکه با مانیا علیجانی این گفت و گو را ادامه دهیم. گفتی که فیلم هنوز کار می کند؟ یعنی اگر الان فیلم را دیدی صادقانه احساس نکردی که این فیلم کهنه و قدیمی شده؟
محمد شاکری: من فیلم های قدیمی را که می بینم، از نوع فیلم برداری ها، نوع بازی ها قدیمی بودن آن حس می شود. ولی این فیلم چنین نبود.
*خانوم علیجانی، شما چطور؟
مانیا علیجانی: من هم انتظار این را نداشتم که انقدر قشنگ و تاثیرگذار باشد.
*تاثیرات ترسناکش یا تاثیرات مثبتش؟
علیجانی: هر دو چون واقعا ترسناک بود. به اصرار پدر و مادرم نگاه کردم. اوایل رغبتی به نگاه کردنش نداشتم اما زمانی که دیدم خیلی از آن خوشم آمد و احساس می کنم که در نسل ما هم از این فیلم خوششان آید.
*در بین کارهایی که تا به حال داشتی شما کار موزیکال هم کرده اید؟ چون میدانم که محمد در تئاتر کار کرده.
محمد شاکری: بله. در فیلم سینمایی پاستاریونی.
*پس در پاستاریونی فضای موزیکال داشتی.
محمد شاکری: بله.
*شما چطور خانوم علیجانی؟
مانیا علیجانی: در تئاتر شیرهای خان بابا و ماهی سیاه کوچولو موزیکال بودند.
*امروز می خواهیم درمورد سرنوشت بازیگران کودک و نوجوان در سینمایمان صحبت کنیم. خداروشکر که شما جز موفقان بودید و الهی که موفقیتتان ادامه پیدا کند چون هم استعداد دارید و هم تواناییش را. اما خیلی از بازیگران بودند که وارد سینما شدند مثلا بازیگر فیلم بچه های آسمان آقای مجیدی، بازیگر فیلم باشو غریبه کوچک و فیلم های دیگری که با آن ها آشنایی دارید. از روزهای اول قطعا نمی دانستید که چنین موفقیتی را دریافت خواهید کرد، در مورد نگرانی ها و مشغله های فکریتان (که بالاخره قرار است چه پیش آید) می خواهم که بشنوم.
مانیا علیجانی: قطعا تمام بازیگران کودک این نگرانی را دارند که فراموش شوند یا اینکه دیگر انتخاب نشوند. مهم ترین چیز این است که بازیگران کودک تنها به بازیگری تکیه نکنند با اینکه قطعا خیلی ها مثل خود من علاقه دارند به این حرفه اما چون ممکن است فراموش شوند یا حالا کارگردانی نباشد که انتخابشان کند با اینکه حتی استعداد بازیگری را هم دارند.
*یعنی بازیگری را همه زندگیشان قرار ندهند؟
مانیا علیجانی: دقیقا. یعنی برایشان شغل دائمی نباشد. شغلی را در نظر داشته باشند که بتوانند با آن درآمدی کسب کنند چون امکان فراموشی و کنار گذاشته شدنشان است.
*آن امکان فراموشی که همیشه وجود دارد در هر حیطه ای از قبیل اجرا،نقد،بازیگری، هرجایی. بالاخره هر کسی خوب کار کند و کمی بخت یارش باشد می تواند موفق باشد.ولی واقعیت این است که تو ازهمان اول انقدر منطقی فکر می کردی؟ آدم زمانی که اولین فیلم را کار می کند می گوید که من دیده شدم و هیجانات و احساسات قطعا خوبی دارید. زمانی که این ها تمام می شود، از پروژه اولیه به پروژه بعدی چه حسی را دارید؟
مانیا علیجانی: اولین فیلم من که خانه ای در خیابان چهل و یکم نام داشت، دقیقا انتهایش را به یاد دارم که گریه می کردم چون عادت کرده بودم. این چیزها واقعا سخت هستند اما کمی که گذشت متوجه شدم که یک کار تا ابد طول نمی کشد و باید منطقی فکر کرد و با این وضعیت ساخت. پدر و مادرم مرا راهنمایی کردند و خودم پذیرفتم که باید منطقی فکر کرد. آدم تنها مدتی را در دید مردم است و مردم به او توجه می کنند.
*شهرت ترسناک نیست؟ اگر 2 روز دیگر این توجه از روی تو برداشته شود ممکن است که حالاتی را تجربه کنی، با این وضعیت تا کنون رو به رو شده ای؟
مانیا علیجانی: بله. زمانی که به آدم توجه می شود، اعتماد به نفس بالا می رود و زمانی که این توجه برداشته می شود احساس تنهایی است. آدم باید در دوره معروفیت به این چیزها فکر کند.
*شما چند سالتان است؟
علیجانی: من الان 12 سالم است.
*به عنوان یک آدم 12 ساله خیلی پخته صحبت می کنی. از اول انگار که 25 ساله بدنیا آمدی. محمد این نگرانی و اضطراب را داری؟ طبیعی است که تو باید یک پدر کارگردان داشته باشی تا خیالت راحت باشد که پدرت در نهایت به تو نقش می دهد یا هر لحظه ممکن است که نقش آخرت را بازی کنی مخصوصا در فضای کودکان و نوجوانان که آدم ها را خیلی راحت کنار می گذارند.
محمد شاکری: اولین کاری که من کردم تئاتر الیورتوئیست بود، البته قبلاز آن هم کار کرده بودم اما چیزی که بیشتر بازدید داشت کار الیورتوئیست آقای پارسایی بود.
*از خیلی از بازیگرانی که اسم و رسم داشتند بهتر بودی.
محمد شاکری: واقعا این معروفیت ترسناک است یعنی آدم ها به تو فکر می کنند، حتی جاهایی نقدت می کنند و می گویند که تو نمیتوانی و تو باید تمام این ها را در جایی از فکرت داشته باشی. من اوایل با ذوق و شوق بودم، هیجان و استرس باعث شد تا کارم را ادامه دهم اما از یک جا به بعد، حدودا یک یا دو سال پیش کمی فکر کردم و با خودم گفتم که خیلی اتفاقات ممکن است که برایم بیافتد که فراموش شوم. بنظر من در بازیگری همه چیز وجود خارجی ندارد بلکه باطنی هم می باشد. اما بیشتر شرایط چهره و صدا در آن تاثیر دارد. بنظرم خیلی اتفاقات ممکن است رخ دهند تا تو فراموش شوی. مثلا چهره که ممکن است اتفاقی برایش رخ دهد و دیگر نخواهند که بازی کنی. کارگردان هایی را من میبینم که فقط بخاطر چهره انتخاب می کنند.
*به این فکر کردی، که ممکن است هر بازیگر کودک و نوجوان دیگری را مشخصا بخواهند مصرف کنند یعنی بخواهند که مورد سواستفاده قرار بگیرند. مثلا بگویند که ما یک بازیگر 10 ساله می خواهیم با این مشخصات که برای ما بازی کند و بعدش برود و ما کاری با او نداریم. تو می مانی و شهرتت و یک سری آدم که تو را رها کردند و نمی دانی که باید چه کنی. به این فکر کرده اید؟
محمد شاکری: من فکر نکرده ام.
مانیا علیجانی: استرس این مسئله وجود دارد یعنی نه اینکه فکر نکرده باشم اما انقدر دقیق که قرار است چه اتفاقی بیافتد، خیر. اما چیزی که همیشه برایم مهم بوده این بوده که بخاطر خودم بازیگری کنم. چون علاقه دارم نه بخاطر معروفیت.
*محمد تو هم اینطور بودی؟ خوشبختانه یک سری ساحت ها وجود دارند که شما درگیرش نبودید یعنی یا خیلی احساس کردید که تکلیفتان با خودتان معلوم است، آنچیزی که مانیا علیجانی می گوید که من میتوانستم ادامه ندهم تا آسیب روحی شدیدی نخورم یا خودت می گویی که من تکلیفم معلوم است و میدانم که بخاطر چهره، صدا، این نقش و... انگار که شما به خودتان مسلط هستید و تمام زندگیتان به بازیگری وصل نشده است. ممکن است کسانی که در فیلم های مختلف با آنها کار کردید یا بازیگرانی که با خود شما شروع کردند الان هیچ کجا دیده نشوند؟ درباره آن ها برایم بگویید حتی اگر نمی خواهید که اسم ببرید، خاطرات یا سرنوشتشان را بگویید تا از چند و چون ماجرا در این حوزه آگاه شویم.
محمد شاکری: برای من برعکسش رخ داده. نه اینکه مصرفم کنند بلکه از من استفاده کرده اند.
*استفاده صحیحی که خودت هم دوست داشتی تا اتفاق بیافتد. یکی از مثال هایش هم پاستاریونی می باشد که می خواهم بخش هایی از آن را هم بشنویم.
(سری به فیلم پاستاریونی بزنید)
*محمد شاکری در پاستاریونی تو به مدت زیادی تمرین کردی تا بتوانی به لهجه اصفهانی حرف بزنی؟
محمد شاکری: بله. اول که به دفتر آقای موفق رفتم گفتند که یک پسر اصفهانی می خواهند و پرسیدند که من اهل کجا هستم و من گفتم تهران. پرسیدند که چرا برای تست دادن رفته ام و گفتم که می خواهم لهجه اصفهانی را تمرین کنم که کمی باعث تعجبشان شد.
*حتی در فامیل های نزدیکتان هم اصفهانی ندارید؟
محمد شاکری: اصلا و به من 2 هفته وقت دادند تا لهجه اصفهانی را کار کنم. در خانه هر روز که بیدار می شدم، هدفونم همیشه در گوشم بود و رادیو اصفهان را گوش میدادم و قصه های مجید را می دیدم؛ تمام قسمت هایش را باور کنید که 2 الی 3 بار دیده ام. فقط گوش می دادم تا حرف هایش وارد ذهنم شوند. دو هفته بعد موقع تمرین از من خواستند تا حرف بزنم من کمی حرف زدم و آن ها گفتند که این به کل شیرازی می باشد چون پایه و اساس آن را نمی دانستم. گفتند که نمی توانند با من کار کنند. بعد از 2 روز به من زنگ زدند. با وجود 400 نفر که در میانشان اصفهانی نیز بود باز راضی نبودند، به من گفتند که معلمی را در اختیار من میگذارند و دو ماهی را تمرین کنم تا ببینیم چه می شود. ما 2 الی 3 هفته با آقای نوید بانی کار کردیم ایشان خیلی تلاش کردند تا من لهجه اصفهانی را یاد بگیرم و از همینجا از ایشان تشکر می کنم. خلاصه با آقای بانی تمرین کردیم و بعد از 2 هفته من کاملا اصفهانی شدم و از شخصیت تهرانی خارج شدم. حتی الان هم که صحبت می کنم ته لهجه ی اصفهانیم مشخص است. باورشان نمی شد که لهجه اصفهانی را انقدر خوب درآوردم.
*خانوم علیجانی عزیز، نظر شما چیست؟ همین خاطره ای را که محمد عزیز تعریف می کند، یکی از همان مولفه هایی می باشد که باعث ماندگاری بازیگر می شود. می خواهم بگویم که بازیگر کودک و نوجوان وارد سینما شد؛ یک طرف ماجرا این است، سینماگری که او را معرفی کرده مقداری حواسش به او باشد و یک طرف دیگر این است که خودش تلاش کند و استعداد داشته باشد. شما از این مدل خاطره ها ندارید؟ لهجه ای، حرکتی یا یک اتفاقی! ماشاالله پرونده بلند و بالایی هم دارید. شاید بیشتر در سریال هیولا شما را دیده باشند که با آقای مدیری کار کرده بودید، از اینجور خاطره ها داری؟
مانیا علیجانی: اولین فیلم من که خانه ای در خیابان چهل و یکم بود، آقای قربانی از بین 150 بچه از من تست گرفتند و اوکی را گفتند اما چون اولین کارم بود و تجربه ای نداشتم یک روز کامل را به من می گفتند بمانم تا ببینند چقدر صبر و تحمل دارند. یعنی خیلی از دوستان می گویند که من را معرفی کن ولی واقعا چیزی نیست که من بخواهم بگویم مثلا یک دوست دارم که می خواهد بازیگر شود و تست دهد.
*بعد کارگردان هم بگوید به به چقدر خوب است که دوستتان را معرفی کردی.
یعنی سختی هایی دارد که شاید خیلی ها وارد آن شوند و بگویند من نمی توانم و بیرون روند و چیزی است که شاید الان بگویند ما آن سختی ها را تحمل می کنیم، اما واقعا باید این چیزها را بدانند و بیایند.
*سخت ترین پروژه ای که کار کردی کدام پروژه است که سر آن مجبور شدی خیلی تلاش و تمرین کنی و سختی بکشی و یک جاهایی در خلوت خودت گریه کرده باشی؟
تابستان داغ.
چرا؟ ابراهیم ایرج زاد سختگیر بود؟
خیر. چون اولا نقش سختی بود و سن من کم بود و نقش مهمی بود. اولین نقشی بود که خیلی مهم بود و خیلی حس داشت و من خیلی در تنهایی هایم فکر می کردم که مثلا آن سکانس را باید چگونه بازی کنم، آن نقش خیلی سخت بود و مساله بعدی هم این بود که خیلی هم داغ بود. مثلا ما در پشت بام کار داشتیم و من به پوستم کرم ضدآفتاب می زدم اما فرق سرم هم سوخته بود، یعنی انقدر داغ بود.
*این جزء آن سختی هایی است که شاید خیلی ها ندانند. شما چند سال داشتی که تابستان داغ را بازی کردی؟
تقریبا 6 الی 7 ساله بودم
*یعنی دختر 6 الی 7 ساله ای که قرار است زیر آفتاب موقع فیلمبرداری برود و پسر نوجوانی که قرار است یک گویش جدید یاد گیرد، به نظر من خیلی از ما در 40 الی 50 سالگی هم حوصله اینهمه وقت گذاشتن را نداریم. (سری به سریال هیولا بزنیم).
عنوان گفتگوی ما این بود که سرنوشت بازیگران کودک و نوجوان در سینمای ایران به چه شکلی است. چقدر به آموزش حرفه ای و فنون بازیگری توجه کرده اید یا دنبال آن بوده اید؟
محمد شاکری: یک بخشی از این صحبتی که کردید دست خود آدم است، آدم می تواند با تلاشی که می کند به یک جایی برسد و پشتکار او هم خیلی مهم است، یعنی اگر من پشتکار و تلاشم را نداشتم و حمایت پدر و مادرم نبود قطعا به اینجا نمی رسیدم. یک بخش هم حمایت کارگردانان و سینمای ایران از سینمای کودک است، وقتی کارگردانی به کار کودک اهمیت نمی دهد، کودکان خودشان بدون اینکه توجهی داشته باشند درگیر مسائل بزرگترها می شوند، یعنی بخشی از آن استعداد و تلاش خودمان است و بخشی شرایطی است که به وجود آمده.
*درگیر مسائل بزرگسالان می شوند یعنی چی؟ یعنی مجبور هستند در فیلمهای بزرگسال بازی کنند؟
بله. یعنی من بیشتر کارهایی که کرده ام کار اجتماعی و مسائلی بوده که کودکان نباید وارد آن شوند.
*یا حداقل همه کارشان نباید محدود به این فیلمها باشد. کما اینکه پاستاریونی تو خیلی صدا کرد و موفق بود و می توانست تکرار شود و با کارهای دیگر ادامه پیدا کند.
بله. کار آقای مجید مجیدی "خورشید" بعد از چند سال بهترین فیلم کودکی بود که ساخته شده بود و یکی از جایزه های خوب کشور را برایمان آورده است و نماینده ایران در اسکار است. همین نشان می دهد که کودکان بازیگر همه استعداد دارند، یعنی می توانند سرنوشت خوبی برای خودشان در سینمای کودک رقم بزنند.
*به شما پیشنهاد سینمای کودک در طول سال می شود؟ اگر می شود چگونه است؟
محمد شاکری: همه کارهایی که کرده ام اجتماعی و بزرگسال بوده است.
*یعنی کارهای بزرگسالی که نیاز به یک بازیگر کودک و نوجوان دارند. دوره های آموزشی بازیگری دیدی یا می بینی یا در برنامه خود داری؟
محمد شاکری: بله. من از 8 سالگی در آموزشگاه کودک و نوجوان بودم و 6 سال با کلی سختی و حمایت پدر و مادرم آنجا آموزش دیدم ولی این را در ذهنم دارم که بعد از تمام شدن درس ها به کلاس فن بیان بروم تا اعتماد به نفسم بالا رود.
*احتمالا از آن دسته آدمهایی هستی که دنبال پیشرفت بیشتر هستند. خانم علیجانی شما بگویید که بحث آموزش تخصص بازیگری را دنبال کرده اید یا خیر؟
مانیا علیجانی: من به صورت اتفاقی وارد عرصه سینما شدم و کلاس بازیگری نرفتم اما با کسایی که کار کردم انقدر به من کمک کردند که به اندازه 100 کلاس بازیگری بوده است و خیلی از آنها ممنون هستم.
*مهمترینشان چه کسی است که خیلی به شما یاد داده و حوصله به خرج داده است؟
همه خیلی کمک کردند اما کسی که خیلی برای من تاثیرگذار بود آقای حمیدرضا قربانی(کارگردان) بودند، اگر ایشان نبودند شاید من زده می شدم، ایشان خیلی با اخلاق و با حوصله بودند و خیلی از چیزها را به من یاد دادند؛ اگر اخلاق ایشان بد بود یا با بازیگران خوب رفتار نمی کردند شاید من الان اینجا نبودم.
*می خواهم بدانم که شما نگران آینده تان نیستید؟ اگر نگران هستی برای رفع نگرانی چه کار می کنی؟
مانیا علیجانی: نگران آینده که قطعا هستم، چون ممکن است آدم فراموش شود اما تنها کاری که میتوانم بکنم این است که فقط و فقط بازیگری برایم یک کار هنری باشد و یک شغل نباشد که به آن وابسته نشوم تا اگر فراموش شدم اتفاقی برایم نیفتد.
*برای ماندگاری می خواهی چکار کنی؟ مثلا می خواهی سبک های مختلف بازیگری را کار کنی؟ مطالعه کنی؟ تمرین کنی و خودت را ارتقا دهی؟
مانیا علیجانی: من می خواهم تکراری نشوم و انتخاب های درستی داشته باشم.
*در سال به شما پیشنهاد فیلم های کودک و نوجوان می شود؟
مانیا علیجانی: اولین باری که شد فیلم نارگیل بود و دیگر نشده است. به غیر از نارگیل تمام فیلمهایی که بازی کرده ام اجتماعی بودند و همه آنها به بزرگسال ربط پیدا می کرد.
*شما چطور؟ آیا نگران آینده تان هستید؟
محمد شاکری: قطعا نگران آینده ام هستم.
*برای رفع آن چه می کنید؟
سعی می کنم به دانسته هایم اضافه کنم.
*چجوری؟
سعی می کنم فیلمهای مختلفی ببینم، ببینم بازیگرانی که غیر از خودم کار می کنند چه کارها و تلاش هایی کرده اند. همه اینها باعث می شود که انگیزه من برای بازیگری بیشتر شود. کتاب می خوانم و به این فکر می کنم کسانی که الان به موفقیت رسیده اند چکار کرده اند، یعنی فقط حمایت و استعداد بوده یا عوامل دیگری هم بوده که باعث موفقیت اینها شده است.
*آیا شما مکتب بازیگری استانیسلافسکی، میخائیل چخوف، استلا آدلر و اینکه کدام بازیگر بر مبنای چه متدی در فلان فیلم کار کرده است، در این مورد کار کرده اید یا هنوز فکر می کنید زود است که بخواهید انقدر در کار دقدق شودی؟
محمد شاکری: به نظر من بازیگری چیزی نیست که همه خوششان بیاید و همه بگویند مثلا مانیا علیجانی و محمد شاکری بازیگران خوبی هستند، شاید از یک فیلمی خوششان بیاید و از فیلمی خوششان نیاید.
*می خواستم بدانم شما به صورت تئوریک هم تمرین بازیگری می کنید که به نظر می رسد در برنامه آینده تان است.
بله.
*شما به نمایندگی از گروه بزرگ بازیگران کودک و نوجوان که پر از استعداد و توانایی در سینمای ایران هستند اینجا حاضر بودید و جزء موفق ترین ها هستید. این بحث را از این باب مطرح کردیم که کاش برای همه بچه ها هم مسیر فراهم باشد و هم خودشان همت کنند تا موفق باشند. برای هر دوی شما آرزوی موفقیت می کنم.

 

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار