سرویس جامعه جوان آنلاین: یاد دوران کودکیمان بخیر، روزهایی که با خواهر و برادرمان و بقیه بچههای فامیل که تعدادشان هم کم نبود، دور هم جمع میشدیم و بازی میکردیم؛ آنقدر بهمان خوش میگذشت که متوجه گذر زمان نمیشدیم. آن موقع که تبلت و این چیزها نبود! همه بازیهایمان در اسباببازیهای ارزان قیمتی خلاصه میشد که البته خیلیهایشان از خواهر و برادر بزرگترمان به ما رسیدهبود. گاهی کافی بود یک توپ داشته باشیم تا با همان فوتبال، گرگم به هوا یا هر بازی دیگری را که اکثریت با آن موافق بودند، شروع کنیم. تمام شدن بازیمان هم زمانی بود که بزرگترهایمان صدایمان میکردند، وگرنه که خستگی برایمان معنا نداشت!
حالا آن روزها گذشته و بزرگتر شدیم. برخی از ما تشکیل خانواده دادیم و دیگر شاید پدر یا مادر هم شدهباشیم. ما که قشنگترین خاطرات زندگیمان بازی با خواهر و برادرهایمان بوده و با یادآوری آن روزها، لبخند روی لبهایمان مینشیند، تصمیم گرفتهایم که نهایتاً یک بچه داشتهباشیم! و این تصمیم یعنی تمام آن خاطرات خوشی را که در گذشته داشتیم از زندگی کودکمان پاک میکنیم. دلیلمان هم این است که امروز زمانه سختتر شده و از پس تربیت یا هزینههای بچههای دوم، سوم یا چهارم برنمیآییم!
اینها افکاری است که در ذهن اکثریت افراد جامعه نقش بسته و حتی اگر یک زمانی هم دلشان بخواهد که تعداد زیادی فرزند داشته باشند، دیگران زیر گوششان میخوانند که: «مگر دیوانهای؟! بچه زیاد را میخواهی چه کار؟! از پس هزینههایش برنمیآیی! نگاه به موهای سفید روی سرت بنداز! میخواهی خودت را پیرتر کنی؟!»
ذهنها درباره تعداد فرزند زیاد، آنقدر منفی شده که حتی برخی از افراد از ترس تمسخر دیگران، تمایلی برای به دنیا آوردن فرزند دوم یا سوم ندارند. پریسا یکی از همین افراد است. او که سال گذشته دومین فرزندش را به دنیا آورده در این باره به خبرنگار «جوان» میگوید: «فرزند اولم دختر است و بعد از آن نیز خدا به ما یک دختر دیگر داد. من و همسرم خیلی دلمان میخواست که باز هم بچهدار شویم، اما همین حالا هم خیلی از دوستانمان مسخرهمان میکنند و میگویند که شما کار دیگری جز بچهدار شدن بلد نیستید؟! برای همین منصرف شدیم و فکر میکنم که همین دو بچه هم برایمان کافی است.».
اما چرا تعداد زیاد فرزند که در گذشته زیبا بود و امروز وجهه خوبی در جامعهمان ندارد؟
صالح قاسمی، پژوهشگر تحولات جمعیت ایران و جهان در اینباره به خبرنگار «جوان» میگوید: «خانواده ایرانی از دیرباز جزو خانوادههایی بود که چند نسلی زندگی میکرد و یک خانواده ایرانی با بُعد گسترده و تعداد فرزندان زیاد بود. در واقع سبک زندگی اصیل ایرانی و اسلامی ما همیشه این شکل خانواده را در خود دیدهاست، اما متأسفانه در سه الی چهار دهه گذشته، بُعد خانواده دائماً رو به کاهش بودهاست. تا جایی که از حدود شش نفر در هر خانواده از سال ۱۳۶۵، امروز به حدود سه نفر در هر خانواده رسیدهایم و این یعنی اینکه خانواده ایرانی طی سه دهه گذشته دائماً کوچک و کوچکتر شدهاست.» این کارشناس حوزه جمعیت در پاسخ به این سؤال که چرا خانواده ایرانی کوچک شدهاست، میگوید: «عوامل زیادی، چون اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و صد البته عوامل سیاسی و بیرونی، روی تحولات جمعیتی و الگوی فرزندآوری تأثیر گذاشتهاست، اما دو عامل اصلی بر الگوی فرزندآوری و کاهش بُعد خانوار ایرانی، «سبک زندگی» و «مسائل اقتصادی» است.»
او با بیان اینکه تغییر سبک زندگی مؤثرترین عامل در کاهش خانوار ایرانی بوده است، اظهار میدارد: «با تغییر سبک زندگی در میان خانوار ایرانی، نوع نگرش به فرزندآوری و اینکه فرزند چه جایگاهی در جامعه دارد، تغییر کردهاست. در کنار این مسئله، شرایط اقتصادی هم مزید بر علت شدهاست.»
قاسمی با اشاره به اینکه در گذشته نگاه به فرزندآوری یک نگاه سرمایهای بود، میگوید: «در طول تاریخ دیدیم که «فرزند» به عنوان یک سرمایه خانوادگی و اجتماعی دیده میشد، اما در حال حاضر با تغییر نگرش، «فرزند» به عنوان یک عنصر مصرفکننده و به مثابه یک کالای مصرفی نگاه میشود. به همین دلیل جایگاه فرزند، تنزل پیدا کرده و فرزندآوری گران شدهاست.»
کارشناس حوزه جمعیت میافزاید: «بحران اقتصادی باعث شده که فرزند بار اضافی برای خانوادهها محسوب شود. در واقع هزینههایی که ضرورتی ندارد، اما در مجموع هزینههای فرزندآوری را گران کردهاست؛ چه در مرحله به دنیا آوردن فرزند و چه پرورش او.»
قاسمی با تأکید بر اینکه در مقطعی هستیم که باید از تجارب جهانی استفاده کنیم، تصریح میکند: «مسیری که غرب رفت را ببینید؛ الگوی فرزندآوری و نهاد خانوادهاش کاهش پیدا کرد و به نرخ باروری زیر ۵/۱ فرزند رسید، اما الان در حال برگشت از این مسیر است و در تلاش است تا با مشوقهای اقتصادی و فرهنگی، فرزندآوری را تسهیل و خانواده را احیا کند. بنابراین ما باید از مسیر و از این تجربه، حداکثر استفاده را ببریم و از تجاربی که پیش روی ما قرار گرفتهاند، نباید به راحتی عبور کنیم.»
او تأکید میکند: «ما حداکثر، طی ۱۰ سال آینده در پنجره جمعیتیمان فرصت داریم که بتوانیم ساختار جمعیتی و هرم سنی کشور را اصلاح کنیم و این یعنی در این ۱۰ سال باید نوع نگرش جامعهمان به فرزندآوری را تغییر دهیم.»
کارشناس حوزه جمعیت درباره راهکارهای اصلاح ساختار جمعیتی کشور میگوید: «اول باید از فرزندآوری، حمایت قانونی و اقتصادی کنیم. در واقع یعنی اعطای مشوقهای مالی به فرزندآوری که در دنیا رایج است، مثل معافیتهای مالیاتی، هدیه تولد فرزند، مرخصی زایمان و امکانات بیشتر برای خانوادههای پر فرزند را تعیین کنیم. دوم اینکه باید فرزندآوری را از منظر فرهنگی به یک ارزش اجتماعی تبدیل کنیم، موضوعی که در حال حاضر در جامعه امروز وجود ندارد. در حالی که میبینیم غربیها با کمک گرفتن از سلبریتیها و شخصیتهای مشهور اعم از سلبریتیهای سیاسی، هنری و ورزشی در حال تبدیل موضوع فرزندآوری به یک ارزش است. امروز شعار خانم خانه دار غربی این است که «من یک زن خانهدار هستم» و این را هم با افتخار میگوید و یک شخصیت و شأن برای خودش میداند. حاکمیت نیز از این موضوع دفاع میکند و رسانههایشان هم پای کار آمدهاند.»
قاسمی با انتقاد از عملکرد دولتیها برای تشویق به فرزندآوری در جامعه اظهار میدارد: «متأسفانه بهرغم اینکه هفت سال از ابلاغ سیاستهای جمعیت و ۹ سال از هشدارهای مقام معظم رهبری و کارشناسان گذشته است، دولت کنونی به هیچوجه ارادهای برای اجرای سیاستهای جمعیتی ندارد؛ نهتنها ارادهای ندارد، بلکه مصوباتی را در هیئت دولت میبینیم که کاملاً مغایر با سیاستهای جمعیتی است. واقعاً این سؤال مطرح است که چرا مسئولان دولتی در توجه نکردن به این سیاستها تعمد دارند؟»
این کارشناس حوزه جمعیت در پایان تأکید میکند: «امیدوارم اقدامات رسانهای در این زمینه منجر به مطالبات عمومی شود تا نهادها و به ویژه دولت به وظایف خودشان عمل کنند.»