سرویس سیاسی جوان آنلاین: حالا قريب يك سال است كه از روزهاي بودنش ميگذرد. داغش اما عجيب مشابه داغ عزيزان تازگي دارد. هنوز كه هنوز است يكو۲۰ دقيقههاي بامداد جمعه، دلمان را ميلرزاند؛ انگار كه هست و باز قرار است نعمت وجودش از ما دريغ شود. كمتر ميشود صفحات شبكههاي اجتماعي را بالا و پايين كرد و عكس يا فيلمي از او نديد. گاهي خندههاي زيبايش را در آن نماز عيد فطر جاي مسابقه لبخندهاي زيباي خندوانه ميگذارند و از ما ميخواهند از يك تا 20 به خندههايش كه 100 تا 20 ميارزد، نمره دهيم. گاهي هم فيلمها، تصاوير و خاطرات جديدي از او قسمت گوش و چشممان ميشود كه دلمان را غنج ميبرد و هي تنگ و تنگتر ميكند.
انگار وقتي رفت، دنيا برايمان قد نفس كشيدن چند ساعته با ماسك، خفهكننده شد. حالا ما ماندهايم مبهوت در راز اين حك شدنش پشت پلكهايمان! دلم ميخواهد از هر عارف و عالم و سالكي بپرسم او چه بود و چه كرد كه «به وقت حاج قاسم» شده است قرار بيقرار دل عاشقان و حتي حالا پس از يكسال وقتي جوهر ميخواهد به يادش بر كاغذ بنشيند، چشمها پر از اشك ميشود و قلم سنگيني ميكند.
حضرت آيتالله عبدالله فاطمينيا در پيام تسليتشان پرده را كمي برايمان بالا زد و تصويري از حاج قاسم نشانمان داد كه شايد بتوان گفت شرحي بر اين عشق است. اين عارفِ سالك نگاشته بود: «شهيد سعيد سپهبد حاج قاسم سليماني شخصيت استثنايي و ارثبر مالك اشترها و عمارها و ميثمها و ديگر شجاعان و غيوران از اصحاب شاه ولايت اميرالمؤمنين - صلواتالله عليه- بود، اين قبيل افراد، روي كره خاكي تنها دلخوشيشان انجام وظيفه عبوديت است و پيوسته مشتاق عالم بالا هستند، شهيد بزرگوار حاج قاسم شير ميادين نبرد بود و اين شجاعت و صولت همراه با قدرت تفكر و صفات عاليه بزرگمردي بينظير از او ساخته بود.»
چه خوش گفتند... اين شهيد سعيد دغدغهاي نداشت جز عبوديت و رسيدن به عالم و عوالم بالا و شايد از سر همين دغدغه بود كه وقتي از ايشان خواستند در سال 1396 كانديداي رياست جمهوري شود با آنكه ميدانست محبوبيتش آنقدرهاست كه صندوقهاي رأي را پر از نامش و دو دستي صندلي پاستور را تقديمش كند، خطاب به شخص درخواست دهنده نوشت: «برادر بزرگوارم از محبت شما عزيز گرانقدر سپاسگزارم. الحمدلله در كشور ما آنقدر شخصيتهاي مهم و ارزشمند گمنام و با نامي وجود دارد كه نيازي نيست سربازي، پُست سربازي خود را رها كند. افتخارم اين است كه سرباز صفر بر سر پُست دفاع از ملتي باشم كه امام فرمود: «جانم فداي آنها باد.» رها كردن اين پست را در شرايطي كه گرگاني در كمين هستند خيانت ميدانم.»
يحتمل همين است راز حاج قاسم! حاج قاسم ديده شد چون تمام تلاشش اين بود كه ديده نشود. او سردار دلها شد چون با تمام سردارياش خودش را سرباز صفر ملت ميدانست. او ديده شد، چون ادميني نداشت تا براي كانالها و صفحات مجازياش متن سر هم كند يا عكاسي اختصاصي نگرفته بود تا برايش گزارش عملكرد جور كند يا فتوشاپيستي را ننشانده بود تا برايش عكسنوشتها و كليپهاي پر زرق و برق بسازد و در كانالهاي فيك بچرخاند!
راز ديده شدن او، همين تلاشش براي ديده نشدن بود. كسي كه در جلسات «بهگونهاي در حاشيه و دور از چشم مينشست» كه مردمكهاي چشم را مجبور ميكرد براي روشن شدن به نور جمالش، گرد تا گرد اتاق را وجب كند، بايد هم وقت رفتن، بر صدر جلسه بنشانندش.
از قول آيتالله بهجت به گوشمان رسيده كه اگر آرزوي بهبود رابطه با خلق را داريم، كليدش در اصلاح رابطه با خالق است و انگار حاجي درس عملي اين جمله بود. او حبيب خداي عالميان و حبيب عالميان شد.
سعدي عليه الرحمه گفت: «دو چيز حاصل عمرست نام نيك و ثواب/ وزين دو درگذري كل من عليها فان». خوش به حال حاج قاسم كه به حاصل اعلاي عمر رسيد. اي كاش كمي حاج قاسم باشيم.