سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: آیدین شخصیت اول رمان «مترسک مزرعه آتشین» نوشته داوود امیریان، یک نوجوان ننر و تخس و از خودراضی است که در یک خانواده پنج نفره در دهه ۱۳۶۰ خورشیدی زندگی میکند. لیلا و مهناز هم دو تا ازخواهرهای او هستند که گاهی از دست شیطنتهای برادرشان خسته میشوند، چون توی خانه ظاهراً آیدین در مرکز توجه بابا و مامان قرار دارد و محبت و توجه بیش از حد به این بچه، از او یک شخصیت به قول معروف بچه ننه ساخته است. آیدین در مدرسه و محله، بچهای ناآرام است و اکثر مواقع با بچههای محل درگیر میشود و کتککاری میکند، اما یک اتفاق باعث میشود آیدین در زمان جنگ ایران و عراق به جبهه اعزام شود تا مردانگیاش را به دیگران ثابت کند. او در جبهه به دست بعثیها اسیر میشود و مورد شکنجه قرار میگیرد، اما مثل یک مرد دهانش را قرص نگه میدارد و رمز عملیات رزمندگان ایرانی را لو نمیدهد. «مترسک میدان مین» برای رده سنی نوجوانان نوشته شده و در واقع آیدین تمثیلی از زندگی نوجوانانی است که فرازونشیبهای زندگی، شخصیتشان را متحول میکند. او در جبهه تحت تأثیر رفتار و سلوک رزمندههایی مثل علیرضا، احسان، دایی عزت و مابقی قرار میگیرد و از کالبد آن آیدین تنبل و مغروری که بود فاصله میگیرد. داوود امیریان مثل همیشه در پرداخت داستان از همان زبان نوجوانانه خودش استفاده کرده و در جای جای داستانش، طنز موقعیت را برای مخاطب به نمایش میگذارد: «یک جا نشستیم تا خستگی در کنیم. یک موقع دیدم که یک نفر آمد در نزدیکیام نشست و شروع کرد به نفس نفس زدن. کم مانده بود از ترس سکته کنم. فهمیدم که از همان عراقیهایی است که کارش بریدن سر است، معطل نکردم، با آخرین قدرتم، با قنداق سلاحم محکم به پهلوی او کوبیدم و پشت سرنفر جلویی دویدم... روز بعد دشمن را شکست داده و در سنگرهایمان استراحت میکردیم که فرمانده گروهان گفت دیشب اتفاق عجیبی افتاده. معلوم نیست کدام شیرپاک خوردهای تو سیاهی شب به پهلوی فرمانده گردان کوبیده که همان اول بسم الله دندههایش خرد و روانه عقب شده!»
از ایرادهایی که در داستانهای قبلی امیریان هم به چشم میخورد این است که گاهی یادش میرود در پرداخت داستان از توصیف و فضاسازی استفاده کند. به هر حال فضاسازی و توصیف- هرچند کوتاه- از ارکان مهم یک داستان- چه بلند و چه کوتاه- به حساب میآید. امیریان وقتی از توصیف و لحظههای کنشزا در داستان غافل میشود، نوشتهاش به خاطره یا گزارش شباهت پیدا میکند. نکته بعد هم تکرار برخی از کلمات است که در جملات داستانی به چشم میخورد. از منظر آیین نگارش و زیباییشناسی، صاحبنظران معتقدند در یک جمله نگارشی نباید یک کلمه دوبار تکرار شود، چون از زیبایی نگارش آن داستان یا مقاله کاسته خواهد شد، اما در داستان «مترسک مزرعه آتشین» بارها به تکرار کلمات در جمله بر میخوریم. به این یک پاراگراف در داستان توجه کنید: «اولین عملیاتی که میخواستم در آن شرکت کنم، عملیات آزادسازی خرمشهر بود...». اینجا در یک جمله کلمه «عملیات» دو بار تکرار شده و اگر یکی از آنها حذف میشد، اتفاق خاصی نمیافتاد یا در ادامه همان پاراگراف این گونه میخوانیم: «.. از خط خودی گذشتیم و به سوی سنگرهای دشمن روانه شدیم. ساکت و بیصدا در یک ستون طولانی که (مثل مار جلو میخزید) جلو میرفتیم. در اینجا اگر دقت کنید کلمه «جلو» هم دو بار تکرار شده و میشد به جای یکی از آنها از واژه «پیش» استفاده کرد. با این همه نویسنده در داستانش از تعلیقهای بجایی استفاده کرده تا خواندن و به پایان رساندن آن برای مخاطب سخت نباشد. ناشر این رمان ۲۲۳ صفحهای «کتابستان معرفت» است.