سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: به نگاه غمگین من که رسید، حرف دلم رو فهمید. غمی که داد میزد به دلیل خودخواه نبودن، موجودی شده بودم که بارها خیلی چیزها رو از دست داده بودم، به از دست دادنهام فکر کردم که خیلی چیزها بارها طی اتفاقات مختلف با بیانصافی دیگران از کفم رفته بود. چه ثروت بود، چه رفاقت و چه داشتههای با ارزش دیگه. نگاهی کرد و گفت: «برکتهای خدا مثل بارون میمونه؛ فراوان و جاری. وقتی بارون میاد دستهات رو باز بذار تا پر بشه و جاری بشه. به خیال اینکه از دستت نره دستهاتو مشت نکن!»
گفت: «آدمای این تیپی، میخوان قطرههای بیشتری از بارونو تو دستشون نگه دارن. مشت میکنن، چون فکر میکنن اگر دستاشونو ببندن، سهم بیشتری برمیدارن. اما تو مشت نکن! دستاتو باز بذار. اینطوری سهم بیشتری از بارون نصیبت میشه. بارونی که میباره، میاد و میره. این برکتی که میاد از طرف خدا، رزق و روزی، هر چی که باشه، هر قدر دستت رو ببندی، سهم کمتری نصیبت میشه. کسی سهم بیشتری میبره که دستاش باز بوده. درسته ازش ریخته، ولی همیشه بازه برای دریافت دوباره برکت.»
درست میگفت. شاید تمام سالهای زندگیم پر بود از رزقهای به باد رفته، روزیهای الکی خرج شده، محبتهای نابجا شده و رفاقتهایی که به دیوار محکم نارفیقی خورده بود، درسته اونها دیگه نبودن و نیستن ولی در جای دیگه، به شکل دیگه من سهمم رو برداشته بودم و باز هم سهمهای خوب و عالی در انتظارم هست.
تمام احساس خوب و حال خوبی که توی دنیا از خودمون به جا میذاریم، رد پایی هستن که هیچوقت از بین نمیرن و موندگارن. زندگی یعنی پذیرفتن همه اتفاقات تلخ و شیرین در کنار هم. اینکه جایی قدر و قیمت تو دونسته نشده مهم نیست، مهم اینه که بدون بارون هیچ چیز رشد نمیکنه، پس یاد بگیریم توفانهای زندگی رو در آغوش بگیریم.