کد خبر: 1043647
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۳:۳۰
اهمال‌كارها هم مي‌توانند كارهاي مهمي انجام دهند
یک استاد مشهور فلسفه در دانشگاه استنفورد معتقد است، راه جدیدی برای مواجهه با اهمال‌کاری کشف کرده است، چیزی که خودش آن را «اهمال‌کاری ساخت یافته» نامیده است. در این روش شما فهرستی از کار‌هایی که بر عهده دارید، آماده می‌کنید، سپس مهم‌ترین کار‌هایی که در صدر فهرست چشمک می‌زنند را کنار می‌گذارید و خودتان را سرگرم کار‌های بی‌اهمیت‌تری می‌کنید که در نوع خودشان اصلاً هم بی‌فایده نیستند. این‌طوری تبدیل می‌شوید به یک اهمال‌کار پرکار و محبوب.
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: ماه‌ها قصد نگارش این مقاله را داشتم. سؤال این است چرا حالا این کار را می‌کنم؟ چون بالاخره وقت آزاد پیدا کردم؟ اینطور نیست. در حال حاضر، برگه‌های امتحانی تصحیح نشده دارم، یک پروپوزال کمک‌هزینه تحصیلی روی دستم مانده برای بررسی و باید پیش‌نویس چند پایان‌نامه را هم مطالعه کنم.

در واقع کارکردن روی این مقاله راهی است برای انجام‌ندادن همه آن کارها. این اساس چیزی است که من اهمال‌کاری ساخت یافته می‌نامم، استراتژی شگفت‌انگیزی که کشف خودم است و از اهمال‌کاران انسان‌هایی اثربخش می‌سازد که تحسین و احترام دیگران را برمی‌انگیزند، به‌خاطر همه کار‌هایی که به سرانجام می‌رسانند و از زمان خود بهره مفیدی می‌برند.

همه اهمال‌کاران کار‌هایی را که وظیفه دارند، انجام دهند به تعویق می‌اندازند؛ اهمال‌کاری ساخت‌یافته، یعنی هنر بهره‌گیری از این خصیصه بد. نکته کلیدی این است که اهمال‌کاری به این معنی نیست مطلقاً کاری انجام نمی‌شود. به ندرت پیش می‌آید که اهمال‌کاران مطلقاً کاری انجام ندهند؛ آن‌ها کار‌های حاشیه‌ای مفیدی انجام می‌دهند، مانند باغبانی یا تراشیدن مداد یا ترسیم نموداری برای چینش فایل‌ها موقعی که زمان مناسبی پیدا کنند. چرا فرد اهمال‌کار چنین کار‌هایی می‌کند؟ چون انجام این کار‌ها راهی است برای انجام‌ندادن کاری مهم‌تر.
اگر تمام کار بر زمین‌مانده همین فرد اهمال‌کار تراشیدن چند مداد بود، هیچ نیرویی روی زمین نمی‌توانست او را به این کار وادار کند. با این حال، اهمال‌کار را می‌توان به انجام وظایف دشوار، بهنگام و مهمی برانگیخت، به شرطی که این وظایف راهی باشند برای انجام ندادن کار‌هایی از آن هم مهم‌تر.

برای بهره‌گیری از استراتژی اهمال‌کاری ساخت‌یافته، ابتدا باید وظایف محوله خود را به ترتیب اهمیت رتبه‌بندی کنید، از فوری‌ترین کار‌ها تا کم‌اهمیت‌ترین آنها. هرچند که مهم‌ترین وظایف در صدر فهرست جای دارند، کار‌های مفید دیگری نیز دارید که در رده‌های پایین‌تر این فهرست قرار می‌گیرند. انجام این کار‌ها راهی می‌شود برای انجام‌ندادن وظایفی که در رده‌های بالاتر جای دارند. با بهره‌گیری از این ساختار وظایف، می‌توانید شهروند مفیدی شوید. در واقع، اهمال‌کاران می‌توانند به‌خاطر انجام انبوهی از کار‌ها اعتبار خاصی کسب کنند، مثل من.
کامل‌ترین نمونه اهمال‌کاری ساخت‌یافته که برایم پیش آمده است، وقتی بود که من و همسرم در «سوتو هاوس»، خوابگاهی در دانشگاه استنفورد، استاد مقیم بودیم. هر روز عصر، به جای اینکه برگه‌ها را تصحیح کنم، برای ارائه درس فردا آماده شوم و کار‌های کمیته دانشگاه را انجام دهم از خانه‌مان که نزدیک خوابگاه بود، بیرون می‌زدم و به سالن استراحت می‌رفتم و با ساکنان خوابگاه پینگ‌پنگ بازی می‌کردم و با آن‌ها در اتاقشان درباره مطالب مختلف گفتگو می‌کردم، یا فقط در سالن می‌نشستم و روزنامه می‌خواندم. به‌خاطر اینکه استاد مقیم فوق‌العاده‌ای بودم اعتبار خاصی کسب کردم، یکی از آن استادان نادر در پردیس دانشگاه که با دانشجویان وقت می‌گذراند و آن‌ها را می‌شناخت. چه راهکار جالبی: بازی پینگ‌پنگ به‌عنوان راهی برای انجام‌ندادن کار‌های مهم‌تر و در عوض، کسب اعتبار مثل آقای چیپس (اسم معلمی محبوب است در داستان خداحافظ آقای چیپس، اثر جیمز هیلتون نویسنده انگلیسی.)

اهمال‌کاران اغلب مسیری کاملاً اشتباه انتخاب می‌کنند. آن‌ها سعی می‌کنند تعهدات خود را به حداقل برسانند، با این تصور که اگر کار‌های انگشت‌شماری داشته باشند اهمال‌کاری را کنار خواهند گذاشت و همان کار‌های کم را سامان خواهند بخشید، اما در این رویکرد، ماهیت اساسی فرد اهمال‌کار نادیده گرفته شده و مهم‌ترین منشأ انگیزه‌اش از بین رفته است. وظایف معدودی که در این فهرست قرار می‌گیرند ذاتاً مهم‌ترین وظایف خواهند بود. بنابراین تنها راه طفره‌رفتن از آن‌ها انجام ندادنشان خواهد بود. پس با این روش، به فردی تنبل و تن‌پرور تبدیل خواهید شد، نه انسانی اثربخش.

شاید اینجا می‌پرسید که «حالا تکلیف وظایف مهم در صدر فهرست چه می‌شود؟» باید قبول کنیم که این وظایف احتمالاً مشکل‌ساز خواهند شد.

گام دوم در هنر اهمال‌کاری ساخت‌یافته این است که جنس پروژه‌های صدر فهرست را درست انتخاب کنید. بهترین پروژه‌ها دو ویژگی دارند: به نظر می‌رسد ضرب‌الاجل مشخصی دارند (اما درواقع ندارند) و بسیار مهم به نظر می‌آیند (اما در واقع مهم نیستند.) خوشبختانه زندگی مملو از چنین کار‌هایی است. در دانشگاه‌ها، حجم وسیعی از کار‌ها در این دو مقوله جای می‌گیرند و مطمئنم که در بیشتر نهاد‌های دیگر نیز چنین است. مثلاً آیتمی را که اکنون در صدر فهرست من قرار دارد، در نظر بگیرید: تمام‌کردن یک مقاله برای مجله‌ای در موضوع فلسفه زبان. این کار قرار بود ۱۱ ماه پیش تمام شود. من برای اینکه راهی برای کارنکردن روی این مقاله پیدا کنم، کار‌های مهم بسیار زیادی را به انجام رسانده‌ام. چند ماه پیش که احساس گناه کردم، نامه‌ای به سردبیر نوشتم و مراتب تأسفم را به خاطر تأخیر زیاد اعلام کردم و گفتم که برای دست به کار شدن بسیار مصمم هستم. البته نوشتن آن نامه نیز راهی بود برای کار نکردن روی مقاله. معلوم شد که در واقع نسبت به دیگران چندان هم از قافله عقب نیستم. حال این مقاله چقدر مهم است؟ نه آنقدر مهم که بالاخره زمانی کاری که از نظرم مهم‌تر است، پیش نمی‌آید. پس آنگاه دست به کار می‌شوم.

می‌خواهم موقعیت مشابهی را که تابستان گذشته برایم پیش آمد، تعریف کنم. اوایل ژوئن، از موعد فرم‌های سفارش کتاب برای کلاسی که برای پاییز برنامه‌ریزی شده بود، گذشته بود. در ماه ژوئیه، به‌راحتی می‌شد این کار را وظیفه‌ای مهم با ضرب‌الاجل فوری در نظر گرفت. (برای اهمال‌کاران، ضرب‌الاجل کار یک یا دو هفته پس از موعد انجام شروع می‌شود.) تقریباً هر روز منشی گروه آموزشی به من یادآوری می‌کرد؛ گاهی دانشجویان از من می‌پرسیدند، قرار است چه کتابی بخوانیم؛ در حالی که هفته‌ها فرم خالی سفارش درست وسط میز کارم جا خوش کرده بود. این کار در فهرست من تقریباً در صدر بود و مایه زحمتم می‌شد و به من انگیزه می‌داد تا کار‌های مفید دیگر، اما ظاهراً کم‌اهمیت‌تری انجام دهم. در واقع، می‌دانستم که کتاب‌فروشی‌ها از قبل سرشان به شدت با فرم‌هایی شلوغ شده که غیراهمال‌کاران ارسال کرده‌اند. می‌دانستم که می‌توانستم فرم‌هایم را اواسط تابستان تحویل دهم و در آن صورت اوضاع مرتب می‌شد. فقط لازم بود کتاب‌های مشهوری از ناشرانی کارآمد سفارش دهم، اما در اوایل آگوست، کاری دیگر و به‌ظاهر مهم‌تر را قبول کردم و درنهایت در مورد پرکردن فرم سفارش کتاب روانم راحت شد، چون راهی شد برای انجام ندادن این وظیفه جدید.

اینجا ممکن است خواننده نکته‌سنج احساس کند که اهمال‌کاری ساخت‌یافته تا حدی مستلزم خودفریبی است، چون در حقیقت فرد پیوسته در حال ارتکاب نوعی کلاهبرداری هرمی روی خودش است. دقیقاً. شخص باید بتواند اهمیت اغراق‌آمیز و ضرب‌الاجل غیرواقعی وظایف را به رسمیت بشناسد و با این احساس که مهم و ضروری‌اند خود را متعهد به انجام آن‌ها کند. به این ترتیب راه برای انجام کار‌های مختلف ظاهراً غیرضروری‌تر، اما کاملاً دست‌یافتنی‌تر هموار می‌شود. باید گفت تقریباً همه اهمال‌کاران در اصل مهارت شگرفی در خودفریبی دارند. پس چه چیزی می‌تواند شریف‌تر باشد از بهره‌گیری از یک نقیصه شخصیتی برای جبران آثار بد نقیصه‌ای دیگر؟

نقل از وب سایت ترجمان
نوشته: جان پری/ ترجمه: مجتبی هاتف
/ مرجع:کرونیکل آو هایر اجوکیشن
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار