کد خبر: 1037852
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۲:۳۰
اساساً قصه شنیدن در فرهنگ ما نقش بسزایی دارد و کسی که قصه می‌گوید باید تبحر خاصی در روایت و لحن داشته باشد.
افشین علیار

سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: ارسلان امیری در اولین ساخته سینمایی‌اش قصد داشته است با استفاده از ژانر وحشت برای مخاطب فیلمِ داستانگو با جذابیت‌های مضمونی و نمایشی بسازد، البته در بخش‌هایی از فیلم هم توانسته کم و بیش موفق باشد، اما موفقیت او در محتوا چندان طولانی نیست چراکه زالاوا نمی‌تواند در مقاطع مهم گیرایی لازم را داشته باشد. ایده زالاوا با مهارت انتخاب شده است. پرداخت به باور‌های غلط یا درست یک روستا سبب شده با خرافات آن منطقه آشنا شویم.


در تیتراژ فیلم به واقعیت موضوع و اینکه بخش ترسناک کمی اغراق شده نیز اشاره می‌شود. معتقدم زالاوا از ایجاد موقعیت‌های ترسناک آسیب دیده و تمهیداتی که در دل اثر در ارتباط ژانری گنجانده شده تا حدی مدیون کلیشه‌های مرسوم است. استفاده از رنگ و نور و صدا و سکوت اساساً باعث ایجاد ژانر وحشت نمی‌شود. موسیقی ممتد در هر نما استفاده از نورپردازی تخت یا تاریکی و سایه‌ها نیز گاهی همراه با دیالوگ‌های طنز‌آمیزِ سرباز به لحن مورد نظر فیلمساز آسیب رسانده است. آن چیزی که خاستگاه مورد توجه فیلمساز بوده نه تنها نتوانسته شکل قوام یافته‌ای بگیرد بلکه ژانر اصلی را خدشه‌دار کرده است.

بهره‌گیری کلیشه‌ای از تاریکی و ایجاد ترس یا توهم در سکانس پاسگاه و موقعیتی که استوار احمدی با آن مواجه می‌شود نه تنها ربطی به ژانر وحشت ندارد بلکه تأثیری هم در ایجاد احساس ترس در مخاطب ندارد، از سوی دیگر مخاطب سینما آنقدر آثار مختلف جهانی در این ژانر دیده است که به طور مثال بسته شدن پنجره بر اثر باد یا تاریکی و تکان خوردن یک کیسه نمی‌تواند تأثیر عجیبی بر او داشته باشد.

اساساً ژانر وحشت نمی‌تواند متکی بر موقعیت‌های لحظه‌ای باشد، به همین دلیل تنها اتکای فیلمساز به نشان دادن افسانه‌های محلی است، یعنی تأکید ذوق‌زدگی فیلمساز وفاداری به ایده مرکزی است، بنابراین پیشروی خاصی منطبق بر ژانر در اثر احساس نمی‌شود و گره‌افکنی‌ای که در اثر پدید می‌آید، یعنی جابه‌جایی شیشه توسط سرباز به هسته مرکزی فیلم تبدیل می‌شود و تا پایان همین سمت و سوی خنثی ادامه پیدا می‌کند و از جایی که استوار احمدی وارد خانه ملیحه می‌شود، ریتم دچار افت شده و ژانر وحشت به درام عاشقانه که در پایان فرجام و اهمیتی ندارد تغییر می‌کند.

دیالوگ‌هایی که بین استوار و ملیحه ردوبدل می‌شود از کیفیت و اهمیت موضوع در چند سکانس قبل کاسته است و فضای جدیدِ به‌وجود آمده آنچنان رنگ و بوی ملودرام می‌گیرد که سکانس بعد یعنی از جایی که «آمردان» بازمی‌گردد و اهالی به خانه ملیحه می‌آیند، ضعف چشمگیری حس می‌شود.

در همان سکانس پایانی هم همه چیز بلاتکلیف می‌ماند، ماندن آمردان در خانه و بیرون آمدن استوار و ملیحه و رقابت در اینکه چه کسی به آن‌ها شلیک کند، اساساً وقت فیلم را تلف کرده است، اما باید اضافه کنم که حتی در قسمت پایانی هم قصه هنوز جان تعریف شدن دارد ولی شکل گفتنش ضعیف است.

آنچه از استوار مسعود احمدی می‌بینیم شمایل نزدیک به شخصیت اصلی فیلم سرخپوست است؛ نظامی‌ای که حرفش را صریح می‌زند، درون‌گرایی خاص یا نگاه نافذ دارد یا عشق کمرنگ او به ملیحه ما را یاد آن فیلم می‌اندازد.

ارسلان امیری در اجرا برای فیلم اول توانسته اثری قابل تأمل بسازد، میزانسن و دوربین را می‌شناسد و می‌تواند نما‌های شلوغ را کارگردانی کند. به هر شکل شخصیت‌های فیلم به اندازه خودِ قصه و نه بیشتر معرفی می‌شوند، با اینکه می‌تواند بسترسازی بهتری برای آن صورت بگیرد. بازی نویدپورفرج و هدی زین‌العابدین و تمامی بازیگران دیگر می‌تواند نکته مثبت برای فیلم باشد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار