سرویس سیاسی جوان آنلاین: روابط ایران و برجام به نظر میرسد در هفتههای اخیر وارد دوران جدید و حساسی شده است. از یک سو از امروز ایران و کشورهای باقیمانده در برجام به دنبال برگزاری جلساتی برای تعیین نحوه بازگشت ایران به برجام بودهاند.
در این میان سیگنالهای متناقضی از دو طرف درباره نحوه این مذاکرات و تعهدات احتمالی طرفین مطرح شده است. از یک سو رابرت مالی مذاکرهکننده ارشد امریکا در گفتگو با رسانههای امریکایی به صراحت به این نکته اشاره میکند که باید تحریمها متعارض با برجام به صورت کامل لغو شود و از سوی دیگر معاون وزیر خارجه امریکا در نشست غیررسمی با خبرنگاران به این نکته اشاره میکند که قرار نیست هیچ تحریمی در این مذاکرات لغو شود و تنها تسهیل برخی تحریمها بررسی شود.
در این میان بحث امضای تفاهمنامه ۲۵ ساله ایران با چین نیز به نظر میرسد محرکی برای امریکاییها خواهد بود تا هر چه زودتر به دنبال بازگشت ایران به برجام باشد. به این ترتیب میتوان گفت ایران در دو سر یک طیف قرار گرفته که رفتار با هر کدام از اینها میتواند سرنوشت ایران را تعیین کند.
رضایت امریکا برای بهبود روابط ایران و چین شرط است؟
یکی از مهمترین گزارههایی که بعد از امضای توافق ایران با چین به عنوان یک مسئله مهم برای زمینهسازی بهبود روابط ایران و غرب مطرح شده زمینهسازی برای اجرای این قرارداد است.
همین مسئله را میتوان در سخنان علیاکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی هم دید. صالحی در سخنانی که در یک شبکه اجتماعی بیان شد به این نکته اشاره کرد که ایران باید توازنی در بین روابط خود با روسیه، چین و امریکا داشته باشد و نمیتواند از هر کدام از اینها صرفنظر میرسد.
ترجمه این حرف در حوزه مالی تکرار سخنان عباس آخوندی است که اجرای توافقنامه با چین را در رعایت اقدامات گروه ویژه اقدام مالی میداند. البته بعدها با سخنان بروجردی رئیس گروه روابط ایران با چین در دولت دهم روشن شد که دولت یازدهم در مقابل اجرای تمام راههایی که به توسعه روابط ایران و چین میشده مقاومت کرده است؛ مقاومتی که حتی تعجب طرف چینی را دربر داشته که طرف ایرانی را به بیاعتنایی به منافع ملی متهم میکند. البته رویکرد وزارت راه و شهرسازی در استفاده از ظرفیتهای بینالمللی به صورت کلی با انتقادات فراوانی روبهرو است که نمونه آن بحث خرید هواپیماهای برجامی است.
در مورد خرید این هواپیماها بهرغم تمامی تلاشها هیچ کشور یا نهاد مالی حاضر به تأمین هزینه خرید هواپیماها نشد و در نهایت تمام عایدات ایران در این حوزه محدود به خرید دو هواپیما از محل عواید صندوق توسعه ارزی شد. رفتاری که عیناً در حوزه نفت و روابط بانکی نیز تکرار شد و با وجود این دولت دوازدهم معتقد است که توانسته روابط خارجی را در این حوزه به خوبی هدایت کند.
تجربهای از رژیم گذشته که برای کشور مفید است
جالب اینجاست که زمانی که از بحث رشد اقتصادی ایران در دوران معاصر ایران یاد میشود تمام اقتصاددانان انگشت اشاره خود را به سمت دهه ۴۰ شمسی میگیرند. زمانی که برای اولین بار و به صورت محدود پایه تأسیسات صنعتی ایران در برخی شهرها همچون اصفهان، تبریز و اراک گذاشته شد.
جالب اینجاست که این تأسیسات نه به وسیله شرکتهای غربی بلکه توسط همکاریهای شرق با ایران بنیان گذاشته شد. درست بر خلاف راهبرد کشورهای غربی که ایران را ذاتاً یک کشور کشاورزی میدانستند و تنها خواستار توسعه صنایع سنگین ایران در بخش نفت بودند.
در آن زمان ایران با استفاده از یک خط لوله گاز شرقی به غربی صادرات گاز را به شوروی از سر میگیرد و هزینه ساخت تأسیسات را پرداخت میکند. این روش با سایر کشورها از جمله رومانی نیز برای ساخت تراکتور در پیش گرفته میشود و منجر به یک حرکت جدید برای صنعتیسازی ایران میشود.
بعد از آن بود که به تدریج شرکتهای امریکایی نیز شروع به توسعه برخی زیرساختهای صنعتی در ایران همچون مس سرچشمه میکنند. جالب اینجاست که در آن زمان دو قدرت شرق و غرب یعنی اتحاد جماهیر شوروی و امریکا درگیر یکی از سنگینترین تقابلهای دوجانبه یعنی جنگ سرد بودند، اما همان زمان نظام وابسته به غرب تلاش میکرد تا روابط با هر دو طرف را جدا از تقابلهای هر دو طرف دنبال کند؛ راه حلی که در طول بحران بزرگ جنگ سرد در آن زمان همچون بحران در کشورهای اروپای شرقی یا بحثهایی همچون تنشزدایی بین دو طرف دنبال شد. طبیعی است که این رویکرد هر چند به صورت ناقص دنبال میشد، اما دستگاه سیاست خارجی دولت دهم نیز میتواند به آن توجه کند.
نظم جهانی امریکایی در حال فروپاشی
واقعیت این است که مهمترین درگیری امریکا با چین و کشورهای غربی بر سر نحوه مدیریت جهان در سالهای آینده و کشیدن یک خط جدی است. اساساً مسیری که چین به آرامی در حال دنبال کردن آن است بازنویسی دوباره قواعد جهانی است. این روش را در بسیاری از حوزهها میتوان دید. از جمله حوزه تجارت جهانی، شکلگیری قطبهای جدید مالی و پولی در دنیا و حتی بحث توسعه فناوریهایی همچون فناوری جدید اینترنت در سالهای آینده که منجر به تحریم شرکتهای چینی شد.
امریکاییها با درک همین خطر مدتهاست به دنبال مقابله با قدرت روزافزون چینیها در حوزههای مختلف هستند. این مسیر دقیقاً از ۱۰ سال پیش آغاز شد.
در سال ۲۰۱۱ بر اساس اسناد منتشر شده، محافل امریکایی پیشبینی میکردند که تنها شش سال زمان برای متوقف کردن چین لازم است. باراک اوباما از تمرکز جدی بر آسیا با محوریت چین خبر داد. بخشی از اقدامات امریکا علیه چین از همان زمان طرحریزی شد که یکی از نمونههای آن امضای توافق نظامی با استرالیا برای ساخت پایگاه نظامی در شهر داروین برای استقرار ۲۵۰۰ تفنگدار دریایی جدید بود. در دوران ترامپ تقابل امریکا و چین جدیتر جلو رفت. مهمترین ابزار امریکا برای این کار افزایش تعرفههای بازرگانی برای کالاهای چینی بود. بهرغم چندین دور مذاکره دوجانبه با حضور مقامات دو طرف و امضای تفاهمنامه برای واردات بیشتر انرژی و کالاهای کشاورزی امریکا از سوی چین، باز هم این رویداد لاینحل باقی ماند.
در اواخر دولت ترامپ شیوع ویروس کرونا و مهار موفقیتآمیز آن در چین و تثبیت وضعیت اقتصادی این کشور در مقابل سقوط تولید ناخالص ملی امریکا و سایر کشورها سبب شد تا سرعت تقابل دو کشور به شدت افزایش یابد.
اشتباهات دوران برجام را تکرار نکنید
از این رو با قاطعیت میتوان گفت چینیها به هیچ عنوان در زمین بازی امریکاییهایی نیستند و اهداف آن اصولاً به لحاظ راهبردی با این کشور متفاوت است.
از این رو میتوان گفت گره زدن روابط ایران با کشورهایی، چون چین و روسیه دقیقاً حرکت در مسیری است که امریکاییها از ایران میخواهند. اگرچه اساساً روابط ایران با چین از روابط واشنگتن و پکن متأثر است، اما ایران باید آن را در قالب پروندههای مستقل از هم مدیریت کند.
توسعه روابط ایران با چین فرصتهای بسیار مهمی در حوزههای گوناگون فراهم میکند که بسیاری از آنها خارج از نظارت امریکاییها قرار دارد. به عنوان مثال طرح کمربندی یک جاده به عنوان بزرگترین طرح توسعهای چین و زیرساختهای مالی که در آن پیشبینی شده به ایران این توان را میدهد که مهمترین طرحهای توسعهای و عمرانی خود را بدون نیاز به استفاده از مسیرهای مد نظر امریکا تأمین مالی کند. همچنین مسیرهای مالی پیشبینی شده امکان تسویه حساب خریدهای ایران را بدون استفاده از دلار برای ایران فراهم میکند.
این همان نکتهای است که سالها تجارت خارجی ایران را فلج کرده و سبب شده تا اقتصاد ایران با آَسیبهای فراوانی روبهرو شود. از همین رو میتوان گفت که گره زدن روابط ایران با چین به روابط با سایر کشورها دقیقاً حرکت در مسیر اشتباه قبلی است و میتواند صدمات فراوانی را به کشور وارد کند. همانگونه که در سالهای گذشته این اتفاق افتاد و منجر به شکلگیری سالهای سیاه ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰ برای اقتصاد ایران شد که نتایج آن را میتوان در زندگی مردم دید.