سرویس تاریخ جوان آنلاین: اثری که هم اینک به حضورتان معرفی میشود، فصلی مهم از دخالتهای ناروای استعمار انگلستان را میکاود که همان تشکیلات «پلیس جنوب» است. این پژوهش توسط مرحوم جمشید صداقت کیش به رشتهتحریر درآمده و مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، آن را منتشر ساخته است. ناشر در دیباچه خویش بر این اثر، در باب محتوا و چند و، چون تهیه این تحقیق چنین آورده است: «معروف چنان است که مأموران دولت استعمارگر انگلستان همه جا با زیرکی و حیلهگری به اهداف و خواستههای سیاسی و اقتصادی دولت متبوع خود خدمت کردهاند و نیرنگ در کارها و گفتارها و نوشتارهایشان جایگاه نخست را داشته است که البته سخن درستی است. اما سکه سیاست انگلستان در قرن نوزدهم در مشرق زمین روی دیگری هم داشته است که نقش نمایانی از خونریزی و کشتار و ظلم و غارتگری آنگلوساکسونها بر آن است. این را خود انگلیسیها در خاطرهنویسیها و گزارشهایشان ترسیم کردهاند، اگرچه به شیوه دیرین خویش همواره کوشیدهاند که طرف مقابل را وحشی و نابکار و دزد و غارتگر نشان دهند و از نیروهای غاصب خود قهرمانی نجات بخش بسازند. یکی از نمونههای کشتار، خونریزی و سرکوبگری انگلیسیها اقدامات انگلستان در حول و حوش جنگ اول جهانی در جنوب ایران است که در جریان آن روستاهایی را با خاک یکسان نمودند و اهالی را به قتل رسانده یا غارت کردند و آواره ساختند و به همدستی برخی رجال خودفروخته آن روزگار ایران، دست به هر جنایتی آلودند. استاد روانشاد دکتر جمشید صداقتکیش از معدود مورخان پژوهشگر ایرانی است که سالها در این باره تحقیق کرد و افزون بر کاوش در اسناد و عکسها و نوشتههایی که از این موضوع یافت به تحقیقات میدانی هم پرداخت و روستاهایی را که آماج گلولهباران توپخانه نیروهای انگلیسی موسوم به پلیس جنوب قرار گرفته بودند از نزدیک دید و عکسهایی از آن اماکن تهیه کرد و با سالمندان آن مناطق گفتگو کرد و خاطرههایی را که از آن روزگاران میگفتند یادداشت نمود و مدارکی ارزشمند فراهم آورد. کتاب حاضر که حاصل قریب ۳۵ سال تحقیق و تلاش آن متنبع فقید است نشان میدهد که سرکوبگری انگلیسیها علیه مردم جنوب ایران نه به سبب مدعای دروغین مبارزه با راهزنان و اشرار که در حقیقت برای سرکوب مردمانی بود که بهرغم دولت مرکزی ضعیف و ناکارآمد وقت ایران، سلطه اجانب را بر نمیتافته و نمیخواستهاند که سرزمین محبوبشان عرصه جولاندهی بیگانگان باشد. با خواندن این کتاب نیز ادعای دیگر انگلیسیها هم نقش بر آب میگردد که میگویند تاخت و تازهایشان در جنوب ایران برای مقابله با مأموران دولت وقت آلمان بوده است. آلمان در جنگ جهانی اول طرف نزاع و کارزار دولت انگلیس به حساب میآمد و بیتردید آلمانیها مأمورانی از جمله واسموس را برای فعالیت بر ضد انگلیسیها به ایران فرستاده بودند و مردم ایران نیز که بیزار از دو قدرت روس و انگلیس و ناامید از دولت و حکومت وقت بودند، در جستوجوی هر راه و هر وسیلهای برای مبارزه با هر دو قدرت اشغالگر، با دشمن آنان، یعنی آلمان، خوشرفتاری میکردند و از برخی کمکهای مأموران آلمانی بر ضد انگلیسیها بهره میبردند، اما سربلندتر از آن بودند که تابع آلمانیها باشند و مقدرات امنیت ملی و منافع ملی خویش را به نظر و خواسته آلمانیها واگذارند. هرچند که انگلیسیها برای فریفتن افکار عمومی دنیای آن روز مدعی بودند که عشایر و آزادیخواهان فارس از آلمانها حرفشنوی دارند و سرکوب آنان سرکوب آلمانهاست، ادعای نیرنگآلودی که بسیار بر سر آن تبلیغ کردند و از آن دستمایهای برای تاراج و قتل ایرانیان ساختند.
مرحوم جمشید صداقتکیش، پیشنهاد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی را درباره نگارش کتاب جامعی در باب پلیس جنوب، با وجود کهولت سن و بیماری با روی باز پذیرفت و فوراً دست به کار شد. وی دغدغههای ۳۵ ساله خویش در موضوع پلیس جنوب را با حمایت و تشویق مؤسسه به بار نشاند، ولی متأسفانه در هنگام تدوین اثر، استاد به دیار باقی شتافت و فقط متن تدوین اولیه اثر تحویل مؤسسه گردید.»