یک جای کار همیشه لنگ میزند، یعنی یا از این سوی بام یا از سوی دیگر میافتیم و هیچ گاه کارها را آنطور که باید اصولی پیش نمیبریم و این بدون شک اصلیترین دلیلی است که باعث میشود اوضاع آنطور که انتظار میرود، پیش نرود!
حمایت بدون شک مهمترین اصل برای نتیجهگیری ورزشکاران به خصوص در رویداد مهمی، چون المپیک است؛ همان داستانی که بسیاری از ورزشکاران و مربیان از نادیده گرفتن آن گلایه دارند. اگر چه این داستان در خصوص همه ورزشکاران نیز صدق نمیکند و برخی نیز در این مورد خاص استثنا هستند، اما مسئله این است که حتی حمایتهای استثنایی از برخی ورزشکاران نیز به صورت اصولی انجام نمیشود تا نتیجه مثبتی در پی داشته باشد!
در روزهایی که بسیاری از ورزشکاران به سختی و با کمترین امکانات و دغدغههای فراوان معیشتی به خصوص در شرایط فراگیری کرونا برای کسب سهمیه یا حضوری پرقدرت در المپیک تلاش میکنند و همچنان تنها خواستهای که دارند برای هموار شدن مسیر موفقیت در المپیک حمایت است، برخی دیگر با شرایطی متفاوت روزهای خود را سپری میکنند و بعد از هفتهها نهایت اطلاعاتی که از آنها مخابره میشود، چند عکس از تمرینی است که به تازگی پس از سپری کردن دوران نقاهت بعد از عمل آغاز کردند.
بیتردید حمایت، هزینه و سرمایهگذاری کردن روی ورزشکارانی که شانس بیشتری برای مدالآوری در رویداد مهمی، چون المپیک دارند یا آنها که پیشتر این موفقیت را به دست آوردند نه فقط باید بیشتر و باکیفیت متفاوتی باشد که کاملاً منطقی نیز است، با وجود این، اما بسیاری از شانسهای بالا و حتی مدالآوران پیشین المپیک این روزها در شرایط نهچندان جالبی برای کسب افتخاری دیگر برای ایران تلاش میکنند، اما در این میان تبعیضها همواره آزاردهنده و سؤالبرانگیز است؛ تبعیضهایی که حتی اصولی نیست تا نتیجهای مثبت در پی داشته باشد.
آنچه مسلم است اینکه حمایت بدون نظارت بر عملکرد نمیتواند نتیجه مثبتی در پی داشته باشد. اینکه امکانات برای ورزشکاری مهیا شود، اما کوچکترین نظارتی بر نحوه تمرینات و شرایط او نباشد، نمیتوان انتظاری برای موفقیت او داشت چراکه این نحوه حمایت حتی به سود ورزشکار نیز نیست و این تصور را ایجاد میکند که او تافته جدا بافته است و همین حس غرور علاوه بر بازیکنسالاری، آینده و موفقیت احتمالی این ورزشکاران را نیز به نابودی میکشاند؛ داستانی که احسان حدادی سالهاست بازیگر نقش اول آن است؛ پرافتخارترین ورزشکار دوومیدانی که در المپیک لندن موفق به کسب مدال نقره شد و همین موفقیت کافی بود تا این امر برای بسیاری از جمله خود او مشتبه شد که تافته جدا بافته است و باید مسیری متفاوت از دیگران را طی کند؛ داشتن بودجهای جدا از فدراسیون دوومیدانی، انتخاب دکتر و حتی کشوری که قرار است پای خود را در آن به تیغ جراحی بسپارد، انتخاب مربی و حتی محل تمرینی که مدتهای مدیدی است جز امریکا نیست. اما آیا نظارتی در پی این حمایتها وجود دارد تا امیدی باشد برای تکرار موفقیت لندن در توکیو؟ موفقیتی که به دلیل همین نظارت نداشتن درست بود که در ریو تکرار نشد و حالا یک بار دیگر شاهد حمایتهای همهجانبه، اما بدون نظارت از برخی ورزشکارانی هستیم که برای خودشان نیز این امر مشتبه شده که تافته جدا بافته هستند. حمایتهای غیرمنطقی که بدون شک نتیجهای جز آنچه در ریو شاهد بودیم در پی نخواهد داشت. ناکامیای که درس عبرتی نشد برای آقایان مسئول تا تغییری در نحوه حمایتهای غیراصولی خود ایجاد کنند؛ حمایتی که از برخی دریغ میشود و برای برخی ایجاد توهم خودبزرگبینی ایجاد میکند که در نهایت نتیجهای جز ناکامی در پی ندارد.
اما آنچه در پی این تبعیضهای فاحش صدای برخی را درآورده هزینههای هنگفت و دلاری است که انجام میشود و به رغم لزوم فراهم کردن شرایط برای حضور پرقدرت ورزشکاران در المپیک بسیاری از آنها هیچ توجیه منطقی ندارد. وقتی نظارتنداشتن بر هزینههایی که میشود باعث شده تا برخی ورزشکاران به جای طی کردن گام به گام مسیر موفقیت و پیشرفت، پسرفت کرده یا درحال درجا زدن باشند و هیچ شکی هم نیست که در پی ناکامی دوباره همچنان زبانشان هم کمافیالسابق دراز باشد! حال آنکه در چنین شرایطی برخی با وجود مشکلات بسیار و دغدغههای معیشتی که ذهن آنها را به شدت درگیر کرده است با تمام قوا خود را برای حضوری موفق در المپیک مهیا میکنند بیآنکه خود را بابت شانسی که برای کسب موفقیت و مدال در این رویداد مهم دارند، تافته جدا بافته بدانند و برای برپایی اردوهای خاص و منحصربهفرد در امریکا! مسئولی برایشان بودجه و هزینهای جداگانه در نظر بگیرد.