سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: از بزرگترین کمبودهای فرهنگی در جامعه ما، پایین بودن سرانه مطالعه و کتابخوانی است. اعتقاد به بحرانی بودن مسئله کتاب و فرهنگ کتابخوانی در یک نگاه خود موجب کاهش میزان مطالعه در کشور میشود. پایین بودن میزان مطالعه و همچنین دسترسی به امکانات دیگر همچون شبکههای اجتماعی در کنار این امر، این وضعیت را در کشورمان در مقایسه با دیگر کشورها به وجود آورده و تشدید کرده است.
اگر درآمد ماهانه شما آنقدر هست که بخشی از آن را به تأمین معاش روزمره خود، بخشی را به تهیه سرپناهی امن برای زندگی و بخشی را به پسانداز شخصی اختصاص دهید و هنوز آنقدر برای شما پول باقی مانده که یک جلد کتاب بخرید، شما انسان خوشبختی هستید! تقریباً همه ما این امکان را داریم، اما دوست نداریم مثل چشمبادامیها خوره کتاب باشیم و رفیق شفیق فراغتمان چیپس و پفک و ماست موسیر و تخمه و فوتبال است نه کتاب. کتابی که خریدش سهمی در سبد خانوار ما ندارد. چون نسبت به اهمیت آن و تأثیر شگفتانگیزش در کیفیت زندگیمان آگاه نیستیم و نیازی به آن احساس نمیکنیم؛ بنابراین آنقدر که خرید کالاها و خدمات لوکس برایمان جایگاه دارد، خرید کتاب جایی ندارد. آنقدر که خرید پوشاک برند، خرید لوازم آرایشی، صرف غذا در رستوران برایمان مهم است، رسیدگی به «غذای روح» اولویتی برایمان ندارد.
هر روز که میگذرد بیشتر به عمق بیسوادی خودم پی میبرم. شما چطور؟ بیایید این حقیقت را بپذیریم که کتاب، دیگر جایی در میان گشت و گذارهای دنیای مجازی و شبکههای اجتماعی و تورق مطبوعات کاغذی و دیگر رسانههای موجود ندارد. با نگاهی دوراندیشانهتر به موضوع، بیشک این امر منجر به عقبماندگی ما در برابر جوامع دیگر شده و قطعاً تأثیر بسیار ناخوشایندی در جامعه میگذارد و تا جایی پیش میرود که کم کم باید شاهد بیسوادی کل افراد جامعه باشیم و این امر را با تمام وجود احساس کنیم.
این زخم بیسوادی بر تن جامعهمان، اغلب از نوعی غرور و حس همهچیزدانی کاذب نشئت میگیرد! چراکه اکثر ما آدمهای ماشینی امروزی فکر میکنیم در همه چیز و در تمام حوزهها کارشناس و صاحبنظر بوده و انگار هیچ سؤالی نیست که برایمان بیجواب باقی بماند. در تنهاییمان به دور خود دیواری بزرگ برای عدم برخورد با کلمات و کتابها درست میکنیم و به خواندن برای اطلاع نیازمندیهای خویش و بالا بردن سطح آگاهیمان توجهی نمیکنیم. در اوقات فراغت تن به هر نوع ابزاری جهت گذران وقت خود میدهیم، اما حاضر به بررسی کتابهای کتابخانهمان و حتی انداختن نگاهی گذرا به آنها نیستیم.
از جمله معضلات، آسیبها و تبعاتی که در پی کاهش آمار کتابخوانی در جامعه به وجود میآید، کاهش انگیزه نویسندگان و مؤلفان برای انتشار یا ترجمه برخی کتب است. این مسئله حائز اهمیت به نوبه خود بر آمار فروش کتاب نویسنده اثرگذار بوده و علاوه بر کاهش میزان فروش، به ضرر نویسنده و مؤلف نیز تمام میشود. در نهایت هم بذر یأس و ناامیدی از نوشتن و فروش کتاب را در دل او میکارد. بدون تردید میتوان این معضلات را با کمک برنامهریزی و صرفهجویی در خرید برخی اقلام کماهمیت و غیرضروری در زندگی حل کرده و جایگزین آن حداقل ماهی یک کتاب جدید را خریداری نمود.
جان کلام اینکه فراموش نکنیم کتاب، هدیه و غذایی مفید و مناسب برای ذهن، قدرت تفکر و عقلانیت و همچنین ابزاری سودمند جهت گشودن دریچههای دانش و ارتقای آگاهی به منظور هموار شدن مسیر زندگی و ایجاد جامعهای با افرادی سالم و برخوردار از رشد صحیح فکری است. هموار شدن مسیر زندگی و حل مسائلی که با بیتوجهی و همچنین عدمآگاهی، تبدیل به غولی هولناک در بطن زندگیمان شده، قطعاً با خواندن کتاب مناسب به آسانی برایمان تحقق خواهد یافت. پس برای نعمت مطالعه و به ویژه کالای ارزندهای همچون کتاب، این هدایای ارزشمند، ارزش و احترام قائل باشیم، همانطور که نخبگان، پیشینیان، بزرگان، فرهیختگان و فرزانگانمان برای آن حرمت و احترام قائل بوده و هستند.