سرویس دین و اندیشه جوان آنلاین: «همی گویم و گفتهام بارها»؛ این مصرع سروده شخصیتی حوزوی است، نوشته علامه طباطبایی رحمت الله علیه.
از این شعر پُرشور و شعور، و آن موسیقی فاخری که جناب شهرام ناظری خواندهاند، میتوان بسیار گفت، از ساخت نتها، صدا، اوج و فرودها گرفته تا کلمه کلمه شعر علامه و این که نه آن شعر کهنه میشود و نه آن اثر موسیقیایی به ورطه فراموشی سپرده خواهد شد.
ببینید عزیزان حوزوی! شعر معروف علامه طباطبایی نمونهای از تأثیرگذاری ادبیات در حوزه هنر است، به گونهای سروده شده است که اگر روی آن موسیقی ساخته نمیشد، این شعر در گستره چشمگیری تکثیر نمیشد. کاری که علامه کرد همان کاری است که امروزه شعر حافظ و مولانا در موسیقی میکنند.
این که در ساحت پژوهش و تولید علم و اثرگذاری بر دانش غرب چه مقدار موفق بودهایم، نمیتوانم قضاوت کنم که استادان فن باید به داوری بنشینند؛ اما در حوزه ادبیات و هنر بیتردید کمکاریهای جبرانناپذیری داشتهایم؛ چرا که به اندازه تأسیس مراکز علمی و دانشگاهی، نتوانستهایم برای مخاطبان فارسی زبان هشتادمیلیونی مرکز و مؤسسه راه بیاندازیم و ادبیات تولید کنیم.
حالا آنچه در دست های ماست میراث پربرگ و باری است و بیشتر خاک خورده؛ ازین رو باید گفت:
حوزهی علمیه امروز، باید در ادبیات به ویژه شعر به بلوغ برسد تا در موسیقی درآید، در مداحی درآید و در لحنها و آوازها بگنجد، باید آنقدر در این وادی نوشت و سرود تا به گوش همگان رسد.
حوزهی علمیه امروز، باید در داستان و رمان حرف نخست را بزند تا به فیلمنامه و سریال و سینما درآید، باید آنقدر نوشت تا به خط تولیدات هنری امروزین رسید، تا آثار حوزویان به دیده همگان بنشیند.
حوزهی علمیه امروز، باید طنزنویس داشته باشد، تا در قالبهای هنری و چند رسانهای جا خوش کند و لبخند بر لب آدمها بنشاند.
حوزهی علمیه امروز، باید برای کودکان آنقدر بنویسد تا محصول آن در برنامههای فاخر تلویزیونی و سرگرمیهای مدبرانه حضور یابد، تا کودک دینی تربیت شود.
حوزهی علمیه امروز، باید در زبان فارسی، همزبان مخاطبانش بشود مخاطبانی که در دل آنها زندگی میکنیم؛ اما در معیارهای همزبانی لکنت داریم.
حوزهی علمیه امروز، باید برای زنان و دختران آنقدر بنویسد و درباره سبک زندگی این جامعهی پُراحساس تولید اثر کند تا فمینیست مجال میدانداری نکند.
این که مدیران و برنامهریزان حوزه، با چند کتاب نگارش و ادبیات فارسی در سطح یک حوزه و یا دو _ سه مؤسسه و مرکز خودجوش، بر توسعه زبان و ادبیات، مهر و موم زدهاند، نشان میدهد به دنبال مفرّی برای ادای دِین به مخاطبان فارسی هستند، این راهبردهای ناشیانه، یا از سر کامل دانستن اقدامات ناقص است یا از سر بدفهمی در برابر ادبیات فارسی و انرژی نهفته در دنیای کلماتش. گمان میرود، حوزه امروز به اندازهی ترجمه متون عربی، از ادبیات فارسی ارتزاق میکند؛ یعنی گفتوگوی یکطرفه با مخاطب امروزین ۸۰ میلیونی.
حوزه علمیهی امروز، در حوزه فرهنگ دینی و در رویارویی با مخاطبان فارس زبانش به شدت با کمبود متن فاخر روبه رو است؛ وقتی زبان هم را نفهمیم چگونه باور هم را میتوانیم راست و درست کنیم؛ زین روست که زاری ما بر تهاجم فرهنگیِ فرنگ برای مخاطب ایرانی باورپذیر نیست
از علامه بیاموزیم؛ «همی گویم و گفتهام بارها/بود کیش من مهر دلدارها/ پرستش به مستی است در کیش مهر/ بروناند زین جرگه هشیارها» و به هنر درآییم.