سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: پژوهشهای جدید روانشناسی نشان داده است اضطراب، افسردگی و خشم سه هیجان منفی اصلی هستند که حضور هرکدام از آنها موجب نارضایتی و تخریب روابط میشود، اما از میان این سه هیجان منفی، خشم مخربتر است؛ چراکه خشم باعث میشود هم فرد پرخاشگر به رنج افتاده و آسیب ببیند و هم باعث رنج و آسیب بعضاً جبرانناپذیر به دیگران شود. از طرفی خشم با وجود آنکه یک هیجان منفی است، اما در عین حال یکی از هیجانهای سالم در وجود ماست. چون خشم، پاسخی وراثتی و طبیعی به موقعیتهایی است که در آنها احساس میکنیم خود یا عزیزانمان مورد تهدید، صدمه دیدن، ناکامی، تحقیرشدن، تبعیض و پیشداوری یا مورد ظلم واقع شدهایم. همچنین در زمان مواجهه با عهدشکنی و فریبکاری، با دیدن بدرفتاری و بیتوجهی نیز احساس خشم میکنیم، اما آنچه باعث بروز مشکل میشود تجربه هیجان سالم خشم نیست، بلکه ابراز ناسالم آن به شکل پرخاشگری است.
آیا خشم بیماری است؟
پرخاشگری یک رفتار است که به هنگام تجربه هیجان خشم در بعضی افراد بروز داده میشود و میتواند باعث آسیب به خود و دیگران شود. به عبارت دیگر خشم یک بیماری، یک اختلال شخصیت، یک مشکل هورمونی که خارج از کنترل فرد باشد نیست، بلکه رفتاری است که بعضی افراد به هنگام رویارویی با ناکامی، ابهام و موانع از خود نشان میدهند که هدف آن رفع ناکامی یا آن مانع است.
بعضی افراد نیز که از مخرب بودن این رفتار آگاه هستند، آموختهاند در هنگام تجربه هیجان خشم آن را به شیوه صحیح مدیریت کرده و به جای انتخاب رفتار پرخاشگرانه، رفتارهای مؤثرتری مانند گفتگو، مذاکره، مصالحه یا ترک موقعیت خشم برانگیز را انتخاب کنند.
بنابراین نکته مورد توجه این است که رفتار پرخاشگرانه یک بیماری و مشکل شخصیتی نیست، بلکه رفتار معطوف به هدفی است که فرد آگاهانه انتخاب میکند. چون به احتمال بسیار زیاد این رفتار در گذشته برای فرد تبعات مؤثری داشته و به او در رسیدن به هدفش کمک کرده است. به بیان دیگر پرخاشگری رفتاری است که به فرد این پیام را میدهد: «برای به دست آوردن کنترل دیگران و رسیدن به آنچه میخواهی، کنترلت را از دست بده!»
پرخاشگری مکرر، تخریب اعتماد
ابراز خشم و پرخاشگری زمانی نامطلوب تلقی میشود که به شکل بسیار شدید، بیش از اندازه، مکرر و مداوم، نامتناسب با موقعیت و به طور نامناسب ابراز شود. مثلاً همسری که نگران طردشدن به وسیله همسرش است، وقتی مورد بیمهری یا بیتوجهی همسر قرار میگیرد، دست به رفتارهای پرخاشگرانهای مثل فریادزدن، توهین کردن و حتی کتک و آسیبزدن به همسرش میزند.
این شیوه ابراز ناسالم هیجان خشم و طردشدن است که از رفتار بیتوجهی همسر به او دست داده و نامتناسب با موقعیت نیز هست و این رفتار بیش از پیش همسرش را از او دور میکند. یا پدری را در نظر بگیرید که وقتی خسته از کار روزانه به منزل باز میگردد، متوجه میشود فرزندش تکالیف مدرسهاش را انجام نداده و با عصبانیت، تندی، تنبیه بدنی و محروم کردن کودک از شام خوردن، بر سر او فریاد زده و میخواهد او را مجبور به نوشتن تکالیفش کند.
این رفتار در صورتی که بیش از یک بار در هفته تکرار شود، پرخاشگری مکرر، شدید، ناسالم و نامتناسب با موقعیت است؛ چون حتی اگر موجب شود پدر به هدفش که نوشته شدن تکالیف است برسد، باعث تخریب اعتماد و رابطه پدر - فرزند میشود که تبعات آن جبرانناپذیرتر از ننوشتن تکالیف است. یا مادری را در نظر بگیرید که با پسرش به پارک رفته و ناگهان مشاهده میکند پسر هشت سالهاش با یکی از دوستانش سرگرم بازی شده و با هم از محوطه بازی پارک خارج میشوند.
مادر که به دلیل نگرانی از آسیبدیدن، دزدیدهشدن یا گمشدن فرزندش دچار اضطراب شده، همزمان خشم را نیز تجربه میکند؛ چراکه با خود فکر میکند «چقدر این پسر بیفکر و حرف گوش نکن است.» بنابراین با فریادهای مداوم پسرش را به محوطه بازی برگردانده و پیش روی سایر کودکان و والدینی که در پارک حضور دارند به او پس گردنی میزند و با فریاد و عصبانیت تلاش میکند به کودکش بفهماند نباید با دوستانش از پارک خارج شود.
خشم مادر که حاصل شیوه فکرکردن و نگرانیاش بود، به شکل تنبیه بدنی، تحقیر کودک مقابل دیدگان چندین نفر، فریادزدن و توهینکردن به او ابراز شد که نه تنها ناسالم، تخریبکننده و آسیبزننده است، بلکه متناسب با موقعیت نبوده و آثار جبرانناپذیری برشخصیت در حال رشد و شکلگیری پسر بچه بر جا خواهد گذاشت.
خشمتان را به راحتی میتوانید متوقف کنید
افراد به شیوهها و به دلایل متفاوتی میتوانند خشمگین شوند، اما بررسیها نشان داده است افراد بیشتر به دلیل نشان دادن اقتدار و استقلال خود خشمگین میشوند. بعضی افراد به دلیل تمایل شدید برای تقویت رابطه با طرف مقابل دچار هیجان خشم میشوند. افراد بسیاری از خشم به عنوان ابزاری برای کنترل و تحت فشار قرار دادن طرف مقابل در جهت اجبار به تغییر رفتار و انجام کاری که خود نمیخواهند، استفاده میکنند. برخی افراد نیز به منظور انتقام گرفتن خشمگین میشوند.
خشمگینشدن نشانههای متفاوتی دارد که در هر فرد به شیوه و ترتیبی خاص و منحصر به فرد بروز پیدا میکند. اولین نشانه، نشانههای جسمی است که قابل درک و بعضاً قابل مشاهده است. مانند گرگرفتگی، تنفس کوتاه و سریع، درد معده، حالت تهوع، سر درد، تعریق، تپش قلب، گشادشدن مردمک چشمها، انقباض ماهیچههای اسکلتی و...
البته ابراز شدید خشم در دورههای مداوم و طولانی، باعث فعالشدن بیش از اندازه بخشهایی از سیستم عصبی میشود که در نتیجه آن فشار خون و ضربان قلب افزایش یافته، تنفس سطحی شده، ماهیچهها دچار انقباض بیش از اندازه میشوند و در بلندمدت موجب مشکلات شدیدی مانند بیماری قلبی، کاهش قدرت سیستم دفاعی بدن و کاهش عملکرد قلب و بروز سکتههای قلبی میشود؛ نشانههای جسمی از مهمترین نشانه هاست، چون راحتتر از سایر نشانهها قابل شناسایی است و مانند چراغ خطر میتوانند عمل کند. یعنی با دیدن این علائم، ماشین خشمتان را میتوانید به راحتی متوقف کنید.
علائم هیجانی، شناختی و رفتاری خشم
علائم هیجانی در کنار هیجان خشم تجربه میشود. مثلاً در افراد افسرده، خشم میتواند با هیجان غم تجربه شود. در افراد مضطرب، خشم میتواند با هیجان ترس یا نگرانی همراه شود. همچنین خشم میتواند با هیجانهایی مثل طردشدگی، نفرت، تحقیر شدگی، غضب، حسادت، رنجش، عصبانیت، خصومت، کینهتوزی و... آمیخته شود.
علائم شناختی خشم است که در ذهن افراد رخ میدهد. مانند انواع افکار و خودگوییهای منفی، سرزنشگری خود و دیگران، فراموشکاری، تمرکز نکردن، ضعف و مختلشدن حافظه، مختلشدن تفکر منطقی، باید و نبایدهای افراطی، انتظارات و توقعات، باورهای غلط در مورد خشم، پیش داوری و قضاوت زود هنگام نسبت به طرف مقابل و..
علائم رفتاری خشم مانند مشتکردن، فریادزدن، پرتابکردن اشیا به اطراف و به سمت طرف مقابل، مشت و لگدزدن به طرف مقابل و اطراف، خودزنی یا کتکزدن دیگران، اقدام به خودکشی یا دیگر کشی و... است.
از خشم اجتماعی تا خشونت خانوادگی
مدیریت خشم به معنی این نیست که ما به عنوان یک موجود اجتماعی هرگز نباید خشمگین شویم، بلکه احساسات، هیجانات، شیوه ابرازگری و برانگیختگی فیزیولوژی ناشی از هیجان خشم را باید متناسب با موقعیت خشم برانگیز کاهش دهیم. آنچه امروز در تعاملات افراد در حوزههای مختلف زندگی میبینیم، نشان میدهد پرخاشگری در بسیاری از حوزههای روابط انسانی از جمله خانواده، مدارس، اجتماع و محیط کار از سوی افراد به کار برده میشود و نتیجه استفاده از آن را در دادگاههای خانواده و دادرسیهای قضایی میبینیم.
همچنین اگر مدتی در خیابان به اطرافتان توجه کنید، متوجه میشوید چطور افراد بر سر یک تنهخوردن، ماندن در ترافیک، بوقزدن، سبقت بیمورد، اصرار یک دستفروش برای خرید، پاشیدن آب باران در اثر سرعت حرکت ماشینها در خیابان، تأخیر در رسیدن به مقصد، کرایه بیشتر گرفتن راننده تاکسی، اقدام به شستن شیشه ماشین توسط کودکانکار، چالههای پر نشده خیابان، پربودن مترو و اتوبوس، ماندن در صف تاکسیهای خطوط، تأخیر هواپیما در پرواز، گرانشدن ارز و طلا، طول کشیدن روند بررسی یک پرونده در ادارهها و... با خود و دیگران با خشم و پرخاشگری رفتار میکنند تا جایی که باعث درگیریهای کلامی - فیزیکی شده و گاه موجب قتل نفس میشوند.
بروز رفتارهای آسیبرسانی از این دست مسلماً تحت عوامل تک مؤلفهای اتفاق نمیافتد و کاملاً روشن است عوامل بسیاری مانند مشکلات و معضلات خانوادگی، روانی، اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی و حتی سیاسی باعث بروز این حجم از تحریکپذیری اجتماعی و خشمهای بیمارگونه در جامعه ما شده است که البته بررسی آنها در این نوشتار نمیگنجد و نیاز به پژوهشهای عمیق روانشناختی و جامعهشناسی است، اما آنچه در این مبحث به دنبال ارائه آن هستیم، بررسی خشونتهای خانوادگی و آسیبهای ناشی از آن در خانواده است؛ چراکه خانواده مهمترین نهاد انسانی و اولین نهاد اجتماعی است آسیبی که در آن به افراد وارد میشود نه تنها به همان حوزه خانواده محدود نمیشود بلکه تا سالهای سال میتواند تمامی روابط انسانی افراد آزاردیده را تحتالشعاع قرار داده و باعث آزار و رنج تمام افراد درگیر رابطه با فرد آزار دیده شود. بسیاری از آسیبهایی که کودکان در خانواده به دلیل تجربه مستقیم رفتار پرخاشگرانه یا مشاهده رفتار پرخاشگرانه دیگران در نهاد بنیانی خانواده میبینند، بعضاً جبراننشدنی و درمانناپذیر است. پس بیاییم هرچه سریعتر ماشین خشممان را متوقف کنیم.