جنجال و حاشیهسازی جزء جدا نشدنی فوتبال ما هستند. فرقی نمیکند حق با چه کسی است و چه کسی واقعیت را میگوید. کافیست پای یکی از تیمهای پرطرفدار وسط باشد، آن وقت هر انگ و اتهامی به آنها نسبت داده میشود، بدون اینکه راست و دروغ اتهامات مشخص شود.
داستان پرسپولیسی یا استقلالی بودن وزیر ورزش چند سالی است بهانهای شده برای تیمهای بازنده که مشکلات و نتایج ضعیفشان را توجیه کنند. رسول خطیبی اولین و آخرین مربی نیست که وزارت را عامل موفقیتهای پرسپولیس نامیده است. قبل از او بازیکنان و مربیان چند تیم دیگر نیز این ادعا را مطرح کرده بودند و عجیبتر اینکه در برههای هم پرسپولیسیها مدعی بودند وزیر ورزش استقلالی است!
بازار اتهامزنیها در فوتبال ایران همیشه داغ بوده و زمانی بود که خیلیها معتقد بودند فدراسیون فوتبال به دلیل حضور برخی مدیران، حامی یکی از تیمهای شهرستانی است. گویا ترفند اتهامزنی کماکان یکی از شیوههای مدیریتی و مربیگری محسوب میشود. البته این شیوه بارها مورد استفاده قرار گرفته و در اغلب موارد نیز جواب داده است. وقتی تیمی ناکام میماند و راه فراری وجود ندارد، اتهامزنی انتخاب اول خواهد بود.
داستان اتهامزنیها تنها یک روی سکه است؛ قصه عدم رسیدگی به اتهامهای مطرح شده نیز آن روی دیگر است. مدیر، مربی یا بازیکن با خیال راحت مقابل رسانهها به این و آن اتهام میزنند و وزیر و وزراتخانه را به حمایت از یک باشگاه متهم میکنند. طرح چنین بحثهایی از بعد حقوقی کاملاً قابل پیگیری است و افراد حقیقی یا حقوقی میتوانند از اتهامزننده شکایت کنند. ضمن اینکه وزیر به عنوان یک فرد حقوقی میتواند در مقام دفاع از خود و وزارت متبوعش برآید و اتهامهای وارده را از طریق نهادهای قضایی پیگیری کند. اصل تعجب همگان، اما اینجاست که هیچ کدام از این دو مورد اتفاق نمیافتد، یعنی اتهامات بارها و بارها مطرح میشوند، اما کسی عزمی برای پیگیری ندارد یا اینکه نتیجه شکایت صورت گرفته از سوی باشگاه مورد اتهام هرگز اعلام نمیشود. آقایان بیشتر روی صدور بیانیه و مصاحبه با مطبوعات و خبرگزاریها تأکید دارند تا اینکه با سند و مدرک از حق خود و هوادارانشان دفاع کنند.
ایراد کار دقیقاً همینجاست. به محض نسبت دادن سرخابیها به وزارت ورزش خیلیها هوس پاسخهای کوبنده، تند یا بعضاً تحقیرآمیز به سرشان میزند تا به این بهانه هم هرچه دل تنگشان میخواهد علیه حریف بگویند و هم از خود در مقابل اتهامات دفاع کرده باشند. کشیده شدن دعوا به رسانهها و فضای مجازی اوضاع را آنقدر شلوغ میکند که هم متهم از پاسخگویی فرار کند و هم شاکی و اتهامهای واهی به باشگاهها برای حمایت وزارت از آنها در دعوای لفظی هواداران مدیرانشان گم میشود و بعد از مدتی کوتاه نیز به دست فراموشی سپرده میشود. نه وزیر برای دفاع از خودش تلاش میکند و نه آن باشگاه، ولی دوباره با یک فینال، بازی حساس یا دربی همه آن ادعاها را سر زبانها میاندازد و آقایان یاد برخورد با خاطیان میافتند.
با این شیوه نمیتوان ادامه داد. اگر قرار باشد برنده و بازنده پای حمایت فدراسیون و وزارت را وسط بکشند دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود. با اتمام عمر دولت یازدهم کار سلطانیفر هم در وزارت ورزش به زودی تمام خواهد شد، ولی چه تضمینی وجود دارد وزیر آتی ورزش بهحمایتهای مشکوک و هدفمند از یک تیم خاص متهم نشود.ای کاش سلطانیفر و تیمهای مورد اتهام به شکل قانونی از خود دفاع کنند تا این مسئله یکبار برای همیشه برای افکار عمومی و فوتبال ایران حل شود. خیلیها منتظرند ببینند در دولت بعد وزارت ورزش با فرافکنیها، اتهامزنیها و فریب افکارعمومی در حوزه ورزش چگونه برخورد خواهد کرد.