مهدي كلهر، اولين معاون سينمايي، از بنيانگذاران جشنواره فيلم فجر و عضو چند دوره هيئت داوران جشنواره بينالمللي فيلم فجر كه سابقه حضور در كشورهاي متعدد خارجي چه براي بحث بازار فيلم و چه براي معاملات فرهنگي و هنري را داشته است، درباره آسيبشناسي رايزنان فرهنگي ايران در كشورهاي ديگر به تسنيم گفت: سياستگذار و رايزن فرهنگي ما در جهان بايد دنيا را مثل عقاب ببيند. ما الان در جشنوارههاي جهاني فرهنگيمان چه داريم؟ رايزن فرهنگي ما در جهان چه كار ميكند؟ اما رايزنهاي فرهنگي كشورهاي ديگر در ممالك ديگر رصد ميكنند.
وي ادامه داد: در سال 1359 كه هنوز به وزارت فرهنگ و هنر نيامده بودم، يك كليپ آزمايشي ساختم كه از اولين كليپهاي در آن زمان بود به مدت 27 دقيقه كه شعر ابتهاج در آن است. راجع به 17 شهريور است. اين كليپ در تلويزيون چند بار پخش شد. همين شد كه رايزن فرهنگي ايتاليا گشت و من را پيدا كرد و گفت من اين را فرستادم رُم و شد الگويي براي ساختن ويدئوكليپي كه در ايتاليا شروع به كار كرد و بعد هم بقيه كشورها شروع به ساخت مانند آن كردند، يعني تلفيق موسيقي، شعر و تصوير. اين را آزمايشي ساختم ولي آنقدر خوب درآمده بود كه 37 بار از شبكهها پخش شد،
پس قصه خيلي ساده است. بايد با دنيا با زبان هنر ارتباط داشته باشيد نه اينكه در يك جشنواره پول غذا و هتل مهمان خارجي را بدهيد و دستاوردي براي شما نداشته باشد. خب ميآيند تفريحاتشان را در اينجا انجام ميدهند و ميروند و تمام. شما بايد رايزن فرهنگيتان در سفارتها رصد كند و اگر فيلمي ديد آن را بفهمد و سوادش را داشته باشد. چند تا رايزن فرهنگي داريم كه سواد هنري داشته باشند؟
كلهر در ادامه عنوان كرد: رايزن فرهنگي ما بايد كسي باشد كه تفاوت موسيقي كلاسيك با فولكور را بداند چيست؟ بايد سوادش را داشته باشد، زيرا در آنجا با استادش طرف ميشود. يادم است كه 40 سال پيش در ماشين به سمت مركز اسلامي هامبورگ ميرفتم. نماينده امام در آلمان، نوار تواشيح اسما الحسني را كه تازه ساخته شده بود در ماشين پخش كرد. اصل اين قطعه توسط يك پروفسور موسيقي در تونس اجرا شده است. وقتي آن را شنيدم به شدت تحت تأثير قرار گرفتم. يك كپي از نوار را گرفتم آوردم به ايران و روي آنتن پخش شد كه از آن به بعد مورد استفاده قرار گرفت. به نظرم اين قطعات ايراني كه اجرا كرديم خيلي عقبتر از اصلي آن است. به خدا قسم بارها گفتهام كه فرهنگ و هنر علم و مهارت است و كار خيلي سختي است. بايد اين را قبول كرد كه كار فرهنگي تخصص است. برخي از دوستان ما جوگيرند تا ميبينند كه فيلم «بينوايان» را دوست دارند، احساس كارگرداني ميكنند.
ما در دنيا همفكر زياد داريم كه نميشناسيمشان اما بعد از شهادت با آنان آشنا ميشويم. اگر نظام ما قبل از شهادت آنان را پيدا كند شاهكار كرده است. راه دارد، اين است كه رايزن فرهنگي ما بگردد و از جريانهاي فرهنگي و هنري آنجا مطلع باشد. الان بيشتر رايزنهاي ما نميدانند كه در آنجا چه خبر است اما رايزنهاي فرهنگي آنان و سفارتخانههاي آنان از همه چيز باخبرند.
كلهر گفت: يكبار با يكي از رايزنهاي فرهنگي صحبت كردم كه از فعاليتهايش براي من بگويد. ميگفت كه گالري نميرود، زيرا عكسهاي برهنه دارد، تئاتر را هم نميفهمد. در حالي كه رايزن بايد بگردد و هنرمندي را كه بوي دين و اخلاق ميدهد، بشناسد و به ما معرفي كند، به عنوان مثال من خودم با نقاشي در ايتاليا مواجه شدم كه از كشيدن خطوط اسلامي لذت ميبرد. در كارهايش اسامي خداوند را به عربي كشيده بود. خب اگر او ببيند كه مورد توجه شما قرار گرفته است و دعوتش ميكنيد، ارتباط برقرار ميشود و ديگر نيازي نيست براي اينكه يك هنرمند خارجي را به جشنواره بياوريم، كلي خواهش و التماسش كنيم و خرج اضافه كنيم كه به جشنواره ما بيا. اصلاً اين غلط است كه بگذاريم آنجا به فرد بزرگي تبديل بشود و بعد با التماس دعوتش كنيم.