سریال «صبح آخرین روز» با داشتن غنای محتوایی و موضوع خوب دارای نقاط ضعفی است و نتوانسته آن طور که باید دست مخاطب را با خود بگیرد و در طول ماجرا همراه کند.
درست است که اغلب دانشمندان مانند شهید شهریاری از دل مشکلات بیرون میآیند، اما این دلیل نمیشود در سریال نمایشی عمدتاً ناراحتیها را به تصویر بکشند و روی تلخکامیها تمرکز کنند. متأسفانه سریال «صبح آخرین روز» فاقد شور و نشاطی است که بتواند داستان زندگی دانشمندی در رتبه شهید شهریاری را به تصویر بکشد. مطمئناً همه داستان واقعی نیست و درام و تخیلات کارگردان هم به آن اضافه شده است، از قرار این درام، نمکش را بیش از حد و خوردنش را برای مخاطب عام سخت کرده، این در حالی است که اساساً یک سریال خوب درباره یک شخصیت ملی وقتی میتواند موفق باشد که دستکم در بدیهیترین مرحله یعنی جذب مخاطب عام موفق باشد.
«صبح آخرین روز» به کارگردان حسین تبریزی بازیگران تقریباً شناخته شده زیادی دارد و به نظر میرسد بودجه بدی هم نداشته ولی با این وجود روند کند و پرغم سریال، جاذبههای لازم را برای پذیرش مخاطب عام تلویزیونی گرفته است. کارگردان تلاش کرده است شروع داستان را از پایان آن یعنی ترور این دانشمند در نظر بگیرد و از همان ابتدا ضربه کاری را به جذب مخاطب زده است، اما شاید بزرگترین اشتباه هم همین بوده چراکه کل حرفهای سریال در همان یک قسمت زده شد و در واقع کارگردان از همان ابتدای کار بمب غم و غصه را ترکاند، به صورتی که در شروع داستان همه غمگین و نالان و سرد هستند، این رویه در طول این چند قسمت، باعث دلزدگی و خستگی مخاطب شده است.
شاید سریال «در چشم باد» نمونه خوبی باشد که توانست اول مخاطب را جذب کند و بعد از همراهی او با شهادت قهرمان داستان یعنی بیژن ایرانی، داستان به اوج خودش رسید، در حالی که بیژن ایرانی شخصیتی حقیقی در تاریخ نبود و کارگردان میخواست سوار بر داستان زندگی او دورانهای مختلف ایران را به تصویر بکشد. اما مجموعه داستان زندگی شهید شهریاری پس از گذشت چند قسمت هنوز کشش لازم را برای دیدن ندارد و نتوانسته به چشم بیننده یک اتفاق اثرگذار را به نمایش بکشد. چهرههای غمبار و نالان شخصیتهای داستان بار ارزشی داستان را به حاشیه برده است. امیدواریم در ادامه سریال شاهد فراز و فرودهای قابل توجهی باشیم و یخ «صبح آخرین روز» آب شود.