سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: ویروس کرونا که آمد، نظم خیلی از امور را به هم زد و خیلی از تعاریف را تغییر داد؛ مثل تعریف خانه! البته ثابت کرد خانه جای امن و آرامی است که میتواند پایان همه دردها و نگرانیهای جامعه بیرون باشد، ولی این کافی نیست. پدرها و مادرها فرشته هم که باشند باز نمیتوانند به تنهایی آرامش را به خانه بیاورند و برای فرزند خود کافی باشند. حتی اگر والدین شاد و پرحوصلهای باشند و برای فرزندشان وقت زیادی صرف کنند، باز هم نمیتوانند همه خلأها را برایش پر کنند. کودکان، نوجوانها یا حتی کودکان نوپا نیاز دارند تا با جامعه بیرون خود ارتباط برقرار کنند و ساعاتی را با همسالان خود سپری کنند.
این دومین بهاری است که فرزندان آن را پشت پنجرههای خانه لمس میکنند و حتی اگر سفر یا مهمانیای هم رفته باشند، با ترس و دلهره بوده است. بیایید با درایت و هوشمندی، با رعایت کامل پروتکلهای بهداشتی و بدون اینکه ویروس را لحظهای نادیده بگیریم، کمی برای زندگی کردن وقت بگذاریم، قبل از آنکه دیر شود و ما بهای این زندگی نکردن را در آینده فرزندانمان بپردازیم.
خانه امن است، اما نه برای همیشه!
تا حالا فکر کردید خانه یعنی چه؟ وقتی اسم خانه در هر ابعاد و اندازهای به میان میآید، ناخودآگاه واژههای آرامش، امنیت و طیبخاطر به ذهنمان میرسد. هر کدام از ما هر قدر هم که خسته و درمانده باشیم، به محض ورود به خانه به طور معجزهآسایی جان دوباره مییابیم و کنار خانواده حال جسم و دلمان خوب میشود. خانه جای زیبایی است با دیوارهای بلند و عایقهای صوتی که حریم ما را از دیگران جدا میکند. جدای از قوانین سفت و سخت آپارتماننشینی که این روزها گریبان خیلی از ما را گرفته، در خانه شخصی اختیارات خاص خودمان را داریم. هر وقت دلمان خواست میخوابیم، هر ساعتی دلمان خواست، غذا میخوریم و خلاصه برنامه زندگی روزانهمان کاملاً در اختیار خودمان است. ما در خانه میتوانیم از بچههایمان بهتر مراقبت کنیم و تا وقتی کنارمان هستند، خیالمان راحت است کوچکترین گزندی به آنها نمیرسد. حال این گزند از دوست ناباب باشد و یا برخورد با یک ویروس ناشناس!
ولی سؤال اینجاست، این مأمن امن و آرام تا چه زمانی کارساز است و برای ساکنانش آرامش به ارمغان میآورد؟ تا چه زمانی میتوان یک نوجوان را در این چهاردیواری امن، تنها نگه داشت؟ کودکان نوپا تا چه زمانی میتوانند تنها برای راه رفتن به طول و عرض قالی خانه چشم بدوزند؟ تا چه زمانی خانه برایشان خانه است.
همیشه نمیتوان در خانه بود
ویروس کرونا که آمد، نظم خیلی از امور را به هم زد و خیلی از تعاریف را تغییر داد. مثل تعریف خانه! البته ابتدا ثابت کرد خانه جای امن و آرامی است که میتواند پایان همه دردها و نگرانیهای جامعه بیرون باشد، ولی این کافی نیست و همیشه نمیتوان در خانه بود. پدرها و مادرها فرشته هم که باشند، باز نمیتوانند به تنهایی آرامش را به خانه بیاورند و برای فرزند خود کافی باشند. حتی اگر والدین شاد و پرحوصلهای باشند و برای فرزندشان وقت زیادی صرف کنند، باز هم نمیتوانند همه خلأها را برایش پر کنند. کودکان و نوجوانها یا حتی کودکان نوپا نیاز دارند تا با جامعه بیرون خود ارتباط برقرار کنند. نیاز دارند ساعاتی را با همسالان خود سپری کنند. با کسانی از جنس خودشان که دردها و خواستههای مشترک دارند. جایی که در آن بدون متهم شدن به بیادبی شوخی کنند و بلند بلند بخندند. جایی که بتوانند در مورد موضوعات جذابی که مناسب سن خودشان است، حرف بزنند، یا حتی با آنها کمی وقت بگذرانند.
نگذاریم ویروس کرونا دنیای بچهها را خراب کند
رسیدن به نوجوانی یعنی زنگ خطر؛ یعنی پدر یا مادر عزیز مراقب باش پس از این فرزندت دنیایش را با چه کسانی قسمت میکند. شاید به همین دلیل است که دوستیهای این دوره بسیار حساس و آسیبپذیر است و میتواند آینده شخص را دگرگون کند. حالا فکر کنید ویروس کرونا آمد و این دنیا را خراب کرد، به یکباره همه چیز تغییر کرد و بچهها تنها شدند. تمام دور دور آنها در کافیشاپ و پارک و حیاط مدرسهشان که پر از شور و هیچان بود، در قاب گوشی و دوستیهای مجازی محدود شد. دیدارهای چهره به چهره تبدیل شد به یک دوستی عجیب و غریب که وقتی آنلاین باشی ظهور میکند. وقتی آنلاین باشی، میتواند حرفهایت را گوش کند. وقتی آنلاین باشی، میتواند برای امتحان به تو تقلب برساند. وقتی خوراکی بامزهای میخوری یا هنر جدیدی مثل پختن یک کیک را تجربه کردهای، آنلاین هنرت را ستایش میکنند. تیپ و قیافه برای نوجوانها خیلی مهم است و حالا باید عکسشان را نشان دوستشان بدهند و مدام در اتاقشان حبس باشند. مدام هندزفری در گوششان باشد و جای خالی دوست و حیاط مدرسه را با موسیقیهای خاص و چتهای طولانی و دوستیهای مجازی پر میکنند.
مدرسه رفتنهای دو سال پیش را یادتان است؟
دارم به سال قبل فکر میکنم. یا نه به خیلی دورتر! وقتی هر روز مدرسه میرفتیم و این یکنواختی برایمان آزاردهنده بود. یک روزهایی مادر به زور ما را از رختخواب بیرون میکشید و به زور صبحانه نخورده و حتی چشمان پفآلود راهی مدرسه میشدیم. دلمان برای یک تعطیلی یک روزه لک میزد. وقتی برف میآمد و مدرسه تعطیل میشد و قبلش معلم نمیدانست که برایمان تکلیف اضافه تعیین کند، آنقدر خوشحال بودیم که انگار دنیا را به ما دادهاند و این تعطیلات بیمناسبت یکهویی هر سال تکرار میشد و دانشآموزان نفسی تازه میکردند. وقتی به یکباره ویروس کرونا آمد و همه جا تعطیل شد، کسی نمیدانست آخرش چه میشود. فکر نمیکرد این ویروس آمده باشد که بماند. اولش جذاب بود. تا لنگ ظهر میخوابیدند و خبری از هم شاد نبود. همین بچهها را شاد میکرد. انگار پیروزی بزرگی نصیبشان شده بود که چند روزی بدون آقا بالاسر و ناظم و مدیر درس بخوانند. مادرها هم از لقمه دادن و به زور بیدار کردن بچهها برای رفتن به مدرسه راحت بودند و بیاغراق نفسی تازه کردند، ولی کمکم اوضاع فرق کرد. کرونا آمد و ماند و خانهنشینی شد سبک زندگی هزاران نوجوانی که تا دیروز برای این پیروزی شادمان بودند. ماسک و خانهنشینی و تعطیلی مهمانیها و کم شدن تردد در مکانهای مختلف شیوه درست زندگی شد. آنها از دوستانشان جدا افتادند. اوایل حتی بچهها از دوست خودشان هم میترسیدند و آگاهانه این رابطه را کم یا قطع میکردند. اوایل شب بیداری و خواب روز و خوراکیهای مامان پز و بازیهای رایانهای که حالا مجوز داشتند و حضور بیبهانه در اینترنت که تا دیروز محدود به ساعات خاصی بود، برایشان جذابیت داشت، ولی کمکم دلتنگ شدند، دلتنگ محیط بیرون و دوستان هم سن و سال و هر آنچه آنها را با دنیای بیرون از خانه پیوند مستقیم میداد. کمکم تنهایی، دوری از همسالان و شیطنتهای مدرسه و تنهایی طولانیمدت، آنها را به سمت افسردگی پنهان سوق داد. کمکم خانهنشینی شد بخشی از زندگی و کمتحرکی شد عادت بسیاری از فرزندانی که تا پیش از این خانهنشینی اجباری یک لحظه هم در خانه بند نمیشدند و مدام در فعالیتهای ورزشی و آموزشی سرگرم بودند. حتی خردسالان که ما گاهی دلمان برایشان میسوخت که باید صبح زود بیدار میشدند و به مهدکودک میرفتند، حالا بعضی هایشان دچار اختلالات و تیکهای عصبی شدهاند و دلشان برای بازیهای گروهی و جمع دوستانشان تنگ شده است.
چهاردیواری خانه بچهها را بیمار میکند
خانواده تمام تلاشش را به کار بست تا محیط امنی ایجاد کند و بچهها را از این بلای منحوس در امان بدارد، ولی آیا این مراقبتها کافی بوده و یا است؟ در خوشبینانهترین حالت، چند ماه دیگر طول میکشد تا واکسن کرونا در دسترس عموم قرار بگیرد و تا آن وقت همین آش و همین کاسه است. پس چه باید کرد؟ نمیشود دست روی دست گذاشت و بیش از این به آزار بچهها ادامه داد. آنها در این یک سال ضربههای روحی شدیدی متحمل شدهاند که اگر از خطر ابتلا به بیماری بیشتر باشد، کمتر هم نیست. آنها بیش از اینکه مراقبت جسمی و غذایی نیاز داشته باشند، در حال حاضر نیازمند یک روح شاداب هستند. چیزی که کرونا از همه کودکان و نوجوانان ایرانی با بیرحمی تمام ربوده است. کرونا میرود، ولی گوشهنشینی و انزوا گریبان بچهها را میگیرد. کرونا تمام میشود، ولی ضربات این کمتحرکی و گاهی تنبلی کم از این ویروس نیست. شاید بعد از واکسینه شدن و بازگشت زندگی به حالت عادی دیگر بچههای ما عادی نباشند و این چهاردیواری خانه که ما امنش میگماریم، ممکن است آینده آنها را تباه کند.
آزادی از خانه با رعایت تمام پروتکلهای بهداشتی
بهتر است با رعایت تمام شیوهنامههای بهداشتی و با وجود همه حساسیتهای مادرانه تغییری در سبک زندگی ایجاد کرده و تا دیرتر نشده بچهها را با دنیای بیرون آشتی دهیم.
اگر در نزدیکی خانه یا در ساختمانتان دوست همسن و سال فرزندتان دارید، سعی کنید بعد از مطمئن شدن از رفت و آمدهای محدود آنها و کمی دقت از سلامتشان آنها را در جایی از خانه یا حیاط روبهرو کنید تا یکی دو ساعت با هم وقت بگذرانند و برای مدتی شارژ روحی شوند. اگر کودک نوپا دارید، اجازه دهید در محیط امن حیاط کمی قدم بزند و بدو بدوی دنیای بیرون از خانه را تجربه کند. اجازه دهید برای مدتی بدون ترس از کرونا بچهها بازی و آن تنشهای درونشان را تخلیه کنند و در همان بازیها و بدو بدوهای کودکیشان جا بگذارند. اجازه دهید با استفاده از ماسک و رعایت بهداشت در کوچه یا خیابانی که تردد کمتر است، کمی دوچرخهسواری کنند یا با رعایت فاصله ایمن کمی بدوند.
اجازه دهید نوجوانتان با رعایت بهداشت کمی مسئولیت خرید را قبول کند و به بهانه خرید کمی با محیط بیرون خو بگیرد و هیجانات سرکش نوجوانی در گوشه اتاقش سرکوب نشود. اگر در محل زندگی خود غریب هستید و فرزندتان دوستی ندارد، خودتان کمی وقت بگذارید و آنها را چند ساعتی مهمان طبیعت کنید. باور کنید اگر پروتکلها را رعایت کنید و در دورهمی بیرون از خانه و در فضای باز مثل پارکها هم دوست و فامیل را ببینید، نهتنها کرونا به شما آسیبی نمیزند، بلکه بچهها را از مشکلات جدی روانی نجات میدهید. اجازه دهید در جای امن کمی بدون ماسک باشند و نفس عمیق بکشند. اجازه دهید گاهی چای را کنار شما و جایی غیر از خانه تجربه کنند.
این دومین بهاری است که فرزندان آن را پشت پنجرههای خانه لمس میکنند و حتی اگر سفر یا مهمانیای هم رفته باشند با ترس و دلهره بوده است. بیایید با درایت و هوشمندی، با رعایت کامل پروتکلهای بهداشتی و بدون اینکه ویروس را لحظهای نادیده بگیریم، کمی برای زندگی کردن وقت بگذاریم، قبل از آنکه دیر شود و ما بهای این زندگی نکردن را در آینده فرزندانمان بپردازیم.
یادتان باشد زندان هم تفاوت چندانی با خانههای کنونی ما ندارد. آنجا مراقبت پزشکی است، خواب، غذا، کتاب و بینهایت تنهایی. چیزی که فرد را متنبه میکند، تنهایی و دور بودن از اجتماع است که ممکن است به آنها صدمه بزند. فرق زندان با خانه در همین محدود شدن رابطههاست، وگرنه در زندان هم چای پیدا میشود. پس اجازه ندهید زندان اجتماعی خانه در روزهای سخت کرونایی، به آینده اعتماد بنفس و عزت نفس و روابط اجتماعی فرزندتان صدمهای وارد کند. آنها را پیش از منزوی شدن به دامان طبیعت و کنار دوستانشان ببرید.