سرویس حوادث جوان آنلاین: ۱۳خردادسال۹۳، مأموران پلیس ورامین از کشف جسد راننده یک اتوبوس باخبر و راهی محل شدند. شواهد نشان میداد راننده میانسال که رحیم نام داشت در مسیر ورامین به تهران با شلیک چند گلوله و اصابت ضربات قمه مردان نقابدار به قتل رسیده است. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی خانواده مقتول گفتند که رحیم مدتی قبل بر سر معامله زمینی در پاکدشت با چند عضو یک خانواده اختلاف داشته و یکی از آنها به نام فرشاد بارها رحیم را تهدید به مرگ کردهبود. فرشاد وقتی بازداشت شد جرمش را انکار کرد و گفت: «همراه پدر، برادر، عمو و عموزادههایم ضایعات جمع میکردیم. ما یک خاور به صورت شریکی خریده بودیم و بعد از جمع آوری ضایعات آنها را با خاور به یک کارخانه بازیافت میبردیم و میفروختیم. هنگام حادثه هم ما مقداری ضایعات به کارخانه بازیافت بردیم و از ماجرا خبر نداریم.» پدر، عمو و عموزادههای متهم نیز یک به یک تحت بازجویی قرار گرفتند و حرفهای فرشاد را تأیید کردند.
با انکار متهمان، اما بنا به شواهد موجود، فرشاد و برادرش به اتهام مشارکت در قتل و هفت عضو دیگر خانواده به اتهام معاونت در قتل راهی زندان شدند. پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات در شعبه دوم دادگاه یک کیفری استان تهران بررسی شد. بعد از اینکه اولیایدم درخواست قصاص کردند، فرشاد که با قرار وثیقه آزاد بود در جایگاه قرار گرفت و گفت که در ارتکاب قتل نقش نداشتهاست. در ادامه دیگر متهمان بار دیگر جرمشان را انکار کردند و گفتند در قتل نقشی نداشتند. در پایان هیئت قضایی فرشاد و برادرش را هر کدام به ۱۰ سال حبس و پرداخت دیه محکوم کرد. هفت متهم دیگر نیز به اتهام معاونت در قتل به سهسال حبس محکوم شدند. حکم صادره به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما با نقض رأی صادره پرونده برای تحقیقات بیشتر به دادسرا فرستاده شد. با ارجاع پرونده به دادسرا و تحقیقات تکمیلی تنها شاهد حادثه به دادسرا احضار شد. با گواهی او چهار نفر از متهمان تبرئه و آزاد شدند. به این ترتیب پرونده با صدور کیفرخواست برای پنج متهم دیگر به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
تنها شاهد حادثه گفت: «کارمند بیمارستان مسیح دانشوری بودم، ساعت چهار و نیم صبح سوار اتوبوس شدم. روی صندلی شاگرد نشسته بودم که طی مسیر راننده توقف کرد و منتظر مسافر بود. در این فاصله چشمانم را بستم تا چرتی بزنم که یکدفعه با صدای چند مرد از خواب پریدم و دیدم دو مرد نقاب دار با اسلحه سوار اتوبوس شدند. یکی از آنها موهای بلند و آشفتهای داشت. دیگری اسلحه را به طرفم گرفت و سپس به پشت صندلی راننده شلیک کرد. شلیک بعدی به سر رحیم بود. همان موقع فرد دیگری که قمه به دست داشت وارد اتوبوس شد و چند ضربه به رحیم زد. آنها بعد از شلیک چند تیر به پای رحیم گریختند. نتوانستم چهره آنها را شناسایی کنم، چون نقاب داشتند.» بعد از این توضیحات متهمان یک به یک در جایگاه ایستادند و جرمشان را انکار کردند و گفتند نشانههای مردان نقابداری که شاهد حادثه داده است با آنها مطابقت ندارد و همگی در این حادثه بیتقصیرند. در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.