سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: صدای پرندههایی که سالهاست درون حفرههای دیوار لانه کردهاند، توجه مرا به خود جلب کرد. طبق عادت در فصل سرما، این ساعت از روز برایشان کمی غذا میریختم. گویی با سر و صدا به من فهماندند که حالا وقت غذایشان است. برای آنها کمی نان خردشده در ظرف مخصوصشان گذاشتم و هیاهویشان خوابید. وقتی به اتاق برگشتم، ناخودآگاه به برگ گلهای گلدان نگاه کردم. کمی پژمرده بودند. یادم آمد چند روزیست فراموش کردهام آنها را آب بدهم. درون آبپاش آب و غذای مخصوص رشد گیاه ریختم و بعد از چند ساعت به وضوح نشاط را در برگها مشاهده کردم.
به مثالهای بالا توجه کنیم. من درگیر نوعی رابطه بودم. صدای پرندگان، ظاهر برگ گلها، هر کدام انتقالدهنده مفاهیمی به من بودند. بازخورد غذا دادن به گنجشکها، کمشدن صدای آنها بود. رسیدگی به گلها نشاطشان را به همراه داشت. پس رابطهها پیامد دارند، در ضمن من در این جریان، همنوا با گفتوگوی درونی با خود هم بودم؛ یعنی به چیزی که میدیدم و میشنیدم، فکر میکردم و پاسخ و رفتاری برای آنها در نظر میگرفتم و با گرفتن بازخورد حس خوبی داشتم، چون پرندهها سیر شدند و گلها سرزنده. پس در واقع رابطهای نیز با خود داشتم. به همین منوال ما از زمانی که به دنیا میآییم و حتی قبلتر یعنی مرحله جنینی، در بطن رابطهها هستیم. رابطه با مادری که حس و حال خود را به جنین منتقل میکند تا زمانی که برای اولین بار به نوزاد شیر میدهد، رابطه با اطرافیان نوزاد و کمکم بزرگشدن دامنه این ارتباط و کشیدهشدن آن به سمت اجتماع بزرگ و زمانی که فرد ازدواج میکند، رابطهای معنادارتر و جهتدارتر برای زندگی طولانیمدت و شاید تا آخر عمر. خب هدف از ازدواج چیست؟ جوابی آماده که از دوران ابتدایی شنیده و آموختهایم. تشکیل خانواده، تأمینشدن نیازها به شکل ارزشمند. تشکیل اولین اجتماع که رشد همهجانبه شخصیت، مناسب است اینجا شکل بگیرد؛ اینها به معنای بودن در رابطه، به شکل کاملاً هدفمند است، اما آیا همیشه این روند به آسانی تعریف کردن است؟ قطعاً نه! چرا؟ در ادامه مطلب به بررسی این پرسش پرداختهایم.
گاهی ما نمیتوانیم با هم ارتباط برقرار کنیم
دو نفر با دو طرز فکر متفاوت که این تفاوت در اصل موجب تغییر الفبای رابطههاست، بنا دارند سالهایی به بلندای یک عمر ارزشمند کنار هم سر کنند. اغلب سؤال میشود چه چیزی باعث بروز اختلافات زناشویی میشود؟ چون همه به قصد خوشبختی در کنار هم قرارمی گیرند. جواب یک جمله بسیار ساده و در عین حال بینهایت پیچیده است: «گاهی ما نمیتوانیم با هم ارتباط برقرار کنیم.» همین! تا زمانی اختلافی وجود ندارد اوضاع رو به راه است، اما تفاوت دیدگاهها همیشه هست و خواهد بود. در این برهه آنچه که حیاتی است، به کاربردن روشهای سازگارانهای است که زبانههای آتش اختلاف را فروکش کند. برای داشتن مهارت ارتباطی در زندگی زناشویی لازم است هرکس ابتدا خود را بشناسد و هویت خود را به عنوان فردی بالغ به رسمیت بشناسد. یعنی مسئولیت رفتار خود را به عهده بگیرد. تا همین جا چنانچه هرکس بتواند این مفاهیم را رعایت، کند بسیاری از مسائل زناشویی کمرنگ میشود. چطور ممکن است کسی که واقف به نیازهای خود نیست، دیگری را درک کند؟ پس در مسیر شناخت خود کوشا باشیم. کسی که نقاط ضعف و مثبت خود را میشناسد و میپذیرد، شخصیتی است که در مسیر سلامت روان گام برمیدارد. چنین انسانی را هر حادثه، از سوی هر شخص از جمله شریک زندگی به راحتی نمیتواند از کوره به در کند. عصبانیتهای پیدرپی، زیر بنای بسیاری از سوءبرداشتهاست. انسانها هنگام عصبانیت نمیتوانند حرف یکدیگر را درک کنند. در نظر داشته باشیم ما بسیاری از عادتها را از زندگی قبل از ازدواج خود و به وسیله یادگیری از محیط کسب کردهایم، اما اگر بنا باشد تغییر مثبتی در رفتار به بهبود شرایط در زندگی زناشویی بینجامد از آن استقبال کنیم.
با هم گفتگو کنیم، اما نه در هنگام عصبانیت
بنابراین هنگام عصبانیت، لزومی ندارد در اوج تنش با هم بحث کنیم. نکتهای که بسیاری آن را نادیده میگیرند. ناراحتی و دلخوری یکدیگر را قبول کنیم و به نقش خود در به وجود آمدن این ناراحتی فکر کرده و صحبت را به زمان مناسب، وقت آرامش موکول کنیم، اما یادمان باشد حتماً در مورد مسائل با هم صحبت کنیم، زیرا بناست تعارضها کمرنگ شوند. گاه در بعضی رابطهها یکطرف آنقدر نسبت به دلخوریهای پیش آمده سکوت میکند که بعد از سالها یکی از زوجین کوهی از مسائل حل نشده را با خود حمل میکند. این رفتار گاه چنان ریشهدار باقی میماند که یافتن راهحل متأسفانه بسیار دشوار میشود. بنابراین با هم صحبت کنیم. مناسب است قانون سادهای را هنگام صحبت رعایت کنیم، یعنی دلیل کار یا ناراحتی خود را عنوان کرده و از طرف مقابل هم بخواهیم دلایلش را برای ما توضیح دهد. به هنگام صحبت یکدیگر تمرین کنیم که صبور باشیم. اجازه بدهیم حرف طرف مقابل تمام شود. علت بسیاری از سوءبرداشتهای زندگی مشترک، ندانستن دلیل رفتارهاست. پس نکته کلیدی دانستن استدلالهای شریک زندگی است، به این ترتیب بسیاری از سوءبرداشتها از بین میرود.
به تعلق فرهنگی همسر خود توجه داشته باشیم
یکی دیگر از عوامل مهمی که بسیار نادیده گرفته میشود، توجه به بافت فرهنگی همسر در زندگی زناشویی است. رفت وآمدها، نوع معاشرت، حتی صحبتکردنهای روزمره، در بین خرده فرهنگها گاه تفاوتهای عمده با هم دارند. این تفاوتها در بسیاری از مواقع سبب بروز اختلافات اساسی میشود. برای این منظور لازم است هر دو طرف میانهروی پیشه کرده و آنچه مناسب و مفید برای محتوای زندگی هر دوشریک زندگی است را انتخاب کنند. ضرورتی ندارد زوجین بخواهند فقط هر آنچه که خود در آن رشد کردهاند را به دیگری تحمیل کنند. لازمه زندگی مشترک انعطاف است. باید زبان ارتباط با یکدیگر را بیاموزیم.
به حریم یکدیگر احترام بگذاریم
مسئله دیگری که روابط بین زوجین را دچار آشفتگی میکند، نادیدهگرفتن حریم خصوصی است. چه زن، چه مرد، چه فرزندان... گاه نیاز به خلوتی برای خود دارند. اجتماعی بودن و میل به مستقل بودن، دو نیاز مهم بشر است که مخصوصاً در بستر خانواده مناسب است به شکل تعادل رعایت شود. همه ما در بعضی موارد نیاز به تنهایی داریم. البته این تنهایی نباید تا حدی باشد که شکاف عاطفی بین اعضای خانواده ایجاد شود و باعث دوری و بیخبری افراد از حال دل یکدیگر شود، اما همه ما گاه و بیگاه، خوب است خلوتی برای خود داشته باشیم و به کارهای مورد علاقهای که همسو با خلقیات شخصیمان است و مغایرتی با اهداف خانواده ندارد، بپردازیم.
اختلافنظر طبیعی است، باید گذشت کرد
مورد دیگری که لازم است به آن توجه شود، پرهیز از رفتارهای انتقامجویانه و مقابله به مثل است. داشتن اختلافنظر امری عادی ست، اما بعضی رفتارهای اینچنینی، باعث تثبیت مشکل و چه بسا بدترشدن اوضاع میشود. باید به دنبال رفتارهایی باشیم که تداوم مسائل ناخوشایند را از بین ببرد. بهتر است به جای این نوع رفتارها زوجین با هم و هرکدام به نوبه خود گذشت داشته باشند. گذشت به معنای نادیدهگرفتن مشکلات نیست؛ مشکلات باید بررسی و حل شوند و آنها باید به دنبال نقطهای مشترک در بین اختلافها باشند. همچنین برای راهکارهایی که برای هر دو طرف مطلوب است، باید سرمایهگذاری زمانی کرد.
نفر سوم فقط باید مشاور خانواده باشد
مسئله بسیار مهم دیگر این است که روابط، مسائل و مشکلات هر خانواده، فقط مربوط به افراد همان خانواده است و حتی محدودتر؛ یعنی برخی اوقات حتی لزومی ندارد فرزندان وارد بگو مگوهای والدین شوند. بنا به ضرورت بعضی مشکلات بهتر است فقط با تصمیمگیری خود همسران برطرف شود. درددل کردن با دیگران، بهخصوص شکایت از اخلاق و رفتار همسر نزد فرزندان، که موجب سوگیری بچهها نسبت به یکی از والدین بشود، ممنوع است. شاید صحبتکردن با شخص دیگر به شکل موقت، باعث تخلیه هیجان شود، اما با گذشت زمان نه تنها مشکلی حل نمیشود که در بسیاری موارد مشکل دوچندان میشود. پیشنهاد این است: در صورت لزوم نفر سوم برای عنوان کردن مسائل، کمک گرفتن از مشاور خانواده باشد نه فردی که تخصص ندارد. در واقع شخصی که به شکل علمی و بیطرف درصدد ارائه دادن راهکار است.
راه را برای یکدیگر هموار کنیم
مسائل بسیار گستردهتر از آن است که بتوان با محدودشدن به چند گزینه درصدد رفع آنها باشیم و میدانیم که تفاوت دیدگاهها بخش جدانشدنی از زندگی است. واقعیت این است که مسیر زندگی گاه به شدت ناهموار بوده و همسفر بداخلاق دشواری راه را دوچندان میکند، اما با اتخاذ تدابیر مناسب، راحتتر میتوان از برخی موقعیتها عبور کرد. لازم است در نظر داشته باشیم موقعیتها در زندگی میتواند فرصتی برای رشد و بالندگی شود. زندگی و روابط زوجین نیز از این قانون مجزا نیست. هر کدام از ما دارای تواناییها و نیروهای بالقوهای هستیم، چنانچه در محیط مناسب قرار گیریم، راحتتر شکوفا خواهد شد، زیرا هدف فقط زیر یک سقف بودن نیست، بلکه خوب زندگیکردن است. با توجه به اینکه انسانها سالهای زیادی را کنار شریک خود میگذرانند، دلچسبتر است راه را برای پرورش یکدیگر هموار کنیم. با رفتارهایی مثل گذشت دوطرف، شناخت یکدیگر، مقایسه نکردن و احترام به فردیت شریک زندگی، زندگی مشترک بهتری خواهیم داشت.