یکى از مصادیق مهم خروج از حد اعتدال، اسراف است. اسراف داراى معنى عام است و هرگونه افراط را شامل مىشود. مصادیق اسراف در جامعه بسیار است مانند پرخورى، تجمّلگرایى، افزایش تشریفات بر زندگى، استعمال مواد مخدّر، حتى سیگار، مهریههاى سنگین، به دور ریختن اضافههاى آب و نان و کاغذ و هرگونه غذا، تهیه دسته گلهاى گرانقیمت براى روى قبرها، یا به عنوان عیادت بیماران، آرایشهاى افراطى، و استفادههاى بىمحتوا از اشیای لوکس، و به طور کلى ریخت و پاشها، و غذا درست کردن چند برابر براى یک وعده مهمانى، و نخوردن کامل میوهها، زیادهروى در مصرف بیتالمال و حتى مصرف آن در موارد غیرلازم و عدم توجه به اولویتها، و حتی انفاق بیش از حد اعتدال نیز یک نوع اسراف است، اسراف در روایات انعکاس گستردهاى دارد. پیشوایان دینى بهطور دقیق و موشکافانه این بلیه اجتماعى را مورد توجّه قرار دادهاند.
امام صادق (ع) درباره پایینترین مرتبه اسراف فرموده است: ۱- دور ریختن آبى که از آشامیدن اضافه آمده است. ۲- اینکه لباس کار و لباس بیرونى، یکى باشد. ۳- به دور انداختن هسته خرما پس از خوردن خرما (چون از هسته خرما ماده غذایى براى شتران تهیه مىشد.)
امام صادق (ع)، طبق این روایت، پایینترین حدّ اسراف را سه مطلب بیان فرموده است: اول: هرگاه آب بنوشى، و مقدارى از آب ته لیوان شما اضافه بیاید، و آن را دور بریزى، این کار اسراف محسوب مىشود! بدین جهت نقل مىکنند که امام خمینى (رحمتالله) در اینگونه موارد قطعه کاغذى روى لیوان مىگذاشت و بعداً باقیمانده آب را مورد استفاده قرار مىداد و حتّى آن مقدار از آب را اسراف نمىکرد.
دوم: معمولاً لباس بیرون انسان با لباسى که داخل منزل مىپوشد تفاوت دارد؛ لباس بیرون به شکلى است که آبروى انسان را حفظ کند. اسلام مىگوید پوشیدن لباس مهمانى و استفاده از آن در داخل منزل، اسراف محسوب مىشود.
سوم: مسلمان باید از همه چیز بیشترین بهره را ببرد؛ مثلاً در صورت امکان از هسته خرما براى تنور و پختن نان و مانند آن استفاده کند؛ مخصوصاً که در زمان ما هیچ چیز بىفایده و بلااستفاده نمىماند تا آنجا که زبالهها را تبدیل به کود مىکنند و بعضاً از آن برق تولید مىکنند! یا فاضلابها را با دستگاههاى مدرن تصفیه نموده، و براى کشاورزى آماده مىکنند، بلکه گاه به عنوان آب آشامیدنى نیز مورد استفاده قرار مىدهند!
زندگی حضرت امام خمینی (ره) نمونهای شاخص از رعایت اعتدال و پرهیز از اسراف بود. یکى از نزدیکان و خادمین بیت امام راحل نقل مىکند: روزى پیش ازظهر آقا زنگ زدند خدمت ایشان رفتم، فرمودند چراغ داخل حیاط روشن است، آن را خاموش کن؟ گفتم چشم، چند روز بعد که باز چراغ روشن مانده بود، امام مجدداً زنگ زد، خدمتشان رفتم، فرمودند: اگر براى شما مشکل است، آن چراغ را خاموش کنید، کلیدش را در اتاق من بگذارید، من خودم شبها روشن و روزها خاموش مىکنم. گفتم نه آقا، مشکل نیست. تا مدتى حواسم را جمع مىکردم که مبادا چراغ در روز روشن بماند، یک روز بامداد که امام روى صندلى نشسته بود، چراغ اتاق آقاى رسولى روشن بود، و یک چراغ هم پشت حیاط روشن بود، امام به من فرمود: بیا جلو، نزدیک رفتم، با عصبانیت به من فرمود: «در منزل من و فعل حرام؟ در منزل من و اسراف؟» من که بسیار تحت تأثیر قرار گرفته بودم عرض کردم: آقا! چه شده؟ فرمودند: «چند بار باید بگویم؟ این چراغها را خاموش کنید، مگر شما نمىدانید که اسراف حرام است.»