کد خبر: 1037379
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۳:۳۰
مراحل شناسایی عملیات والفجر ۸ در گفت‌وگوی «جوان» با یک نیروی اطلاعات عملیات لشکر ۲۵ کربلا (بخش پایانی)
شاید تنها ۱۰۰ متر به ساحل دشمن مانده بود که مد شکست و شدت جریان من را با خودش برد و هرچه تلاش کردم به نقطه مورد نظر نرسیدم. بنابراین مجبور به بازگشت شدم. اغلب بچه‌های اطلاعاتی هم در چند باری که از اروند عبور کردند، حداقل یک یا دو بار در این امر شکست خوردند
علیرضا محمدی

سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: بخش اول گفت‌وگوی ما با سیدمحمد حکیم از نیرو‌های اطلاعات عملیات لشکر ۲۵ کربلا در خصوص عملیات شناسایی والفجر ۸ را دیروز تقدیم حضورتان کردیم، در این شماره بخش دوم و پایانی روایت ایشان را پیش رو دارید.

نهر ابوفلفل


حدی که برای شناسایی لشکر ۲۵ کربلا در نظر گرفته شده بود، خود شهر فاو بود. از دهانه خلیج فارس به این طرف، درست از انتهای رأس‌البیشه و شروع شهر فاو، حد عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا شروع می‌شد. سه کیلومتر ادامه می‌یافت و تا اسکله‌های یک تا چهار نفتی در انتهای شهر را دربر می‌گرفت. این طرف ساحل خودی هم ما بین سه نهر ابوفلفل، سعدونی و حمید، کار شناسایی را آغاز می‌کردیم. در شب عملیات موج دوم یا همان قایق‌ها باید از داخل این نهر‌ها خودشان را به اروند می‌رساندند. بنابراین ما باید جزر و مد در این نهر‌ها را هم اندازه می‌گرفتیم.


بهترین زمان برای عبور قایق‌ها، مد کامل بود. هنگام مد، آب از سمت خلیج فارس به داخل اروند برمی‌گشت و با بالا آمدن آب، نهر‌ها پر از آب می‌شد و امکان حرکت قایق‌ها وجود داشت. اگر در حرکت قایق‌ها تعلل می‌شد، امکان داشت مد شکسته می‌شد و با آغاز جزر و کشیده شدن آب اروند به سمت خلیج فارس، نهر‌ها از آب خالی شده و قایق‌ها زمین‌گیر می‌شدند.


دریای وسیع


برای اولین بار که اروند را به چشم دیدم، فکر کردم با یک دریای وسیع طرف هستم! دریایی که با آرامش و سکون میانه‌ای ندارد و مرتب در تلاطم است. همان اوایل کار به این نتیجه رسیدیم که شکستن کمر این رود عظیم، نه با قوای مادی که از معنویات برمی‌آید. در شب‌های شناسایی کار نیرو‌های اطلاعات- عملیات نه از شروع مد یا جزر کامل که از سجده‌های طولانی آغاز می‌شد. توسل و توکل به خدا، بخش مهمی از عملیات ما به شمار می‌رفت. یک نیروی اطلاعاتی باید ظرف نیم‌ساعت از عرض رودخانه مرموز اروند عبور می‌کرد و اگر کمی در محاسباتش اشتباه می‌کرد، جزر یا مد کامل شکسته می‌شد و جریان آب آن قدر شدت می‌یافت که هر قدر تلاش می‌کردیم، نمی‌توانستیم خودمان را به نقطه مورد نظر در ساحل دشمن برسانیم. تازه آن طرف هم باید به دل خطوط دشمن می‌رفتیم و به شناسایی مکانی می‌پرداختیم که آلوده به وجود دشمن بود و در ابتدا هیچ شناختی از آن نداشتیم. من حدود شش بار از عرض اروند عبور کردم که دو بار آن ناموفق بود. شاید تنها ۱۰۰ متر به ساحل دشمن مانده بود که مد شکست و شدت جریان من را با خودش برد و هرچه تلاش کردم به نقطه مورد نظر نرسیدم. بنابراین مجبور به بازگشت شدم. اغلب بچه‌های اطلاعاتی هم در چند باری که از اروند عبور کردند، حداقل یک یا دو بار در این امر شکست خوردند. بنابراین خیلی نباید روی داشته‌های مادی‌مان حساب می‌کردیم.


آرامش روستا


از «شهید جعفر روستا» بچه روستای اشیک‌آغاسی منطقه خطبه‌سرای تالش باید به عنوان یک عارف به تمام معنا نام ببریم. ایشان از نیرو‌های اطلاعات- عملیات بود و افتخارم این است که مدتی همرزم ایشان بودم. ما در شب‌های شناسایی در گروه‌های دو، سه یا چهار نفره به خط دشمن می‌رفتیم. دو بار سعادت داشتم تا همراه شهید روستا به شناسایی برویم. آرامش روستا مثال‌زدنی بود. این آرامش و طمأنینه از یک انسان عادی بعید بود. طوری به آب می‌زد و به ساحل دشمن می‌رفت که انگار دارد عادی‌ترین کار عمرش را انجام می‌دهد. جعفر روستا آن‌قدر در معنویات پیش رفته بود که ما پیش از شروع عملیات به او لقب شهید داده بودیم. هر بار می‌خواستیم او را صدا کنیم، از صفت شهید استفاده می‌کردیم. مثلاً می‌گفتیم «شهید روستا آماده‌ای باهم فلان جا برویم؟» این موضوع برای ما یک عادت شده بود، چون تقریباً برای همه مسجل شده بود که جعفر خیلی در میان ما نیست و با نورانیتی که پیدا کرده، عن‌قریب به شهادت خواهد رسید.


روستا ترک‌زبان بود و در راز و نیاز‌های شبانه‌اش، با زبان ترکی آن‌قدر زیبا با خدای خودش حرف می‌زد که هنوز با گذشت سال‌ها از آن روزها، طنین صدایش در ذهنم ماندگار شده است. همان طور که انتظار می‌رفت، جعفر روستا در اولین مرحله از عملیات والفجر ۸ و شاید تنها یک ساعت بعد از اینکه وارد خاک دشمن شدیم، در فاو به شهادت رسید.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار