کد خبر: 1051897
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۳
گفت‌وگوی «جوان» با خواهر شهیدان علی‌اکبر، عزیزالله و نورالله امین‌تبار از شهدای دفاع مقدس
انسیه امین‌تبار برای لحظاتی همراهی‌مان می‌کند تا از خانواده‌ای روایت کند که سه شهید و یک جانباز تقدیم نظام کرده‌است؛ خانواده‌ای که التزام به ولایت فقیه و رزق حلال، عاقبت بخیری را نصیب اهلش کرده است. انسیه خواهر شهیدان علی‌اکبر، عزیزالله و نورالله امین‌تبار از خانواده و پدر و مادری برایمان می‌گوید که ضامن عاقبت‌بخیری بچه‌های شهیدشان شدند. گفت‌وگوی کوتاه ما با خواهر این سه شهید را پیش رو دارید.
صغری خیل‌فرهنگ

 


فضای خانواده‌تان چطور بود که سه شهید تقدیم کرد؟
پدرمان حاج حسینعلی امین‌تبار مردی بسیار زحمتکش و عاشق ائمه اطهار (ع) و اهل فریدونکنار بود. شغلش کشاورزی بود. ما ۱۳ برادر و خواهر بودیم. هفت خواهر و شش برادر. با وجود اینکه تعداد ما زیاد بود، اما توجه پدر و مادر به تربیت اسلامی فرزندان فوق‌العاده بود، طوری که برای بهتر آموختن علوم قرآنی برای ما جایزه تعیین می‌کردند. پدر در خانه نمازجماعت برگزار و داستان‌ها و حکایات دینی پیامبران و امامانمان را تعریف می‌کرد. مادر هم برای تشکر از مربی قرآن مکتب، برای او از محصولات کشاورزی که حاصل دسترنج خودشان بود، می‌برد. در کل والدینمان از پیشرفت فرزندانشان در یادگیری علوم قرآنی بسیار خوشحال می‌شدند. پدر و مادرم حتی در سنین کم ما را برای نماز صبح بیدار می‌کردند. در منزلمان رسم بود که هر شب قبل از خواب یک صفحه قرآن تلاوت می‌شد و بعد به رختخواب می‌رفتیم.

اولین انقلابی خانه‌تان چه کسی بود؟
برادرمان علی‌اکبر طلبه و از فعالان انقلابی بود. اعلامیه‌ها و نوار‌های امام را از قم به فریدونکنار می‌آورد و به همراه او برادران دیگر هم فعالیت می‌کردند. کفن‌پوش می‌شدند و در تظاهرات شرکت می‌کردند و در چاپ و توزیع اعلامیه حضور فعال داشتند. یک بار علی‌اکبر پدر و مادرمان را به دیدار حضرت امام برده بود، بعد از آن والدینم عاشق حضرت امام شده بودند.

دوران دفاع مقدس چند نفر از اعضای خانواده‌تان را رزم‌پوش و راهی میدان کرد؟
از ابتدای جنگ برادرانم به جبهه می‌رفتند. پدر و مادر هم هیچ‌گاه مخالف حضور فرزندانشان در جبهه نبودند. برادران شهیدم به شدت عاشق شهدا بودند و در خانه مدام نوار‌های سرود برای شهدا را گوش می‌کردند. عاشق امام بودند. چهار برادرمان در جبهه حضور فعال داشتند؛ سه تا از آن‌ها به افتخار شهادت رسیدند و یکی از برادرانم جانباز شد. هر سه شهید بسیار مهربان، دلسوز و شوخ‌طبع بودند. احترام به بزرگ‌تر‌ها به خصوص پدر و مادر سرلوحه زندگی‌شان بود و همین آموزه‌های دینی و رزق حلال ضامن شهادت سه برادر شد.

علی‌اکبر اولین شهید بود؟
بله، علی‌اکبر متولد ۱۳۳۶ بود. هم معلم بود، هم طلبه. برادرم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در سن ۲۵ سالگی در منطقه کوشک و عملیات الی‌بیت‌المقدس به شهادت رسید. علی‌اکبر متأهل بود و یک فرزند به نام حنظله از ایشان به یادگار مانده است. حنظله در زمان شهادت پدر فقط هشت ماه داشت. دوستانش می‌گویند آخرین بار که به گلزار شهدای روستا رفته بودیم، علی‌اکبردقایقی در قبری دعا خواند و با خدا راز و نیاز کرد. وقتی بیرون آمد رو به ما کرد و گفت: «اینجا مال من است. حق ندارید هیچ کسی را در اینجا دفن کنید.» کمی بعد با اصابت تیر به قلبش شهید شد و همانجا دفنش کردیم.

از دومین و سومین شهید خانواده هم بگویید.
دومین شهید خانواده عزیزالله بود. متولد ۱۳۴۱ که در آبان ۱۳۶۱ در سن ۲۰ سالگی در جبهه عین‌خوش به شهادت رسید. سومین شهید خانواده هم نورالله بود که سال ۴۳ به دنیا آمد و سال ۱۳۶۴ در سن ۲۱ سالگی در فاو به شهادت رسید. نورالله برادر کوچک‌تر چندین بار به جبهه اعزام شد. یادم است یک روز وصیتنامه‌اش را آورد و تکه‌تکه کرد و به شوخی گفت فکر می‌کنم این وصیتنامه مقصر است که من شهید نمی‌شوم. نورالله شوخ‌طبع بود. یکی از همرزمانش تعریف می‌کرد: «نزدیک اروندکنار بودیم. ناگهان خمپاره‌ای نزدیکمان منفجر شد. همه ما روی زمین خوابیدیم. بعد از آرام شدن اوضاع همه بلند شدیم، غیر از نورالله. گفتیم پاشو نورالله. دیدیم بلند نمی‌شود، رفتیم و به او لگدی زدیم و گفتیم پاشو. می‌دانیم مسخره‌بازی درمی‌آوری. پاشو شوخی بس است، ولی دیدیم باز هم تکان نمی‌خورد. دوباره تکانش دادیم. وقتی او را برگرداندیم، دیدیم از شدت جراحت ترکش‌های متعدد شهید شده است.»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار