دوست محترمي تعريف ميكرد كه چندي پيش در سفري فرهنگي و گروهي به مناطق قفقاز به ويژه شهر گنجه متوجه شده از نظاميگنجوي بزرگي كه در تاريخ ادبيات ايران و جهان شناخته شده است در زادگاهش جز اسم و مقبرهاي نمانده است اما ترجمه/برگردانِ ديوان و كتيبههاي جعلي نوشته شده از اين شاعر بلند آوازه فراوان است. همين بهانهاي شد براي نوشتن اين يادداشت كوتاه.
نظاميگنجوي(سده ششم) از بزرگترين شاعران پارسيگوي جهان است. او خداوندگار حماسههاي عاشقانه فارسي است و بيشترين تأثير را در صورت و معني از حكيم توس، فردوسي بزرگ، پذيرفته است. نظامي، زاده گنجه و سپرده شده در خاك همانجاست. از مادري كرد و پدري ارّاني زاده شده است كه هر دو از اقوام اصيل ايراني هستند، آنگونه كه او در مثنوي ليلي و مجنون خود را پارسيزاد ميداند:
دهقان فصيح پارسيزاد/ از حال عرب چنين كند ياد
منطقه ارّان و قفقاز جنوبي تا روزگار فتحعليشاه قاجار جزو سرزمينهاي پهناور ايران محسوب ميشده كه به موجب دو قرارداد استعماري گلستان و تركمانچاي به همدستي روسيه تزاري و انگليس و در زمان ضعف حكومت مركزي ايران در سالهاي ۱۱۹۳ و ۱۲۰۶ خورشيدي به همراه ۱۷ شهر ايراني منطقه قفقاز در مساحتي نزديك ۲۶۰هزار كيلومتر مربع از ايران جدا و به روسيه تزاري واگذار شد. گنجه زادگاه نظامي، چون ديگر شهرهاي ارّان و قفقاز جنوبي يكي از مراكز پُر رونق فرهنگ ايراني و شعر و ادب فارسي بوده و دهها شاعر نامدار از آنجا برخاستهاند كه نظامي و خاقاني نامدارترين آنها هستند. از نظامي افزون بر ديوان شعر فارسي در قالبهاي گوناگون، پنجگنج يا همان خمسه نظامي به يادگار مانده است. جاي تأسف است وقتي ميشنويم در جايي كه روزگاري قلمرو سرزميني ايران بوده و هنوز هم پاره تن ايران محسوب ميشود، اشعار ناب اين شاعر بزرگ ناديده گرفته ميشود و اشعار جعلي و ترجمه را به نام شعر نظامي معرفي ميكنند. اين در حالي است كه تاكنون فقط از مخزنالاسرار ۶۵ نسخه خطي و قديمي به دست آمده كه قديميترين آنها متعلق به سال ۷۱۸ق است كه در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران نگهداري ميشود يا در نزههالمجالس كه حدود ۶۴۸ ق و بنابر قولي فقط حدود 30سال پس از مرگ نظامي به وسيله جمالالدين خليل شرواني گردآوري شده، 10 رباعي فارسي از نظامي ثبت شده است؛ كتاب ارزشمندي كه در ۱۳۶۶خورشيدي به وسيله مرحوم دكتر رياحي تصحيح و منتشر شده است. سخن درباره نسخههاي خطي از شعر نظامي را به زمان ديگري موكول ميكنم و در ادامه فقط يك نمونه از شعر نظامي را از شرفنامه او در پنجگنج/خمسه ميآورم:
چو در من گرفت آن نصيحتگري
زبان برگشادم به دُرّ دري
نهادم ز هر شيوه، هنگامهاي
مگر در سخن نو كنم نامهاي
در آن حيرتآبادِ بيياوران
زدم قرعه بر نامِ نامآوران...
سه در ساختم هر دري كانِ گنج
جداگانه بر هر دري برده رنج
نظامي كه نظم دَري كارِ اوست
*دَري نظم كردن* سزاوارِ اوست
چنان گويد اين نامه نغز را
كه روشن كند خواندنش مغز را
دل دوستان را بدو نور باد
وزاو ديده دشمنان دور باد
* مدير راديو ايران و پژوهشگر زبان فارسي