قانون در اصل لغتی، کلمهای یونانی است که ترجمه آن به معنای خطکش است و در زبانهای دیگر آن را شریعت، قاعده و نمونه ترجمه کردهاند که همه اینها نشان دهنده ملاک و معیار بودن قانون در همه فرهنگهای ملل دنیا میباشد و نشان دهنده این است که همه مردم دنیا از دیر باز بر قانون و قاعده خاصی مقید بودهاند که به طور حتم فارغ از بد یا خوب بودن ماهیت آن میتوان اذعان داشت که همواره داشتن یک قانون هر چند ابتدایی، بهتر از بیقانونی است؛ لذا میتوان اذعان داشت که اگر همه مردم و گروهها و طیفهای مختلف اجتماعی خود را مقید به انجام و اجرای قانون بدانند به طور حتم شاهد رشد و پیشرفت و از طرف دیگر کاهش نزاع، درگیری، تنش، خودکامگی و در یک کلمه بیقانونی خواهیم بود؛ چراکه قانون، راه و مسیر را به ما نشان میدهد و اگر از قانون که مبنا و پایه و اساس زندگی اجتماعی محسوب میشود، تبعیت کنیم دیگر به واسطه خودکامگی و خود بینی و اظهار نظرهای شخصی دچار مشکلات مختلف نخواهیم شد.
به عنوان مثال در حوزه راهنمایی و رانندگی اگر همه رانندگان وسایط نقلیه خود را موظف به انجام دقیق قوانین راهنمایی و رانندگی بدانند؛ شکی نیست که تصادفات رانندگی، گرههای کور ترافیکی و آلودگیهای صوتی به طور چشمگیری کاهش پیدا میکنند و همچنین است که اگر در سایر حوزههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز همه خود را مقید به اجرای قانون بدانند بهطور حتم شاهد بهتر شدن شرایط و موقعیتهای پیش رو خواهیم بود.
قانون، باید فصل الخطاب باشد، یعنی اینکه قانون هر کشوری در حقیقت مبنا، معیار، میزان و خطکش آن کشور است و مردم آن کشور باید خود را مقید به اجرای دقیق آن بدانند هر چند که در این میان هستند کسانی که در صدد دور زدن قانون هستند که اینان در واقع موجب معیوب شدن چرخه اجرای قانون هستند که باید با اینگونه اشخاص قانون گریز برابر ضوابط قانونی برخورد شود.
آنچه مسلم است برای تمامی امور قانون خاصی وجود دارد که همه باید خود را مقید به انجام و اجرای دقیق آن بدانند در حقیقت میتوان امید داشت که اگر همه خود را مجری قانون بدانیم، آن موقع است که میتوان گفت دیگر کسی به راحتی به خود اجازه انجام و تکرار تخلف و جرم نخواهد داد و هر چیزی در جای مناسب خود انجام و اجرا میشود.
بهطور حتم لازمه زندگی در اجتماع بر پایه تبعیت از قانونی مشترک و یکسان است و همه باید خود را در برابر قانون یکسان بدانند و به قانون احترام بگذارند؛ چراکه در پرتو رعایت قانون است که امنیت و آرامش میسر میشود؛ در غیر این صورت هرج و مرج و خودکامگی جایگزین نظم و امنیت و آرامش خواهد شد.
در حال حاضر با توجه به دیدگاهها، گرایشها و سلایق مختلف آنچه موجب میشود در لوای این همه تضادها، تفاوتها، تنوعها و تکثرها در کنار هم به خوبی و آرامش زندگی کنیم جدای از پایبندی به اخلاقیات و اعتقادات که علاوه بر اینکه جنبه شخصی دارند، اما میتوان نمود و بروز و ظهور آنها را در زندگی اجتماعی افراد ملاحظه و مشاهده کرد؛ رعایت قوانین و مقررات است که میتواند سامان و بهروزی را برای همه ما در پی داشته باشد از این رو اگر کسانی بخواهند با قانون خود در جامعه مدنی زندگی کنند بهطور حتم موجبات سلب آرامش و امنیت دیگران را به همراه خواهند داشت.
کما اینکه برابر قانون همه کشورها و جوامع انسانی کسی یا کسانی حق ندارند که امنیت و آرامش دیگران را برهم بزنند که اگر اینگونه باشد باید با آنها برابر قانون برخورد لازم صورت گیرد در غیر این صورت است که سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.
از بعد دینی و در بینش اسلامی نیز همه حرکات و سکنات و رفتار ما دارای نظام و مقررات و در یک کلمه قانون خاص خود است و حتی در اسلام جدای از رفتار و اعمال برای افکار و ذهنیات انسان نیز قوانینی وجود دارد که به عنوان نمونه میتوان به ظن در مورد دیگران اشاره کرد که بنا بر آیه قرآن کریم برخی ظنها گناه هستند؛ چراکه سلامت روان انسان را بر هم میزند و تکرار آن موجب نوعی بیماری روانی یا روان پریشی میشود.
از این رو وجود قانون موجب میشود که هر کسی بر اساس چارچوب و ضوابط تعیین شده رفتار کند و از تعدی و تجاوز و ظلم به دیگران خودداری نماید در این صورت است که بر اساس قانون میتواند شاهد زندگی بهتر و بسامان تری باشد؛ چراکه تمکین به قانون لازمه زندگی اجتماعی است.
باید تلاش کنیم که همه خود را مقید به انجام قوانین و مقررات اجتماعی و انسانی و الهی جامعه خود بدانیم و دیگران را نیز به رعایت این مهم دعوت و تشویق و از قانون شکنی منع کنیم؛ چراکه همه ما در مقابل همدیگر مسئول هستیم و سلامت و سعادت ما در گرو تلاشی جمعی، سریعتر میسر خواهد شد.
* رئیس پلیس پایتخت