سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: از مهمترین عوامل بدخلقی که آثار بسیار بدی در زندگی نیز به همراه دارد و ریشه خیلی از بداخلاقیها و رنجهاست، حس بخل و حسادت و نداشتن چشم دیدن زندگی دیگران است. انسانهای حسود به تعبیر احادیث خیلی خودخوری میکنند و اذیت میشوند، چراکه چشم دیدن نعمتهای دیگران را ندارند. به تعبیر امامصادق (ع) حسود آسایش ندارد. از طرفی انسانهای حسود خودشان گاهی اوقات از بعضی نعمتها محرومند و با دیدن نعمتهای دیگران اخلاقشان نیز تغییر میکند.
اصل آتش در درون اوست!
آدمهای حسود گاهی بدون هیچ اذیتی از طرف دیگران فرد را اذیت میکنند و آن شخص در فکر خود میگوید چرا رفتار فلانی با من اینطور است؟ چرا بداخلاق است؟ چرا اذیت میکند؟ در حالی که او نمیداند در آتش حسرت میسوزد و شما نمیدانی این مقداری از آن آتشی است که شعلههایش به تو میخورد، اما اصل آتش در درون اوست! کسی که حسود است، کارش به جایی میرسد که در زندگی نمیتواند خوبیهای دیگران را ببیند. تابوتوان خوبیهای دیگران را ندارد؛ بنابراین اگر از کسی خوبی گفته شود و او نسبت به آن شخص حساس باشد، در مقابل او ایستادگی میکند. هرچند در مقابل او تعریف میکند، اما پشت سرش غیبت! واگر او در سختی باشد در دل از این اتفاق خوشحال است!
حاسد به خود زیان میرساند
لقمان به پسرش گفت: «حسود سه نشانه دارد، هنگامى که در نزدت نباشد غیبت میکند، هنگامى که به نزد تو بیاید تملق میگوید و هنگامى که گرفتار مصیبت شوى، شماتت کند.» متأسفانه زندگیهای امروز با بداخلاقیهایی مثل پشتسر یکدیگر غیبتکردن، در ظاهر به هم احترام گذاشتن، اما در باطن نسبت به همدیگر بیاحترامی کردن، برای اینکه زندگی دیگران یک زندگی آرامی است، طاقت دیدن این زندگی را نداشتن و به ورطه نابودی کشانده شده است.
برخی درصدد هستند کانون این زندگی را به خاطر حس حسادت به هم بزنند تا با این راه، آرامش پیدا کنند. در حالی که این افراد خودشان آرامش ندارند. امامصادق (ع) فرمودند: حاسد قبل از اینکه به محسود زیان برساند، به خود ضرر میرساند. مانند شیطان که با حسادت خود به خویشتن زیان رسانید و خود را مستوجب لعن و نفرین کرد و آدم را به مقام اجتبا و هدایت رسانید و موجب بلندى مقام و برگزیدگى او شد. اکنون اگر محسود باشى بهتر است از اینکه حاسد باشى! چون میزان حاسد همیشه سبک مى شود و میزان محسود سنگین. حالا که روزى بین مردم تقسیم شده است حسد چه سودى میدهد و محسود چه زیانى خواهد دید.
کورى دل و انکار فضل معبود
یادمان باشد ریشه حسد از کورى قلب و از انکار فضل معبود آغاز میشود؛ کورى دل و انکار فضل معبود دو بال کفر هستند. به خاطر حسد فرزند آدم در حسرت ابدى فرو رفت و در هلاکتى گرفتار شد که از آن رهایى پیدا نخواهد کرد. توبه و بازگشتی براى حسود نیست؛ چراکه او اصرار بر حسادت دارد و به آن معتقد است و سرشت آن به حسادت آمیخته شده است. او بدون جهت حسادت میکند و طبیعت تغییر نمیکند، اگرچه معالجه شود. پس بدانیم اگر از حسادت دوری کردیم زندگی خودمان نیز شیرین خواهد شد؛ چراکه آنچه از دیگران میبینی آرزوی از بین رفتنش را نکردی و وقتی این طور شد، خدا نیز برای تو همان را مقدر میکند که صلاح و مصلحت توست. بدانیم انسانی که حسود نیست هم نزد مردم اجر و جایگاه دارد و هم نزد خداوند تبارک و تعالی؛ چراکه انسانی که حسود و تنگ نظر نیست، چشم دیدن رفاه و آسایش دیگران را دارد.
چه دلی دارد انسان حسود!
درباره جایگاه والای انسانی که حسود نیست روایت داریم. امام صادق (ع) فرمودهاند: مردى در زیر سایه عرش خداوند هست. موسى (ع) عرض کرد: بار خدایا این مرد کیست که عرشت بر او سایه افکنده است، گفت: اى موسى! این شخصى است که نسبت به مردم حسادت نکرده و نسبت به فضل آنها حسد نورزیده است. چه دلی دارد انسان حسود! نه اینکه آرامش ندارد بلکه دلش همیشه غمگین است. حضرت على (ع) فرمودند: حاسد، ظالمى است که به مظلوم شباهت دارد. او همواره، حسرت میکشد، دلش غمگین است و اندوه از او دست بر نمیدارد.
گویند در زمان هادی، چهارمین پادشاه عباسی، مردی به همسایهاش که آدمی با شخصیت بود، حسد میورزید. آنچه کوشید نتوانست نعمتهای او را از کفش بیرون کند تا اینکه روزی برای رسیدن به مقصودش نقشهای طرح کرد: غلامی خرید و به او گفت: پس از مرگ من آزاد هستی. به او ۳ هزار درهم داد و از او خواست که نقشه احمقانهاش را اجرا کند: نیمه شبی بود که غلامش را از خواب بیدار کرد و به بالای بام همسایهاش برد و کارد تیزی را که آماده کرده بود به غلام داده و از او خواست که سرش را ببرد. هرچند غلام ابا کرد، اما سودی نبخشید و نهایتاً در اثر اصرار زیاد، بالاخره غلام تسلیم تقاضای او شد. حسود رو به قبله خوابید و غلام چند رگ اصلی گردنش را برید. سپس او را به خودش واگذاشت و رفت. حسود نادان تا صبح در خون خود میغلطید و از درد و رنج بر خود میپیچید تا اینکه بالاخره جان داد! مرد نادان آخرین نقشهای که برای نابودی همسایه خود کشیده بود این بود که به چنین وضعی تن به کشتن خود دهد تا همسایهاش را به جرم قتل او دستگیر و اعدام کنند! بیچاره همسایه بیگناه دستگیر و به زندان افکنده شد. از آنجا که خداوند یار و یاور مظلومان و بیگناهان است، سرانجام نقشه احمقانه مقتول نادان فاش و مرد همسایه نیز آزاد شد، اما این خون آن سیاه بخت بود که به دست خودش به هدر رفت!
*پژوهشگر سبک زندگی