سرویس ورزش جوان آنلاین: برنامهریزی مهمترین فاکتور برای نیل به موفقیت است که راه رسیدن به اهداف را هموارتر میکند. البته به شرط آنکه به طور صحیح انجام شود. در واقع برای موفقیت باید همه کارهایی که کمکی است برای رسیدن به هدف لیست شود و بر اساس اولویتبندی یک به یک و بیکم وکاست انجام شود. در این بین، اما یکی از بهترین برنامهریزیها، برنامهریزی بلندمدت است که اصولیترین راه برای نیل به هدف و موفقیت است؛ مهمترین مسئلهای که در ورزش ایران کمترین توجهی به آن نمیشود و به همین دلیل است که موفقیتها همواره با فرازونشیب بسیار همراه است یا به صورت گلخانهای و اتفاقی بروز میکند و بر اساس توانمندیهای فردی گاهی شکوفا میشود؛ چراکه به گفته هاشمیطبا، رئیس اسبق تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک، در ورزش ایران نمیتوان برنامهریزی بلندمدت کرد تا زمانی که ورزش و تربیتبدنی از مدارس و به شکل کاملاً اصولی پیگیری نشود.
برنامهریزی بلندمدت بدونشک لازمه موفقیت است، اما چرا در ورزش ایران هرگز شاهد آن نبودهایم؟
برنامهریزی بلندمدت تعریف خاصی دارد و به دلیل همین تعریف خاص نمیتوان در ورزش ایران برنامهریزی بلندمدت انجام داد. برنامهریزی بلندمدت در ورزش از مدارس شروع میشود؛ چراکه زمینه ورزش قهرمانی باید از کودکی مهیا شود. به همین دلیل هم است که در مدارس اروپایی کلاً ورزش جزو درسهای اصلی محسوب میشود و حتی در فرانسه یک سوم ساعتهای درسی ورزش و تربیت بدنی است. معنی تربیتبدنی تنها تربیت بدن نیست، بلکه تربیت انسانها از طریق اعمال فیزیکی و ورزشی است و طبیعتاً دانشآموزی که شش سال به طور مرتب تمرین و ورزش کرده نه فقط انسان برجستهای میشود و از لحاظ بدنی هم در سن ۱۱، ۱۲ سالگی آماده است که حداقل یکی از ورزشهای شنا، ژیمناستیک یا دوومیدانی را آموخته و این پایه برنامهریزی درازمدت است.
یعنی بدون آموزش اصولی از سن ۶ تا ۱۲ سالگی نمیتوان برنامهریزی بلندمدت انجام داد؟
بله، وقتی در این راستا نتوانیم درست و اصولی قدم برداریم و عمل کنیم، بقیه حرفهایی که در این رابطه زده میشود که چه کنیم، چه نکنیم بعد از این مرحله است. یعنی اگر این مرحله اتفاق بیفتد برنامهریزی درازمدت معنی دارد و اگر این اتفاق رخ ندهد، هیچ برنامهای نمیتواند جایگزین شود. یعنی حتی اگر تشکیلات مختلفی را هم ردیف و هزینه کنند، اما چون کل بچههای مملکت تا ۱۲ سالگی به آن آمادگی که باید نرسیده و روابط تربیت بدنی ملکه وجودی آنها نشده، بقیه برنامهها خاصیتی را که باید، ندارند.
ژاپنیها برنامهریزی کردند که سال ۲۰۵۰ قهرمان جهان شوند. فکر میکنید ورزش ایران هم بتواند روزی چنین برنامهریزیای را انجام دهد؟
ژاپن اصلاً وزارت ورزش ندارد و همه آن در آموزش و پرورش متمرکز است. وقتی آنها به پایههای خود توجه میکنند یعنی برای برنامهریزیهای خود پایهریزی میکنند و وقتی بچههایشان را از سن شش تا ۱۲ سالگی با برنامهای جامع تربیت میکنند یعنی پراکندهگری نمیکنند و میتوانند روی آنها برای به نتیجه رسیدن برنامهریزیهای خود حساب کنند و اهدافشان را پیش ببرند. اما آیا ما شرایط مشابهی را دنبال میکنیم که انتظارات مشابهی داشته باشیم؟
اما زمانی که رئیس تربیت بدنی بودید برنامهریزیهایی شد.
بله، زمانی که مسئولیت داشتم اقداماتی نظیر شناسایی و پرورش استعدادها، ایجاد پایگاههای قهرمانی و امکانات ورزشی در سراسر کشور و تمام شهرهای بالای ۱۰ هزار نفر، آموزش سراسری برای همه مربیان در سراسر کشور که (یک روز در ماه) و تدوین شیوههای سنجش آمادگی جسمانی در سراسر کشور را انجام دادیم. البته این تنها کار شخص من نبود و طی جلسات متعدد با رؤسای هیئتها، فدراسیونها و همکارانمان در تربیت بدنی و بررسیهای بسیار انجام شده بود، ولی باز هم آنطور که باید به نتیجه نرسید. چون ما هم به آموزش و پرورش دسترسی نداشتیم و وقتی آمادگی بچهها را از مدارس نمیتوانیم به طور کامل اجرا کنیم، بقیه کارهایی که به اسم برنامهریزی بلندمدت انجام میدهیم جواب نمیدهد و بیشتر کاغذ سیاه کردن است که خیلی هم مد شده است. همانطور که برنامه پنج سالهای برای کل کشور نوشته شده و مجلس هم تأیید کرده است، اما بیش از ۱۰، ۱۵ درصد آن اجرا نشد که بدون برنامهریزی پنج ساله هم به طور طبیعی و با کار اجرایی که بقیه انجام میدادند همین ۱۰، ۱۵ درصد انجام میشد و به همین دلیل تلاشهای ما هم میگویم که برنامه نداریم.
یعنی بر این باور هستید که برنامهریزیهای انجام شدهای که به گفته خودتان با ساعتها کار و بررسی و جلسات متعدد با مسئولان مختلف انجام شده بود هم آن نتیجهای که باید را نداد؟
هر چند که بعد از پایان کار ما آن داستان که میتوانست ادامه پیدا کند نابسامان شد، اما واقعیت این است که هیچ برنامهای بدون برنامه جامع تربیت بدنی در مدارس قابلیت اجرایی و انجام ندارد. یعنی ما اول باید به فکر آموزش عمومی ورزش و تربیت بدنی برای پایهها و بچهها در مدارس باشیم تا آنها به صورت آماده وارد سن ۱۲ سالگی بشوند و بعد به رشتههای مختلف روی آورند و بتوانند با فعالیتهای خود به سوی موفقیت گام بردارند وگرنه برنامههایی که امروز بخواهیم با شرایط موجود کشور تدوین کنیم و روی کاغذ بیاوریم یک جای آن خوب است و جای دیگرش نه. یعنی در برخی رشتهها و باشگاههای کوچک و پراکنده نظیر کاراته و ووشو و تکواندو یا بدنسازی که در سطح باشگاههای کوچک دارند کارشان را انجام میدهند میتوانیم عملکرد نسبی و خوبی داشته باشیم، اما اگر بخواهیم یک برنامهریزی جامع برای کل ورزش کشور انجام دهیم نمیتوانیم موفق باشیم و تلاشهایمان ابتر میشود و چیزی جز پراکندهکاری نیست. هر چند از هیچ بهتر است، اما کم فایده است و به همین دلیل هم انجام دادیم. اما ما به کار پرفایده نیاز داریم نه کمفایده.
با این وجود به نظر میرسد که برخی ناکامیها به دلیل تغییرات متعدد مدیریتی است. یعنی هر مدیری به انجام برنامه و کارهای خود اصرار دارد یا ریختن برنامههای میانمدت ۵-۴ ساله که مدیر بعدی هرگز در ادامه مسیر آن گام برنمیدارد.
تقریباً میتوانم بگویم که ما به آن معنا برنامه چهار، پنج ساله هم نیاز نداریم. یعنی در سازمان تربیت بدنی قبل و وزارت ورزش بعد برنامهای برای کار نداشتیم و الان هم به نظرم هیچ برنامهای وجود ندارد و آنچه شاهدش هستیم، تلاشهای پراکنده مربیانی است که بعضاً در مدارس کار میکنند یا مسابقاتی است که همه به عنوان یک مجموعه و برنامه مطرح میشود، اما در واقع هیچ کدام ابزارها و پیگیریهای لازم را ندارند که بتوان به صورت یک سیستم جامع مطرح کرد که همه پایبند اجرای آن باشند. در واقع میخواهم اینطور بگویم که ما حتی شاهد برنامهریزیهای سه یا چهار ساله یک مدیر هم نبودهایم و تنها مدیرانی بودند که آمدهاند آشنا بشوند و ببینند داستان چیست و بعد هم دورهشان تمام میشود و میروند؛ همین و بس.
با توجه به اینکه هم سابقه مدیریت داشتهاید و هم برنامهریزی برای موفقیت، فکر میکنید اگر امروز بخواهیم گامی در این راستا برداریم با شرایط موجود چه باید کرد؟
اگر بخواهیم یک برنامهریزی جامع برای ورزش کل کشور انجام دهیم باید اول از همه اصول پایهها را رعایت کنیم و در غیر این صورت بیشتر از آن چیزی که قبلاً انجام دادیم، نمیتوانیم انجام دهیم. اما اگر قصدی برای برنامهریزی داشته باشیم باید چند سرفصل را پی بگیریم که از جمله آن پایهگذاری لیگ سراسری در ۱۴ رشته است که میتواند در سراسر کشور انگیزه ایجاد کند. در واقع مسابقات سراسری لیگ یعنی ایجاد انگیزه و هیجان؛ چراکه ورزشکاران باید در کوران مسابقات ساخته شوند و اینطور نیست که ما یک تعدادی را تمرین بدهیم و بگوییم شما ورزشکاران خوبی هستید. دامنه ورزش باید وسعت پیدا کند و دامنه ورزش را قبل از هر چیز در مدارس باید وسعت دهیم. با آموزش به دانشآموزان و پایهها؛ چراکه در این صورت آنقدر علاقهمند پیدا میشود که میتوان به سادگی استعدادیابی کرد و آنها را پرورش داد.
اما نوع نگاه مدیران برای پیشبرد اهداف و میراث گذشتگان که به موفقیت ورزش ختم میشود نیز شرط است.
بله، مسئله مهم حضور مدیران دلسوز، کاربلد و توانمند در ورزش است نه مدیری که تنها جلوی پای خود را میبیند. برای نمونه چرا باید بعد از ما، کارهایی که انجام میشد تعطیل شود؟ آموزش مربیان نه بودجهای لازم داشت و نه هزینهای، وقتی همه دانشگاهها کمک میکردند و هم متخصصان و هم مربیان سرکلاس میرفتند و به دانشی که داشتند اضافه میشود. اما تعطیل شد؛ چراکه علاقهای برای دنبال شدن نداشت و به همین دلیل هم هست که میگویم برنامهای وجود ندارد. مدیران باید همه ایران را به یک چشم نگاه کنند. مدیران ما در ورزش استانها باید خودشان وزیری باشند برای خودشان و حقیقتاً باید آنقدر اختیار و روش کار سهل به آنها داد که بتوانند با همکاری هیئتها قدمهای مثبت بردارند و برنامههای هدفدار را دنبال کنند، اما واقعیت این است که یک عده دارند برای خودشان کار میکنند. باید در این راه عشق به کار داشت. عشق به ایران داشت. عشق به تک تک جوانان سراسر کشور داشت و هر کدام از اینها که در وجود مدیران نباشد معلوم است که کارش اثری ندارد.
با این وجود، اما فدراسیون کشتی برنامهریزی ۸ سالهای برای نتیجهگیری در دو المپیک بعدی کرد و این میتواند اتفاق خوبی باشد.
من برنامه فدراسیون کشتی را ندیدم که تحلیل خود را در خصوص آن ادامه دهم، اما همین اندازه بگویم که برنامهریزی دانشگاهی تا زمانی که شرایط و اصول کار فراهم نباشد، نمیتواند جواب دهد. البته به نظر بنده. اما روی حرفهای خود دبیر صحبت میکنم که گفته بود زمان ما یک میلیون کشتیگیر بود و الان ۴۰ هزار نفر! دبیر قبل از هر چیز باید در راستای اصلاح این مشکل قدم بردارد. باید انگیزه ایجاد کند. انگیزه چطور ایجاد میشود؟ با برگزاری یک لیگ سراسری شامل ۱۶ تیم از ۱۶ استان و سراسر کشور و اگر در این امر موفق بود، یقیناً میتواند به هدفش برسد، چون لیگ جدا از ایجاد هیجان و رقابت، ایجادکننده انگیزه نیز است. اما برگزاری یک لیگ متمرکز با چهار تیم که لیگ نیست و تا وقتی لیگی پویا و پربار نداشته باشیم نمیتوانیم انتظاری برای موفقیت داشته باشیم.