سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: فیلمسازی بر مبنای بازسازی اتفاقات و مستندنمایی، یکی از تکنیکهای رایج در سینماست که هنوز در ایران جای پای خوبی پیدا نکرده است و شاید یکی از دلایل اصلی آن دور بودن فضای ذهنی فیلمنامهنویسان ایرانی از اخبار و رخدادهای اجتماعی است. بیشتر فیلمسازان تلاش میکنند آنچه را ادراک شخصی از فضای جامعه است در قالب فیلم بازنمایی کنند، اما علیمردانی برخلاف این روند سراغ داستان زندگی یک خانواده مهاجر ایرانی در امریکا رفته است؛ خانوادهای که مسیر گسست و ازهمپاشیدگی آن از همان ابتدای فیلم آغاز میشود و در نهایت اثر آن را روی دختر خانواده به بدترین شکل ممکن نشان میدهد. فیلم بر اساس اطلاعاتی که دکتر روانشناس دختر خانواده در اختیار فیلمساز قرار گرفته پیش میرود.
مسئله مهاجرت از ایران و به خصوص رفتن به امریکا که زمانی یکی از دغدغههای ذهنی در ایران بود، بارها در فیلمهای سینمایی بازنمایی شده است.
در اغلب آثار نیز مهاجرت به غرب به مثابه امری ناپسند خود را به نمایش گذاشته است؛ از فیلمهای هجوآمیزی، چون «یک اصفهانی در نیویورک» سینما فیلمفارسی گرفته تا فیلم انتقادی مثل «ساخت ایران» که در بحبوحه انقلاب اسلامی ساخته شد و متأسفانه آن طور که شایسته بود، دیده نشد. پس از انقلاب نیز بارها درباره مهاجرت فیلم ساخته شده است.
نکته بارز در این فیلمها مثل «آکواریوم» ساخته مرحوم ایرج قادری، مسئله مهاجرت نسل جوان است. ابراهیم حاتمیکیا نیز در «ارتفاع پست» مسئله پناهندگی یک خانواده را که کودکی بیمار دارد به تصویر میکشد که برخلاف تصور آرمانی نسل جوان برای مهاجرت به ینگه دنیا، از سر بدبختی قصد مهاجرت داشته است.
در «ستاره بازی» فیلمساز تلاش کرده با نشان دادن تصویری از مصاحبه «سعید مرتضوی» داستان مهاجرت را به مسائل سیاسی پیوند بزند، با این حال فیلم به جز همین تکههای کوتاه و اشارات سرسری هیچ گونه دغدغه جامعه امروز ایران را ندارد، حتی میتوان از تیتراژ انگلیسی فیلم فهمید که سازنده آن نگاهش به داخل نیست و برایش مهم نیست که مثلاً بیننده فارسیزبان که درک اصطلاحات انگلیسی یا خواندن اسامی لاتین بازیگران برایش سخت است، چطور با «ستاره بازی» آشنا میشود. قصه فیلم در یکی از شهرهای کوچک امریکا میگذرد و به اعتیاد و انتحار نسلی که برای فرار از مشکلات خانوادگی و اجتماعی سر به عصیان نهاده است، میپردازد.
فیلم همچنین تصور امریکایی خوب را در ذهن بیننده ایرانی تقویت میکند؛ تصوری که گویی میخواهد بگوید پروپاگاندای داخلی درباره بدیهای امریکا یک مشت دروغ بیشتر نیست و اتفاقاً این مهاجران ایرانی هستند که در امریکا دست به کثافتکاری میزنند و حتی به ناموس همدیگر هم رحم نمیکنند. در این فیلم تصویر مهاجران ایرانی که در ظاهر دلسوز و در باطن دشمن یکدیگر هستند، دیده میشود؛ اتفاقی که مخاطب ایرانی هیچ تصوری از آن ندارد و احتمالاً در هیچ یک از روایتهای ایرانیان مهاجر در امریکا نیز چنین روایتی به این پررنگی دیده نمیشود. در مقابل «ستاره بازی» تصویر زیبایی از مردم امریکا، نظام بهداشتی این کشور و مناسبات در جامعه امریکایی نشان میدهد.
از سیستم آموزشی که مراقب آموزش فرزندان است تا سیستم بهداشت و حتی پلیس امریکا همه چیز در حد خوبی است. امریکاییهای فیلم به غیر از معتادها آدمهای خوبی هستند و حتی دختر امریکایی به واسطه دوستی با دختر ایرانی دچار سرنوشتی غمانگیز میشود. «ستاره بازی» نشان میدهد یک امریکایی که به واسطه اشغال سفارت این کشور در تهران هیچ تصور خوبی از ایرانیها ندارد، چطور میتواند دوست صمیمی یک خانواده ایرانی شود و یک راننده امریکایی که ترانزیت میکند، برخلاف تصور دختر ایرانی که از او یک دیو متجاوز ساخته است، چطور یک ناجی و فرشته است. «ستاره بازی» در اینکه نشان دهد مهاجران ایرانی تا چه حد دچار ازهمپاشیدگی اخلاقی، دوگانگی فرهنگی و مشکلات ناشی از نفهمیدن امریکا هستند، موفق است ولی در اینکه بتواند با ذهن مردم داخل ایرانی و مخاطب ایرانی ارتباط برقرار کند، دچار مشکلی بزرگ است و شاید همین نکته به پاشنه آشیل فیلم تبدیل شود.