سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: محمد قنبری متولد سال ۶۱ است و به قول خودش تحصیلاتش مرتبط با علوم انسانی نبوده، اما مدت زیادی است که در حوزه قصه و رماننویسی فعالیت میکند و قلم میزند که ماحصل آن آثاری مثل «مهشکن»، «بهنام»، «از پمبا تا ماریانا» و «پرونده فوق سرّی ۲۰۴۰» است. «جوان» در گفتگو با این نویسنده که این روزها در زمینه تحلیلگری حوزه رسانه و فضای مجازی هم فعالیت میکند به چند و، چون و انگیزه نوشتن دو تا از پر مخاطبترین آثارش یعنی کتابهای «از پمبا تا ماریانا» و «پرونده فوق سرّی ۲۰۴۰» پرداخته است.
برخی از نویسندگان کشورمان که از نظر محتوایی آثاری شبیه کتاب «از پمبا تا ماریانا» (قصههایی مربوط به ماوراءالطبیعه و پرداختن به موجوداتی مثل جن و پری) نوشتهاند برای معرفی اثرشان تعابیری همچون فانتزی و سوررئال را استخدام میکنند، مخاطب کتاب شما باید خودش را مهیای چه فضایی بکند؟
من سعی کردم آنچه در این کتاب میآورم را در قالب یک داستان امنیتی و روایتی که عمدتاً بر مدار تخیل استوار شدهاست، واقعیاتی را از زندگیهای امروزی طیفهای مختلف جامعهمان ترسیم و تصویر کنم. یک بخش زیادی از این اتفاقات به مردم خودمان برمیگردد که به غلط برای رهایی از مشکلات زندگی درگیر موکلگیرها و رمالها و جنگیرها و قدرتهای شیطانی شدهاند. این رفتار تا حدودی شبیه رویکرد بنیاسرائیل به بحث سحر و جادوست که خداوند متعال در آیه ۱۰۲ سوره بقره میفرماید که من سحر را از دست بندگان جمع کردم، اما بخشی از تعلیمات هاروت و ماروت را یهودیان به سرقت بردند و بعدها با سوءاستفاده از آنها بین زنان و مردان (همسرها) سردی و جدایی انداختند. من نگاهی که به این داستان داشتم و خواستم بخشی از آن را در قالب رمان، قصه و سناریو به تفصیل روایت کنم. حتماً قبول دارید که امروزه جنگ، جنگ روایتها و قدرت روایتگری است. من هم برای بیان این فضا و به واسطه آیات ابتدایی سوره بقره که میفرماید: «الذین یومنون بالغیب» که این ایمان به غیب یکی از نشانههای متقین محسوب میشود و البته با استناد به برخی آیات و روایات دیگر خواستم در قالب یک قصه به آنها اشاره کنم. البته دلیل مهم دیگری هم برای نوشتن این کتاب داشتم و آن پیام نوروزی مقام معظم رهبری بود که در انتهای آن ایشان با صراحت به وجود دشمنانی از جن و انس نسبت به خودمان اشاره کردند. از آنجایی که کار اصلی من تحلیل در حوزه فیلم و سریال و رسانه است، میدیدم که چند سالی است هالیوود و سازمان امنیتی میل پیدا کردهاند که قدرتهای غیبی و فرا انسانی را در آثار و فیلمهایشان نشان بدهند و این قدرت را که ریشه در تعالیم اسلامی و به خصوص مذهب تشیع دارد علیه مسلمانان و شیعیان به کار گرفتهاند. برای همین خواستم با نوشتن این کتاب به این مؤلفه مهم و الهی که میتواند مددکار و گرهگشا باشد اشارهای کرده باشم. چه اینکه این ایمان به غیب است که افرادی نظیر حاجقاسم سلیمانی را میسازد که با تمام محاسبات انسانی که وجود دارد به برخی صحنههای نبرد مثل نبل و الزهرا که در محاصره کامل افتاده و هیچ امکانی برای حفظ آنجا وجود ندارد، ورود میکند و با اتکای ایمان به قدرت الهی و امدادهای غیبی و البته رزمندگان باورمند و با ایمان آنجا را آزاد میکنند. این ایمان به غیب و امداد الهی است که میتواند محاسبات روی کاغذ را در صحنه واقعی به نفع یومنون بالغیب و یوقیمون الصلاه برگرداند.
چیزی شبیه توصیه مقام معظم رهبری به نیروهای حزبالله لبنان برای خواند دعای جوشن صغیر در هنگام نبرد با نیروهای اسرائیلی.
بله، دقیقاً.
سبک روایتی شما در این کتاب چگونه است؟ و برای عمقبخشی به مستندات و بالابردن کیفیت روایتی کتاب «از پمبا تا ماریانا» و قصهاش از چه منابعی استفاده کردید؟
حدود ۱۰ تا ۱۲ کتاب رمان و ... نوشتم ولی برای هیچ کدام از آنها به اندازه کتاب «از پمبا تا ماریانا» وقت نگذاشتم و پژوهش انجام ندادهام. پژوهشهایی که برای این کتاب انجام شد حداقل سه یا چهار ماه به طول انجامید و برای بالا بردن کیفیت اثر مستندات زیادی را دیدم؛ هم تصویری، هم مکتوبات و هم کتابهایی را که دوستان دیگری آنها را نوشتهاند، خواندم و از آنها برای مستندتر شدن کتاب استفاده کردم. من حتی تفاسیر آیتالله جوادیآملی را در مورد قدرتهای غیبی و انرژیهای ماورایی که در تفاسیر ایشان درباره سوره جن وجود دارد و یک فصل از کتاب را هم به آن اختصاص دادهام، استفاده کردم. من حتی برنامه «زندگی پس از زندگی» که ماه مبارک رمضان امسال از شبکه چهار سیما پخش شد و در آن با کسانی که مرگ را تجربه کردهاند و در رابطه با مشاهدات تجربیاتشان در ایامی که اصطلاحاً در حالت کما به سر بردهاند با آنها صحبت میکرد، استفاده کردم. همچنین از کتاب «آنسوی مرگ» که از سوی نشر معارف چاپ شده و در آن تجربیات زندگی پس از مرگ و عوالمی که روح آن چند نفر به آنجا برده شده و همچنین موجودات مختلف و عجیب و غریبی را که در آنجا دیدهاند، روایت میکند برای نوشتن کتابم از آن استفاده کردم. حتی طی سفری به مشهد پیش آقای سرایانی معروف به شهید زنده رفتم که در دهه ۶۰ و ایام دفاع مقدس گمان میکردند شهید شده است، اما بعداً متوجه میشوند که زنده است. این بنده خدا ۲۵ روز تجربه حضور در آن عوالم را داشتهاند و من با ایشان صحبت کردم. یکسری فیلم مستند دیدم و نهایتاً این مجموعه پژوهشها من را به این نتیجه رساند که داستان را بر اساس آنها بچینم و برای در اختیار مخاطب قرار دادن همه این دریافتها از تکنیکهای نویسندگی استفاده کردم. کشمکشها را وارد داستان کردم، روایتگوییها را آوردم و تا آنجایی که توانستم متناسب با قصه فضاسازیهای متنوعی را طراحی و ایجاد کردم. گمان میکنم آن چیزی که به دنبالش بودم از دل کار بیرون آمد. حتی برای محکمکاری در مورد ارجاعات و استنادات دینی کار هم از دوستان انتشارات شهید کاظمی درخواست کردم تا نظر فضلا و علمای حوزه را هم بگیرند و اگر جایی این مستندات و ارجاعات اشتباه بوده است، آنها را تذکر بدهند تا اصلاح کنم که بحمدالله هم وزارت ارشاد و هم فضلای محترم حوزه علمیه آنها را تأیید کردند. نکته جالب این است که بیشترین بازخورد که در طول مدت یک ماهی که از چاپ کتاب گذشته، عمدتاً مربوط به خانمهایی بوده که از طرق مختلف برای بهتر کردن اوضاع زندگیشان و حتی حفظ آن به سراغ رمال، جنگیر و دعانویسها رفتهاند.
بستر اصلی و موتور پیشبرنده اتفاقات در کتاب «از پمبا تا ماریانا» بر مبنای یک قصه امنیتی و افراد امنیتی و اطلاعاتی حرکت میکند. از طرفی هم کدهایی که در جاهای مختلف قصه به مخاطب داده میشوند نکات حرفهای است آیا این افراد و قصهها غیرانتزاعی است و بر مبنای پژوهش طراحی و ساخته شدهاند یا اینکه انتزاعی هستند و زاییده ذهن و تخیل نویسنده؟
این بخش را صرفاً ناظر بر فرمایشات مقام معظم رهبری برجسته کردم. امروزه برخی از کسانی که در حال ورود به سیستمهای امنیتی و اطلاعاتی کشور هستند، متولدین سالهای ابتدایی دهه ۸۰ هستند یعنی جوانهایی که درک میدانی از دوران رخ دادن فتنه سال ۸۸ ندارند به نوعی به بچههای نسل زد (Z) معروف هستند؛ یعنی بچههایی که در عصر فضای مجازی، ارتباطات و ابزار به دنیا آمدهاند. من وقتی فیلم جوخه انتحار هالیوود را میدیدم که نشان میداد آنها یک جن را وارد فضای نگهداری اسناد وزارت دفاع ایران میکنند و اسنادی که حدود ۴۰ سال بود به دنبالش میگشتند و روی آن هم نوشته شده «پرونده فوق سری» را ظرف چند ثانیه میآورد و روی میز پنتاگون میگذارد! خب من با خودم گفتم نکند این فیلم را یک جوان ایرانی ببیند و ته دلش خالی شود و بگوید وقتی اینها برای مقابله با ما در حال استفاده و به خدمت گرفتن نیروهای ماورایی مثل جنها و انرژیهای شیطانی هستند پس چطور میشود با آنها مبارزه کنیم؟! خواستم یکجوری آن بخش از آیهالکرسی را که خداوند میفرماید: «الله ولیالذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» را به صورت تلویحی برجسته کنم که خدا سرپرست اهل ایمان است و آنها را از تاریکی و ظلمات به سمت نور خارج و هدایت میکند لذا هیچ موقع این فضا را برای سرویسهای امنیتی دشمنان اسلام و مسلمین فراهم نمیکند که بتوانند با به کار گرفتن آنها بساط اسلام را جمع کنند (که البته این هم شرایطی دارد و اصطلاحاً خداوند چک سفید امضا به هیچ کسی نداده است.)
بنا بر توضیحات شما قصه امنیتی کتاب صرفاً زاییده ذهن و قلم نویسنده است!
دقیقاً.
یکسری خردهروایت و داستانکهایی مثل قصه زندگی سحر که پرستار بیمارستان است، در کتاب وجود دارند و به برخی مشکلات و مصائبی که به واسطه مراجعه به افراد رمال و دعانویس در زندگیشان ایجاد شده است، طرح کردهاید. اینها هم جزو تراوشات ذهنی نویسنده است یا اتفاقات واقعی هستند؟
متأسفانه آن بخش از قصه کتاب که به برخی اتفاقات زندگی شخصی سحر و ماجراهایی که خواهرشوهرش برایش ایجاد میکند یا آن کارهایی که آن دختران جوان در خانه کاک بهرام در کرمانشاه انجام میدهد، واقعی هستند و من بر اساس داستانهای حقیقی و واقعی آنها را در کتاب آوردهام، چون به پیشبرد داستان و آن هدفی که من در ذهن داشتم، کمک میکردند.
در بخشهایی از کتاب به برخی نقاط دنیا از جمله جزیره پمبا و بعضی کشورهای آفریقایی مثل کشور زنگبار به عنوان محل تجمع جنها یا گودال ماریانا به عنوان جای پریان اشاره میشود. آیا ذکر این اسامی و مکانها انطباقی با واقعیت دارد یا صرفاً پرواز خیال و قلم شما به عنوان نویسنده کتاب است؟
یک تحقیقی در مورد قاره آفریقا و مشخصاً کشور زنگبار انجام دادم و مقالهای به قلم شخصی به نام سعید سلیمان محمد را دیدم که فکر میکنم یک مصاحبه مشهوری هم با نیویورک تایمز در این مورد انجام داده است و به موضوعات جالبی اشاره میکند که منجر به ساخت فیلم مستندی در همین رابطه هم شد. قدری که جلوتر رفتم متوجه شدم که برخی سرویسهای امنیتی دنیا نسبت به آن حساسیت و نظر ویژهای دارند از جمله یهودیان و امریکاییها خیلی به این بحثهای ماورایی ورود پیدا کردند که بخشی از این گرایشها را میشود در آثار هالیوودی به خوبی ملاحظه کرد. در واقع بعد از بررسیهای زیاد متوجه شدم که آنها در رابطه با به کارگیری نیروهای ماورایی خیلی جدی وارد شدهاند. یکی از تازهترین نمونههای این مقوله آوردن بزرگترین جادوگر کشور مغرب به امریکا برای کمک کردن به ترامپ رئیسجمهور سابق این کشور بود تا مثلاً کرونا نگیرد که اتفاقاً نتیجه کاملاً برعکس از آب درآمد.
منظورتان همان جلسهای است که تصاویر آن از تلویزیون خودمان هم پخش شد و تعدادی از اوانجلیستها (مسیحیان صهیونیست) به دفتر ترامپ در کاخ سفید رفته بودند تا به او انرژی بدهند؟
بله، همان را عرض میکنم که اتفاقاً بخش خبری ۲۰:۳۰ شبکه دو سیما هم خبرش را پخش کرد. من آخرین فصل از این کتاب را به همین مسئله اختصاص دادم. من وقتی مستندهای واقعی و متعددی را که در مورد پمبا و اتفاقاتی مثل احضار ارواح و جنگیری را میدیدم تصمیم گرفتم در این کتاب به این بخش از قاره آفریقا و اتفاقاتش اشاراتی داشته باشم. در مورد گودال ماریانا هم که بزرگترین درازگودال جهان با ۱۱ کیلومتر عمق است، فیلمها و آثار زیادی ساخته شده است که از سوی صهیونیستها و امریکاییها به عنوان مستمسکی برای ارعاب دیگر مردم جهان مورد استفاده قرار میگیرد که مهران و ایمان به عنوان شخصیتهای اصلی قصه به آنجا میروند و من هم در بخشی از کتاب به آن پرداختهام.
شما در کتابتان شخصیت ایمان را به عنوان تجسم اعمال مهران معرفی میکنید که او را با حقایق و واقعیاتی مواجه میکند. استنباط من این است که بعضی جاها این محمد قنبری نویسنده کتاب است که از زبان ایمان حرفهایش را میزند. آیا این دریافت بنده درست است یا نه؟
دقیقاً خودم هستم که دارم حرف میزنم! یعنی اگر شما به دنبال پیدا کردن شخصیت «من راوی» در داستان کتاب «از پمبا تا ماریانا» باشید و آن را به من نسبت بدهید، شما دقیقاً به هدف زدید و ایمان خود من هستم. البته این تکنیک را من از کتاب سیاحت غرب مرحوم قوچانی وام گرفتم که در آنجا اسمش هادی است و همه جا در عالم برزخ همراه آن فرد است. البته من سعی کردم یک تغییراتی در نام آن بدهم. آقای سرایانی که آن فضا را تجربه کردهاند تصدیق کردند که چنین مسئلهای وجود دارد و چراغ و راهنمای انسانها در عالم برزخ اعمال نیک آنهاست که هر چقدر بیشتر و قویتر باشد، این چراغ پرنورتر است.
اگر موافق باشید به سراغ کتاب «پرونده فوق سرّی ۲۰۴۰» برویم. من سابق بر این کتابهایی مثل «نفوذ در موساد» و «شکار شکارچی» صالح مرسی نویسنده مصری را که ذیل مجموعه رمان «خانه عنکبوت» و فضایی امنیتی به مسئله نفوذ در موساد و دستگاههای امنیتی اطلاعاتی صهیونیستها اشاره دارند، خواندهام. فضای کلی اتفاقات کتاب «پرونده فوق سرّی ۲۰۴۰» شما هم به مسئله نفوذ در موساد و عریانسازی و نمایش برخی رفتارهای بدوی و متحجرانه نسبت به حقوق زنان و خانواده که نمونههای آنها در عصر جاهلیت اتفاق افتادهاند، میپردازید. در مورد نامگذاری و نوشتن آن توضیحاتی بفرمایید.
اصلاً انتخاب اسم ۲۰۴۰ وام گرفته شده از پیام معروف آقا در رابطه با اینکه رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید، است. وقتی رهبر انقلاب این حرف را زدند، من تقویم را نگاه کردم و دیدم ۲۵ سال بعد میشود سال ۲۰۴۰ میلادی که من هم اسم کتاب را «پرونده فوق سرّی ۲۰۴۰» گذاشتم. ضمن اینکه دیدم امثال شهید حاج قاسم سلیمانی در حوزه جنگ سخت کار انقلاب را خیلی خوب پیش بردهاند و به معنای واقعی کلمه مرزهای انقلاب را کیلومترها گسترش دادهاند، اما در حوزه جنگ نرم و تولید ادبیات نرم و به اعتبار آن پیوست فرهنگی لازم ایجاد نشده است. از طرفی بعضی جریانات و افراد به دنبال این بودند و هستند تا به مردم خودمان القا کنند که مردم سرزمینهای اشغالی با مردم ایران مشکلی ندارند! در حالی که این حرف به هیچ عنوان منطبق بر واقعیت نیست به همین علت تصمیم گرفتم فرهنگ و سبک زندگی صهیونیستها در فلسطین اشغالی را با توجه به ظلمهایی که در حق زنان و خانوادهها میشود در قالب کتاب «پرونده فوق سرّی ۲۰۴۰» به تصویر بکشم. در واقع بعد از رمان «برنگرد» و انتشار کتاب داستانهای کوتاه به نام «مهشکن» از سوی انتشارات کتابستان معرفت، به سراغ مستندنگاری برای خلق این کتاب رفتم.
هم در کتاب و هم در صحبتهایتان به موضوع بایکوت خبری و رسانهای اتفاقاتی مثل به رسمیت نشناختن حقوق زنان و خانواده اشاره کردید. لطفاً کمی در این رابطه توضیح دهید.
من کتاب مقدس اینها را خواندم، تعالیم دینیشان را مطالعه کردم و دیدم اینها چقدر نسبت به جنس پسر علاقهمندی دارند و برعکس برای دختران و زنان اهمیتی قائل نیستند دقیقاً مثل رفتار اعراب جاهلی در دوران قبل از اسلام و ظلمهایی که در حق دختران و زنان جامعه انجام میدادند. مثلاً برای پسرها چندین جشن ولادت میگیرند، اما برای دختران صرفاً به دادن یک عصرانه اکتفا میکنند. دقیقاً در این رمان من نقطه مرکزی پرگار را روی خانواده و شخص مادر بنیامین گذاشتم که به همراه پدرش جزو کارمندان سابقهدار موساد و خاخامزاده هستند، اما همین خانم که یک صهیونیست سر سپرده است و سالهاست که خودش و خانوادهاش به رژیم نامشروع و اشغالگر اسرائیل خدمت میکنند هم به دلیل وجود نگاه بدوی و جاهلانه آنها به جنس زن که ریشه در افکار و عقاید صهیونیستها دارد مورد ظلم و تبعیضهای جنسیتی عجیب و غریب قرار دارد. همه اینها در حالی اتفاق میافتد که رژیم صهیونیستی به لطف امپراتوری رسانهای که در اختیار دارد اجازه انعکاس و منتشر شدن یکهزارم از واقعیات اجتماعی را که در سرزمینهای اشغالی وجود دارد، نمیدهد و همه این اخبار را به شدت سانسور میکند. مردم ساکن در سرزمینهای اشغالی معتقدند که اسرائیل یک پادگان نظامی است که آنها محکوم به زندگی در آن هستند.
مهمترین شاخصه و ویژگی کتاب «پرونده فوق سرّی ۲۰۴۰» چیست؟
ویژگی بارز این کتاب، استفاده مستند از اسناد تاریخی موثق برای فضاسازی و روایت داستانی است؛ به نحوی که اکثر اسامی و شخصیتهای داستان با اسامی و مشخصات حقیقی خود وارد میشوند و بر مدار تخیل نویسنده، نقششان را ایفا میکنند. همچنین حاوی عملیاتهای پیچیده اطلاعاتی و مهیج است که با کشمکشهای داستانی، مخاطب را در جریان جنایات رژیم صهیونیستی قرار میدهد.
محورهای پژوهشی و مطالعاتی شما برای نوشتن کتاب «پرونده فوق سرّی ۲۰۴۰» چه منابعی بوده و چه مقدار زمان صرف کارهای پژوهشی کردید؟
حدود یک سالی بود که جسته و گریخته منابعی را مرتبط و غیرمرتبط با موضوع میدیدم، ولی به صورت خاص پنج ماه زمان، صرف دیدن مستندات تصویری اعم از فیلم اعترافات جاسوسهای موساد، نحوه ترورها، مطالعه تاریخ رژیم صهیونیستی، کتاب مقدس یهودیان، تلمود و بخشی از انجیل، آداب و رسوم عبادی، تربیت فرزند و... در خصوص یهود و رژیم صهیونیستی کردم. رمانهایی را که در این رابطه چاپ شدهاند، مطالعه کردم. از «زایو» نوشته آقای مصطفی رضایی در زمینه آیندهپژوهی که در کتاب «پرونده فوق سرّی ۲۰۴۰» وجود دارد استفاده کردم. همچنین از مجموعه «خانه عنکبوت» نوشته صالح مُرسی و مصاحبههای چهرههای ضدصهیونیستی در غرب و امریکا برای تألیف بهتر این رمان بهره بردم. حتی از کتاب «خاطرات سفیر» نوشته خانم نیلوفر شادمهری برای نوشتن و تکمیل قصه کتابم وام و بهره گرفتم. در واقع بخشی از کتاب «پرونده فوق سرّی ۲۰۴۰» مربوط به گفتوگوی چالشی بین ادیان است و جایی این گفتگو بین اسلام و مسیحیت است و گاهی این مباحثهها بین اهل تسنن و تشیع است. این چلنجها و چالشها را از کتاب خانم شادمهری با همان اسامی واقعی و البته اجازه خود ایشان وام گرفته و در کتاب از آنها استفاده کردم، منتها من در کتاب خودم یک ارتباطی بین خانم شادمهری و بنیامین وقتی که ایشان در دانشگاه فرانسه مشغول به تحصیل بودند طراحی کردم که موساد از طریق خانم شادمهری یک جزوه هدایت و تدوین شده را در اختیار بنیامین میگذارد تا بتوانند به وسیله آن ذهن بنیامین را مدیریت و هدایت بکنند. برای کسب اطلاع از جغرافیای سیاسی رژیم صهیونیستی هم به سایتهای مختلف و متنوع داخلی و خارجی مراجعه کردم و به اطلاعاتی که قبلاً در خصوص موساد و رژیم صهیونیستی داشتم، افزودم. حتی جغرافیای اسرائیل را از روی نقشه انتخاب میکردم و اسامی که در فضاسازیها استفاده کردم، کاملاً واقعی است. مراحل مختلف پژوهشی همانطور که قبلاً هم گفتم حدود پنج ماه طول کشید، اما نوشتن خود کتاب چیزی در حدود سه تا چهار ماه طول کشید. این را هم عرض کنم که یک کتاب حدوداً ۶۰۰ صفحهای به اسم «تفسیر کتاب آسمانی یهود» وجود دارد که در آن بسیاری از آیینهای تولد فرزند که به خوبی تمایزها و تفاوتهای آئینی و دینی یهودیان در مورد دخترها و پسرها قابل احصا است کمک بسیار زیادی به من در مسیر نوشتن این اثر کرد.
به غیر از بازنشر و ارائه چاپ جدید کتاب «پرونده فوق سرّی ۲۰۴۰» خبر تازهای در مورد این کتاب دارید؟
چند وقت پیش یکی از دوستان ما که در صدا و سیما کار میکند به من گفت که کتاب شما در حال ترجمه و برگردان به زبان عبری است و قرار است نسخه عبری آن در اختیار یهودیان قرار بگیرد و در سرزمینهای اشغالی پخش شود. من پرسیدم که مخاطب چه کسانی هستند که دوستم گفت مردم ساکن در سرزمینهای اشغالی خیلی دوست دارند بدانند که ایرانیها در مورد آنها چطوری فکر میکنند و نسبت به آنها چه دیدگاهی دارند. واقعیت این است که به دلیل بایکوت رسانهای و جو به شدت امنیتی که در سرزمینهای اشغالی وجود دارد، اعتراضات ساکنان و ظلم و تبعیضهایی که نسبت به آنها اعمال میشود به بیرون درز نمیکند. مخاطب با مطالعه این کتاب که بر مبنای پژوهش و با استفاده از منابع و مآخذی مثل وبلاگهای مردم سرزمینهای اشغالی و اظهارنظرها و افشاگریهای آنها در شبکههای اجتماعی در قالب قصه و داستان روایت شده به خوبی متوجه میشود که رژیم اشغالگر اسرائیل حتی ابتداییترین و بدیهیترین حقوق انسانی و جنسیتی افراد را حتی در مورد سرسپردهترین نیروهای خودش هم نه تنها محترم نمیشمارد بلکه آنها را زیر پا میگذارد و با تیغ سانسور اجازه نشر اخبار و واقعیات را نمیدهد. کتاب «پرونده فوق سرّی ۲۰۴۰» راوی حقایق و ناگفتههایی از تبعیضهای عصر جاهلی در مورد زنان و دختران سرزمینهای اشغالی است.
تکمله شما برای این گفتگو چیست؟
مایلم هر کسی که این مصاحبه را مطالعه میکند به این قالب بسیار بسیار قوی انتقال و روایت مفاهیم اخلاقی و خیلی چیزهای دیگر (قصه گویی) دعوتش کنم. بزرگترین معجزه خداوند و موجود روی زمین قرآن است؛ قرآنی که کتاب است و اولین کلمهای که به آخرین فرستادهاش میگوید «إقرا» هست. ضمن اینکه تقریباً یک سوم آیات قرآن به روایت قصهها و اتفاقات اختصاص دارد که نه اساطیری هستند و نه تخیلی بلکه خداوند از آنها با تعبیر عبرتآموزی یاد میکند. مثلاً سوره یوسف را خداوند «أحسن القصص» معرفی میکند اگر قالبی بهتر و قویتر از قصهگویی وجود داشت، حتماً خداوند آن را به عنوان آخرین معجزهاش برای هدایت بشر انتخاب میکرد.