سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: همانطور که از عنوان کتاب برمیآید «حاج احمد، خاطرات سردار شهید احمد کاظمی» بر آن است تا کلیتی از زندگی این سردار رشید اسلام را به خواننده ارائه کند. برهمین اساس ابتدای کتاب به صورت فهرستوار برگهای زندگی وی با ذکر تاریخ و تیتروار آورده شده است؛ از تاریخ تولد (۱۳۳۷) گرفته تا ورود به هنرستان، زندانی شدن در شهربانی و ساواک اصفهان، حضور در دفاع مقدس، عملیات مختلف، پس از دفاع مقدس و... تمامی وقایع مهم زندگی حاج احمد با ذکر تاریخ آورده شده است.
با شروع فصول کتاب، به صورت تاریخی زندگی شهید را مرور میکنیم. هر مقطع زندگی حاج احمد در یک بخش یا فصل جمع آوری شده است، اما لزوماً ترتیب زمانی عیناً رعایت نمیشود. مثلاً فصل اول با خاطره مسجد رفتن احمد خردسال در زمستان شروع میشود. راوی به اسم مشخص نشده، اما از زاویه دید او اینطور استنباط میشود که از اعضای خانواده شهید است.
در ادامه، قلم راوی به تعریف اعضای خانواده شهید و خصوصاً پدر شهید میچرخد: «پدرم (عشقعلی) متولی مسجد بازار بود. شغلش درودگری و نجاری بود. از در و صندلی و پنجره و پارو گرفته تا سقفهای چوبی خانهها را میساخت. امورات مسجد بازار با او بود.»
پس از آشنایی مقدماتی با زندگی شهید کاظمی در کودکی، به همین ترتیب سایر مقاطع زندگی حاج احمد روایت میشود. بیشترین حجم کتاب نیز به مقطع حضور شهید کاظمی در دفاع مقدس اختصاص مییابد.
خصوصاً آنکه حاج احمد پس از پایان جنگ تحمیلی، چند سالی در کردستان میماند و با گروهکها و جداییطلبها میجنگد.
فصول جهادی کتاب جذابترین بخش آن نیز است. از آنجایی که لشکر ۸ نجف از لشکرهای خط شکن و اصلی جبهههای دفاع مقدس بود، رزمندگان این لشکر همراه با شهید کاظمی در عملیات مختلفی حضور یافته بودند؛ اشاره به این عملیات و آوردن خاطراتی هر چند کوتاه از هر کدام از آنها باعث میشود فصل حضور حاج احمد در جبههها پررنگتر از باقی فصول باشد. کما اینکه حاج احمد پیش از تشکیل تیپ نجف نیز علاوه بر حضور در لبنان و سوریه، در خطه کردستانات نیز حاضر شده و با ضد انقلاب جنگیده بود.
با هم چند سطر از کتاب را از صفحه ۱۳۱ میخوانیم: سه گردان از نیروهای حاج احمد پیشتر توانسته بودند به آن سمت رودخانه بروند و در کانالهایی مستقر شوند؛ از جمله گردان شهید محمدرضا گوسفندشناس که از طریق بیسیم با احمد در ارتباط بودند. با اینکه شبی سخت و بارانی را گذراندند، اما عنایت و لطف خفیه الهی به کمک آنها آمد و هدف آنها را که گرفتن ارتفاع ۲۹۰ بود به راحتترین وجه ممکن دست یافتنی کرد...»
یکی از مقاطع زندگی شهید کاظمی که شاید در زندگی وی مغفول مانده است، حضور ایشان در کردستان پس از اتمام جنگ تحمیلی است. شهید کاظمی از سال ۱۳۷۲ با حفظ سمت فرماندهی لشکر ۸ نجف، به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) در شمال غرب انتخاب میشود و چند سالی نیز در این کسوت خدمت میکند. سال ۷۶ پس از حدود ۱۶ سال، فرماندهی شهید کاظمی بر لشکر ۸ نجف به اتمام میرسد و وی از سال ۷۷ علاوه بر داشتن سمت فرماندهی قرارگاه حمزه، به عنوان فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع) برگزیده میشود.
در زندگی جهادی حاج احمد کاظمی، فرماندهی نیروی هوایی یک نقطه عطف به شمار میرود، چراکه با برعهده گرفتن این سمت، نیروی هوایی سپاه از لحاظ کمی و کیفی ارتقای بسیاری مییابد. در همین سمت است که حاج احمد به صورت خودجوش امکانات نیروی هوایی را برای خدمت به زلزلهزدگان بم اختصاص میدهد. آخرین سمت شهید کاظمی فرماندهی نیروی زمینی بود که در همین کسوت، وی در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۸۴ در سانحه سقوط هواپیمایشان همراه با چند نفر از همرزمانش به درجه رفیع شهادت نائل میشود.
در انتها سطری از کتاب را از صفحه ۲۳۰ میخوانیم: «نگیم که امروز جنگ تموم شده و دیگه نیاز به نیروی داوطلب ندارن... اگه چهره خشکیده و ستم زده دنیا در ما به وجود بیاد و روح پرمعنویت مبارزه از ما گرفته بشه، اون وقت زندگی کردن خیلی سخت میشه...»