سرویس حوادث جوان آنلاین: دهم دیسال۹۵، مأموران پلیس تهران از مرگ مشکوک زن سالخوردهای در خانهاش در شهرری باخبر و راهی محل شدند. مأموران وقتی به محل حادثه رسیدند با جسد زن ۵۵ سالهای به نام پوران روبهرو شدند که آثار سوختگی روی بدنش نمایان بود.
بررسیهای مأموران نشان داد سوختگی زن جوان عمدی بوده است. به این ترتیب شوهر مقتول به نام عیسی به عنوان اولین مظنون تحت بازجویی قرار گرفت.
وی گفت: «۲۹سال قبل همسر اولم را طلاق دادم و با پوران ازدواج کردم. صاحب فرزند نمیشدیم تا اینکه با نذر و کمک پزشکان صاحب پسری شدیم که حالا ۱۲ ساله است و رضا نام دارد. حقوق بازنشستگی برای مخارج زندگیام خیلی کم بود و از طرفی هم پسرم میخواست به مدرسه غیرانتفاعی برود که ترازویی خریدم و با آن رهگذاران را وزن و درآمد کسب میکردم.
از این شرایط گله نداشتم فقط تنها مشکلم اخلاق همسرم بود. او همیشه بدون اجازه از جیبم پول برمیداشت. آخرین بار هم ۸۰۰هزار تومان روی تخت پسرم گذاشته بودم تا آن را با خودش به مدرسه ببرد، اما پسرم وقتی سراغ پول رفت خبری از آن نبود. فهمیدم همسرم برداشته و احتمال دادم که به برادر معتادش برای خرید مواد کمک کردهاست به همین خاطر به او اعتراض کردم و همین باعث درگیری شد.»
او در خصوص سوختگی پای همسرش گفت: «همسرم مشکل کلیه داشت و یکی از کلیههایش پیوندی بود و همزمان در تصادف هم پایش شکسته بود. وقتی عصبانی شدم یک لگد به پایش زدم به همین خاطر از درد خیلی بیتابی میکرد. دلم برایش سوخت که او را داخل حمام بردم و داخل وان گذاشتم. فکر میکردم آب داغ درد پایش را کم میکند، ولی فریاد پوران به خاطر سوختگی بلند شد. همان موقع آب را بستم و از او خواستم به بیمارستان برویم، اما قبول نکرد. چند روز از این ماجرا گذشت تا اینکه روزی برای کار از خانه بیرون رفته بودم که پسرم تماس گرفت و گفت حال مادرش بد است. بلافاصله به خانه برگشتم، اما متوجه شدم پوران از نفس افتاده است.»
متهم پس از تحقیقات و اقرار به درگیری با همسرش به اتهام قتل عمد راهی زندان شد و پرونده وی در اولین جلسه روی میز هیئت قضایی شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران قرار گرفت.
در آن جلسه اولیایدم که فرزندان مقتول از شوهر اولش بودند و نماینده دادستان از طرف فرزند ۱۲ساله مقتول درخواست قصاص کردند.
سپس متهم با انکار جرم در آخرین دفاعش گفت: «باور کنید مرگ همسرم یک اتفاق بود. وقتی به زندان افتادم پسرم را به خواهرم سپردم، اما خواهرم به خاطر بیماری شوهرش پسرم را به بهزیستی سپرده است. یک خانه دارم که میتوانم آنرا به جای دیه به اولیایدم بپردازم. اگر هم تقاضای قصاص دارند فقط درخواست میکنم یک روز دیگر کنار پسرم باشم.»
در پایان هیئت قضایی متهم را به قصاص محکوم کرد. این حکم با اعتراض متهم از سوی قضات شعبه۲۴ دیوانعالی کشور نقض و به شعبه همعرض فرستاده شد.
به این ترتیب مرد سالخورده به زودی بار دیگر محاکمه میشود.