کد خبر: 1044331
تاریخ انتشار: ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۴:۲۶
گذری بر زمینه‌های شهادت آیت الله سید ابوالحسن شمس آبادی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و نزدیکی سید مهدی هاشمی به بیت آیت‌الله منتظری، کم کم می‌رفت تا ماجرای قتل آیت‌الله شمس‌ابادی فراموش شود، که ناگهان اتفاقی ورق را برگرداند!
مهدی عسگری / پژوهشگر تاریخ معاصر ایران

سرویس تاریخ جوان آنلاین: پر فروشی، چاپ چندباره، ایجاد سروصدا و در صدر اخبار قرار گرفتن یک کتاب، لزوما به دلیل محتوای غنی و علمی آن کتاب نیست. در برخی مواقع حواشی و بحث‌های پیرامون یک کتاب، سبب می‌شود تا آن کتاب به شهرتی برسد، بطوری‌که حتی پس از چند سال نیز، در فرهنگ و سیاست یک کشور موثر واقع شود. شیخ نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی، از مجتهدان و فقهای اصفهانی، صاحب تالیفات زیادی است، اما تنها یک اثر وی در اذهان باقی مانده است: کتاب «شهید جاوید»، کتابی که در سال 1347، ابتدا با عنوان «مرد صلح و دفاع خونین» منتشر شد و بعدا به «شهید جاوید» تغییر نام یافت. به زعم صاحب‌نظران و اهل قلم، دیگر کتب صالحی نجف‌آبادی از لحاظ فقهی و علمی، جایگاه بالاتری با این کتاب دارند، اما این کتاب چنان مشهور شد که پس از چند سال، اتفاقی شگرف را رقم زد! محتوای کلی کتاب شهید جاوید اثبات این جمله است که: «فلسفه‌ی قیام امام حسین (ع) برای برپایی حکومت اسلامی بود».این کتاب خشم برخی مراجع تقلید و علمای نامدار وقت را برانگیخت! آیت‌الله گلپایگانی و آیت‌الله مرعشی نجفی، با آن از در مخالفت درآمدند و همفکران آن دو، آثار متعددی بر رد آن نوشتند. حتی برخی مراجع، خواندن این کتاب را حرام اعلام کردند! همه‌ی مخالفان کتابی که آیت‌الله حسینعلی منتظری بر آن تقریظ نوشته بود، از گزند مصون ماندند، الا یک نفر!

در 18فروردین سال ،1355 یکی از مخالفان سرسخت این کتاب در راه مسجد کشته شد. جنازه آیت‌الله سید ابوالحسن شمس‌آبادی -که به تازگی از سفر حج بازگشته بود- در جاده‌ای در شهر درچه پیدا شد. پزشکی قانونی علت فوت این سید 70 ساله را، «خفگی دراثر فشار پارچه بر عروق و اعضاب گردنی و عوارض حاصل از آن» تشخیص داد. با پیگیری ساواک و شهربانی عاملین قتل این روحانی مسن پیدا شدند، گروه هدفی‌ها به رهبری سید مهدی هاشمی! ساواک سید مهدی هاشمی را، در همان سال دستگیر کرد. وی در دادگاه اصفهان به سه مرتبه اعدام محکوم شد، ولی دیوانعالی کشور در پاییز 57 ، این حکم دادگاه اصفهان را لغو کرد و اعدام را به تعویق انداخت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و نزدیکی سید مهدی هاشمی به بیت آیت‌الله منتظری، کم کم می‌رفت تا ماجرای قتل آیت‌الله شمس‌ابادی فراموش شود، که ناگهان اتفاقی ورق را برگرداند! حجت‌الاسلام والمسلمین محمد محمدی ری شهری، وزیر اطلاعات وقت، در این باره می‌نویسد:

«دو نفر از اتباع کره جنوبی از شخصی به نام «شنیتا رضایی» در کلانتری ۵ تهران به عنوان سارق شکایت کردند. کلانتری برای انجام تحقیقات نامبرده را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی و منزل فرد دستگیرشده یک عدد اسلحه کمری، مقادیر زیادی شناسنامه جعلی و اسناد و مدارک جعلی کشف و ضبط گردید. فرد دستگیرشده در پاسخ به بازجویی‌ها آدرس خانه‌ای را در خیابان یوسف آباد ارائه داد که پس از تحقیقات مشخص شد که این خانه مربوط به نهضت‌های آزادی‌بخش است که زیر نظر سید مهدی هاشمی فعالیت می‌کند. در آن خانه ۴۹ قلم اجناس غیرقانونی از قبیل اسلحه، مواد منفجره، پودر سرطان زا و اسناد جعلی وجود داشت.»

لو رفتن این خانه، با دستگیری سید مهدی هاشمی همراه شد. وی که در ابتدا امید به میانجی‌گری آیت‌الله منتظری داشت، با ماموران قضایی همکاری نمی‌کرد، اما پس از اصرار امام خمینی بر این پرونده و رد سفارش‌های آیت‌الله منتظری، او اصطلاحا «برید» و شروع به اعتراف کرد و از جمله اعترافات وی دست داشتن در قتل سید ابوالحسن شمس‌آبادی بود. آیت‌الله منتظری که تا آن‌روز تمام قد از سید مهدی هاشمی دفاع می‌کرد و بارها برای آزادی وی به امام و مسئولان قضایی نامه‌های عتاب آمیز نوشته بود، با اعتراف سید مهدی هاشمی لحنش تغییر کرد و در نامه‌ای به امام خمینی با بهانه‌های عجیب خواستار آزادی سید مهدی شد. متن نامه به‌قرار زیر است:

«سید مهدی هرچه بود و شد بالاخره بیست سال سنگ اسلام و انقلاب و امام را به سینه زد. او از خیلی از کسانی که مورد عفو امام قرار گرفته‌اند بدتر نیست و مادر پیر او و زن و فرزندان خردسال او مورد ترحم‌اند و خانواده و بیت آنان مورد احترام است. او نه مرتد است و نه محارب و بالاخره به انقلاب و اسلام اعتقاد کامل دارد. هرچند در سلیقه خطاکار باشد و هست. او هنوز طرف‌داران زیادی از حزب‌اللهی‌ها و جبهه بروها و افراد انقلابی دارد و اعدام او در روح آنان اثر بد باقی می‌گذارد. اعدام او سبب می‌شود در شهرهای مختلف افراد خوب را به اتهام ارتباط با او خراب و منزوی سازند و قطعاً حضرتعالی به این امر راضی نیستید. اعدام او پیروزی بزرگی برای دشمنان و سوژه طلبان می‌باشد و بالاخره آنچه گفته شد نه به‌خاطر علاقه شخصی است که من فعلاً هیچ علاقه شخصی ندارم بلکه فقط از نظر مصالح اسلام و آینده انقلاب است و اینکه اعدام و خونریزی بالاخره بسا کدورت و خون در پی دارد. اعدام همیشه میسر است ولی کشته را نمی‌شود زنده کرد.»

همان‌طور که از مفاد این نامه و خاطرات آیت‌الله منتظری برمی‌آید، ایشان از جنایات و قتل‌های سید مهدی هاشمی آگاه بوده است (به عبارات «سید مهدی هرچه بود و شد» و «هرچند در سلیقه خطا کار باشد و هست» توجه کنید)؛ اما با وجود این به دلایلی چون: قابل ترحم بودن مادر، زن و فرزند، سنگ انقلاب را به سینه زدن، سوءاستفاده دشمنان از این اعدام و ... خواهان عفو سید مهدی هاشمی می‌شود. سید مهدی دو روز بعد از این نامه اعدام شد و پس از یازده سال از کشتن آیت‌الله شمس‌آبادی به سزای عملش رسید؛ اما این اعدام اثرات دیگری در سیاست ایران به جا گذاشت.

پس از این اعدام، آیت‌الله منتظری که در لغو قصاص برادر دامادش ناکام مانده بود، نسبت به مسائل و ارکان نظام جمهوری اسلامی مواضعی کاملاً متفاوت با گذشته خویش گرفت؛ یکی از این مسائل برخورد با اعضای سازمان منافقین بود. آیت‌الله منتظری که قبل از اعدام سید مهدی هاشمی از طرفداران سرسخت برخورد با منافقین بود، پس از اعدام وی به مخالفت با اعدام منافقین پرداخت. این در حالی است که مواضع منافقین نسبت به ایران در سال 67 به مراتب تندتر از قبل آن بود؛ اما پس از اعدام سید مهدی هاشمی آیت‌الله منتظری که قبل از آن معتقد بود «اگر می‌بیند کسانی به انقلاب و کشورش لطمه می‌زنند چاره‌ای ندارد جز این‌که آن‌ها را به جوخه اعدام بسپارد»، به مخالفت با اعدام منافقین در سال 67 پرداخت.  رسانه‌هایی که امروز در تلاشند از آیت‌الله منتظری یک روحانی عادل و مخالف با برخورد با منافقین نشان دهند، نظرشان در مورد این تناقض چیست؟

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار