جهتگیری کلی آثار و تحقیقات استاد ابوالحسنی
بسماللهالرحمنالرحیم. این بنده کمترین، علی ابوالحسنی (منذر)، حدود ۳۰ سال است که در مورد «تاریخ ایران» - چه دوران «قبل از اسلام» و چه دوران «بعد از اسلام» - به مطالعه و نگارش اشتغال دارم. مطالعات من عمدتاً مربوط به تاریخ ایران پس از ظهور اسلام، مخصوصاً دوران «صفویه» به بعد است و بیش از همه درباره تاریخ معاصر و عصر «مشروطیت» تحقیق کردهام. حاصل کار تاکنون (تا سال ۱۳۸۸) انتشار حدود ۱۳ اثر تاریخی در ارتباط با مشروطیت است. ۹ جلد از این ۱۳ اثر به مرحوم آیتالله حاج شیخ فضلالله نوری مربوط میشود، یعنی یک جلدش راجع به نقش مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری در «نهضت تنباکو» است که اثری مربوط به اوایل دهه ۶۰ است. هشت جلد دیگر راجع به مرحوم «حاج شیخ فضلالله نوری و مشروطیت» است که ابتدا در اواخر دهه ۶۰ با عنوان «پایداری تا پای دار» منتشر شد. بعد مطالب کتاب را بازنویسی کردیم و توسعه دادیم که به هفت جلد راجع به مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری تبدیل شد. یکی از مجلدات هفتگانه اخیر، کتاب «شیخ فضل الله نوری و مکتب تاریخ نگاری مشروطه» است که امروز مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت. من غیر از آنچه در خصوص «شیخ فضلالله نوری» منتشر کردم، آثار دیگری را هم در ارتباط با مشروطه دارم. مثلاً کتابی راجع به «شیخ ابراهیم زنجانی» نوشتم. او همان کسی است که دادستان محکمه معروف حاج شیخ فضل الله نوری است و رأی به اعدام ایشان داد. یک کتاب تحت عنوان «سلطنت علم و دولت فقر» دارم که راجع به «آخوند ملاقربانعلی زنجانی» است. این کتاب دوجلد است و فقط یک جلدش حدود ۱۳ یا ۱۴ سال پیش منتشر شد. مرحوم آیتالله آخوند ملا قربانعلی زنجانی، در حقیقت رهبر «مشروعه خواهان زنجان» است که شخصیت بسیار با تقوا، زاهد و ملایی بوده است. این حقیقتی است که مخالفانش هم اعتراف دارند و انتقاداتی که در واقع نسبت به مشروطه سکولار داشت، حاصل زد و بند با دربار قاجار نبود. تشخیص قاطع عالمانه شرعی و شخصیاش بود که بر آن هم پایدار ماند و در حقیقت جانش را در این راه گذاشت. کتابی هم باز سالهای اخیر درباره مرحوم «آیتالله حاج سیدمیر احمد طباطبایی» - برادر «سیدمحمد طباطبایی» پیشوای مشهور مشروطیت- که از همفکران و همرزمان حاج شیخ فضلالله (ره) بود، از ما منتشر شد. اینها کتابهای منتشر شده از ماست و در این ۱۰ سال اخیر حدود دهها مقاله هم در نشریات مختلف مثل «مجله زمانه»، «فصلنامه تاریخ معاصر ایران»، «فصلنامه مطالعات تاریخی»، «مجله کلام اسلامی»، «فصلنامه یادآور» و دیگر مجلات و همچنین روزنامههای «جام جم»، «اطلاعات»، «جمهوری اسلامی»، «ندای قومس»، «کیهان»، «رسالت» و سایر مطبوعات از ما درباره مشروطیت و شیخ فضلالله منتشر شده است.
آثار استاد ابوالحسنی در عرصه مشروطهپژوهی
بنابراین اگر بخواهم اجمالاً یک فهرست کتابنامهای از آثار مربوط به مشروطهام را ارائه دهم، آن فهرست به این شرح است:
•تحلیلی از نقش سهگانه شیخ شهید نوری در نهضت تحریم تنباکو، انتشارات پیام آزادی، تهران ۱۳۶۰.
•پایداری تا پای دار؛ سیری در حیات پربار علمی، معنوی، اجتماعی و سیاسی شهید حاج شیخ فضلالله نوری، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، تهران ۱۳۶۸.
•سلطنت علم و دولت فقر؛ سیرى در زندگانى، افکار و مجاهدات حجتالاسلام ملا قربانعلى زنجانى...، ج اول: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم ۱۳۷۴.
•آخرین آواز قو؛ بازکاوى شخصیت و عملکرد شیخ فضلاللّه نورى بر اساس «آخرین برگ» زندگى او و «فرجامِ» مشروطه، انتشارات عبرت، تهران ۱۳۸۰.
•اندیشه سبز، زندگى سرخ؛ زمان و زندگى شیخ فضلالله نورى، انتشارات عبرت، تهران ۱۳۸۰.
•کارنامه شیخ فضلالله نوری؛ پرسشها و پاسخها، انتشارات عبرت، تهران ۱۳۸۰.
•دیدهبان بیدار؛ دیدگاهها و مواضع سیاسی و فرهنگی شیخ فضلالله نوری، انتشارات عبرت، تهران ۱۳۸۰.
•خانه، بر دامنه آتشفشان!؛ شهادتنامه شیخ فضلالله نورى، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران ۱۳۸۲.
•شیخ ابراهیم زنجانی، زمان، زندگی، خاطرات به ضمیمه بحثی در ولایت تکوینی پیامبر و ائمه معصومین (علیهم السلام)، ج یک، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران ۱۳۸۴.
•کالبد شکافى چند شایعه درباره شیخ فضلالله نورى...، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، تهران ۱۳۸۵.
•شیخ فضل الله نوری و مکتب تاریخ نگاری مشروطه، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران ۱۳۸۵.
•آیتالله حاج میرسید احمد طباطبایى (برادر سیدمحمد طباطبایى)، پیشگام در امر «تأسیس» و «تصحیح» مشروطیت، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران ۱۳۸۵.
•آیتالله آقا سیدمحمدکاظم یزدى صاحب عروه؛ «فراتر از روش آزمون و خطا»، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران ۱۳۸۸.
البته در آثار دیگر اینجانب، مثل تراز سیاست، از مباحث مشروطه و تاریخ معاصر ایران سخن رفته است ولی آنچه مستقیماً به نهضت مشروطیت و علمای مشروعهخواه مربوط میشود، عمدتاً همین ۱۳ اثر است.
شاکله و محورهای کتاب «شیخ فضلالله نوری و مکتب تاریخ نگاری مشروطه»
کتاب «شیخ فضلالله نوری و مکتب تاریخ نگاری مشروطه» دارای چهار فصل است ولی به دو بخش کلی تقسیم میشود. بخش اول، بحثی در باب «روش پژوهش و تحقیق تاریخ» است که البته هر بخشی از تاریخ را شامل میشود، اما توجه شاخصتری به تاریخ مشروطه دارد. ما در هشت گفتار، ملزومات، شرایط و لوازم یک تحقیق عمیق و درست تاریخی را بیان کردیم که اگر کسی میخواهد درباره تاریخنگاری عمیق و اصولی به ویژه تاریخ معاصر ایران توجه کند، خوب است این گفتار را بخواند. بدین ترتیب، بخش اول کتاب با عنوان: تاریخ مشروطیت؛ آن گونه که «هست»، آن گونه که «باید باشد»، دربرگیرنده هشت گفتار در باب روش پژوهش و تحقیق تاریخ است که عبارتند از:
* اسلام، دین حق و آیین حقیقتپرستى
* شناخت واقعیات تاریخى؛ کارى سخت، اما ممکن
* کشف حقایق تاریخى؛ شرایط و الزامات
* مورخ، باید صادق و صریح باشد
* لزوم آشنایى با باورها و سنتهاى ملى ـ دینى جامعه مورد پژوهش
* نکات و شرایط لازم در بررسى تاریخ مشروطیت
* تاریخ مشروطه؛ درسهاى ارزنده براى امروز و فردا
من این بخش را به جای اینکه صرفاً نظری بنویسم، عمدتاً مبتنی و متکی بر تجربیات تاریخی خودم نگاشتم، یعنی از همان اصولی که در تجربه ۳۰ ساله پژوهشی به آن رسیدهام، بهره بردم؛ به این صورت که به جای اصول صرفاً تئوریک، از یکسری «اصول موضوعه واقعى و عینى» ـ که خود، محصول سالها پژوهش و تحقیقاند ـ استفاده کردم. چنانچه در ضمن گفتارهای هشتگانه بخش اول کتاب آمده است، ما معتقدیم براى بازشناخت تاریخ هر کشور و هر دوران (و از آن جمله: تاریخ مشروطه ایران) یک سلسله پیشنیازها و مسائل مقدماتی ضرورى به نظر میرسد که برخی از آنها عبارت است از:
الف) تخلیه موقت ذهن از پیشداوریهاى غرضآلود و تحصیل شهامت اجتهاد.
ب) تأمل در مواضع و گرایشهاى فکرى و سیاسى نویسندگان تاریخ مشروطه.
ج) بررسى میزان صداقت و تقواى آنها در بیان حقایق و انعکاس رویدادهاى تاریخى.
د) تفکیک حوادث مسلّم و مُتقَنِ تاریخى از جعلیات مغرضانه و تصفیه حسابهاى شخصى و جناحى، شرایط لازم براى بازخوانى و بازنگرى «واقع بینانه» تاریخ معاصر، خاصّه دوران بحث انگیز مشروطیت هستند.
هـ) پژوهشگر تاریخ مشروطه، باید با خصوصیات فکرى، روحیات اخلاقى، سُنَن ملى، شعائر مذهبى و ارزشهاى زیرساز اعتقادى و عناصر کارساز فرهنگى ملت ایران، آشنا باشد، زیرا حوادث تاریخ ایران، در این مرز و بوم رخ داده (نه جاى دیگر) و مردم این سرزمین (با عقاید، علایق و سلایق خاص خویش) به گونه مثبت یا منفى، در نحوه تکوین یا تکمیل و تغییر آن رویدادها نقش داشتهاند، و درظرف چنین ملیت دینى و مذهبى است که حماسههاى خونبارى همچون جنبش یکپارچه تحریم تنباکو یا نهضت عدالتخانه را رقم زدهاند. آشنایى با این خصوصیات و روحیات و سنن و شعائر نیز طبعاً راهى جز مطالعه و بررسى دقیق «گذشتههاى تاریخ» و نیز «گنجینه غنى و پربار فرهنگ مذهبى ـ ملى» این ملت و این سرزمین ندارد.
و) به عنوان آخرین شرط و ویژگى مهم و لازم براى تحقیق در تاریخ مشروطه، باید از آشنایى پژوهشگران تاریخ با روند تجاوزات استعمار به این کشور یادکرد. آگاهى دقیق و جامع به استراتژى قدرتهاى سلطه جوى خارجى (روس، انگلیس و...) و تلاشها و ترفندهاى رنگارنگ آنها براى نفوذ به تار و پود اقتصاد، سیاست و فرهنگ کشورمان در قرون ۲۰-۱۸ میلادى، محقق تاریخ را با پشت پرده بسیارى از جریانها آشنا ساخته و از لایههاى سطحى حوادث به هزارتوى آنها رهنمون مىگردد.
بخش دوم کتاب به «نقد و پالایش تواریخ موجود مشروطه» و به بیان دیگر «بررسی کاستیها و آفات مکتب تاریخ نگاری مشروطه» میپردازد.
پدیدهای به نام «مکتب تاریخنگاری مشروطیت» و نقاط مشترک مورخان آن
در این کتاب که بخش عمدهاش «نقد و پالایش تواریخ موجود مشروطه» است، من از مقوله و پدیدهای به نام «مکتب تاریخ نگاری مشروطه» یاد میکنم. خب، این معنایش این است که ما یک جریان و مکتبی مشخص به عنوان تاریخ نگاری مشروطه داریم و واقعیت هم همین است. حالا اینکه مورخان این دوره تاریخی، با هم اختلافات بعضاً فاحشی هم دارند، لطمهای به این نکته نمیزند. درست است که «کسروی» هم پارهای از رجال مشروطه و هم نوشتههای تواریخ مشروطه را مثل تاریخ «ناظم الاسلام» نقد میکند و اساساً مینویسد به علت نواقص عمدهای که اینها داشتند، مثل «چاپلوسی» و «نان قرض دادن» به همدیگر و دیگر عوامل، خودم را ملزم دیدم که تاریخ بنویسم، یعنی نقطه عزیمتش برای تدوین تاریخ مشروطیت در حقیقت انتقاد جدی است که به تاریخ مثلاً ناظم الاسلام و امثال آن دارد و عجیب این است که چند سال بعد از او «ملک زاده» هم که تاریخ انقلاب مشروطه ایران را مینویسد، باز هم همین رویکرد را نسبت به مورخان مشروطه قبل از خودش از جمله کسروی دارد، ولی اینها منافات ندارد با اینکه ما از پدیدهای به عنوان «مکتب تاریخ نگاری مشروطه» یاد کنیم، چراکه اینها مخصوصاً در «شیوهها» و نوع «برخورد» و «ارتزاق از محتویات» و حتی «نگاهها»ی همدیگر نقاط مشترکی دارند. این مشترکات به حدی پررنگ است که شما در مجموع و کلان قضیه با یک جریان واحد و یک مکتب واحد تاریخ نگاری مشروطه روبهرو میشوید.
انقلاب اسلامی باب تازهای را به بستر گزارش و تحلیل تاریخ آورد و یک تحول نسبتاً عمده و اساسی صورت گرفت. همزمان با این مسئله، در مکتب تاریخ نگاری کلاسیک مشروطه هم تحولاتی رخ داد، اما آن تحولات اساسی نبود. منظورم از تحولات، غیر از تحولات «مورخان نو اندیش انقلاب اسلامی» است. آن تحول نسبتاً یک تحول اساسی بود، اما تحولی که در خارج از حوزه مورخان انقلاب مسلمان بعد از انقلاب رخ داد، یک تحول اساسی نبود. در واقع من اسمش را «مکتب نو محافظهکاری تاریخ مشروطیت» میگذارم. مثل خانم «ژانت آفاری» و دیگران. اینگونه نویسندگان هر چقدر هم که با رویکرد انتقادی نسبت به مکتب تاریخ نگاری کلاسیک مشروطه وارد شده باشند، ولی شما با همان حرفها، نگاهها و تحلیلها و با همان نتیجهگیریها روبهرو میشوید. مخصوصاً که یک مطلب بسیار اساسی در اینجا وجود دارد و آن عبارت است از اینکه ۷۰ سال تا پیروزی انقلاب اسلامی صحنه گردانِ مکتب تاریخنگاری مشروطه گروه خاصی بودند که تاریخ را هم از نگاه خود و از زاویه دیدگاهها و سلایق خودشان نوشتند و متأسفانه جناح مقابل در این نگارش حضور قابل ملاحظهای نداشت، بنابراین تاریخ از منظر یک گروه خاص و از زاویه یک نگاه خاص نوشته شد و، چون ۷۰ سال گذشته، اگر کسانی هم میخواستند از منظر مقابل بنویسند، دیگر وجود نداشتند. دیگر همه آنها عمرشان را به من و شما داده بودند.
«تقیزاده»، «یحیی دولتآبادی»، «مهدی ملکزاده»، «ناظمالاسلام کرمانی»، «محمدمهدی شریف کاشانی»، «سیداحمد تفرشی حسینی» و... که همه آنان در مجموع متعلق به یک جناح از گردانندگان جنبش مشروطیت هستند که همان جناح «سکولار» است. اینها همه حرفهایشان را زدند، همه سندهایشان را رو کردند، اما شما در مقابل از جناح مقابلی هم که به هر حال در تکوّن و تکوین تاریخ و جنبش مشروطیت نقش داشت، تقریباً هیچ اثری نمیبینید. شاید تنها یک اثر مدون به نام «تاریخ انقلاب ایران» هست که مربوط به «مستوفی تفرشی» است و با اینکه بیش از یک قرن از طلوع مشروطیت میگذرد، هنوز که هنوز است این کتاب چاپ نشده است. یک نسخهاش (جلد اول) درکتابخانه ملک و جلد دومش هم ظاهراً درکتابخانه «وزارت خارجه» یا «کتابخانه سنا» است - مجلس سنا که مدتی هم شورای اسلامی در آن برگزار میشد - و این کتاب متأسفانه هنوز چاپ نشده است. کسانی مانند «ایرج افشار» که در این زمینه زحمت هم کشیدهاند و از نظر من قابل تقدیر است، اینها هم همشان انتشار خاطرات و اسناد و نوشتهجات همان جناح سکولار بوده است، یعنی اجمالاً باید بگوییم:
پر و بال ما شکستند و در قفس گشودند
چه رها، بسته مرغی که پرش شکسته باشد
حالا شما دنبال اطلاعات درباره «شیخ فضلالله» برو، نیست! دنبال «حاج آقا علیاکبر بروجردی» میگردی؛ مواد و مصالح کافی نیست؛ دنبال «ملامحمد آملی» باشی، مطلبی نیست؛ دنبال آقا «سیدمحمدکاظم یزدی» بروی، خبری نیست؛ درباره «آخوند ملا قربانعلی زنجانی» تحقیق کنی، چیزی پیدا نمیکنی؛ حتی پیرمردهای نسل دوم هم از دنیا رفتهاند و خلأیی به وجود آمده که این خلأ از یک جهت امکان پر شدنش وجود ندارد. به هر حال در «انقلاب اسلامی ایران» دیدگاه تازهای هم مطرح شد و به هرحال اسنادی گوشه و کنار هست که به مرور کشف میشود که مخصوصاً بعد از انقلاب، اسناد خوبی به مرور منتشر شده و میشود که اینها میتواند ما را از نگاه یکجانبه و یکسویه به تاریخ مشروطیت بیرون آورد و در حرکت به سمت یک «توازن اطلاعاتی» سودمند افتد، اما هنوز تا رسیدن به یک نقطه تعادل و تعامل، فرسنگها فاصله داریم.
*پینوشتها در پایان بخش دوم این گفتاورد خواهد آمد.