همۀ ما دوست داریم اطرافیان تولدمان را روزی خاص بدانند و با جشنی هرچند مختصر نشان بدهند که از آمدنِ ما به این دنیا خوشحالند. اما سنت تولدگرفتن همیشه اینقدر عادی و همهگیر نبوده. هرودوت، مورخ یونانی قرن پنجم پیش از میلاد، از اینکه ایرانیان تولد میگرفتند شگفتزده شده بود و مسیحیان قرونوسطا این جشن را کار ملحدان میدانستند. آلمانیها برای دورکردن ارواح شیطانی، در روز تولد، شمع روشن میکردند و مدرنشدن صنعت غذا کیکهای حجیم را به تولد اضافه کرد. کاترین نیکسی توضیح میدهد که جشن تولد چگونه جهانی شد و کرونا چگونه به آن پایان داد.
قرنطینه یکسالگیاش را پر کرد و متولدین پارسال حالا دومین تولدشان را بهدور از فامیل جشن میگیرند. در شبکههای اجتماعی تصاویری از آدمهایی دیدهایم که با کاغذ رنگیهای تزئینی و لبخندی شجاعانه، تنها، روی نیمکتی لب ساحل نشستهاند. تولد معمولاً زمانی برای ثبت گذر یک سال است، لحظهای که بهخاطر دستاوردهایت حس کنی خاص هستی و به خودت افتخار کنی. امسال، تولدها یادآورهایی ناخوشایندند که یادمان میاندازند طی ۳۶۵ روز گذشته، اکثرمان کار بسیار کمی انجام دادهایم.
در اواسط زمستان دلگیر، برای پسرم در قرنطینه جشنی گرفتیم، البته اگر بشود اسمش را گذاشت جشن؛ این روزها کل زندگی اسم بیمسماست. کیک، بادکنک و کادو داشتیم و سرخوش بودیم، اما خبری از مهمان نبود. ابتدا اهمیت زیادی برایمان نداشت تا اینکه نور را کم کردیم، شمعها را روشن کردیم و زدیم زیر آواز.
تا آن موقع نفهمیده بودم که آهنگ «تولدت مبارک» چقدر ملالآور است. آوازخواندن در آشپزخانهای خالی، که هرچه میگذشت بیروحتر میشد، شبیه صدای شعری کودکانه و وحشتآور در فیلمی ترسناک بود. با رسیدن به آخرین نُت زیر، واضح بود تنها وجه مثبت این آهنگ معاشرت است. این هم یادآوری دیگری بود، گویی نیاز به یادآوری دیگری داشتیم، تا بعد از این هرگز دیگر جشنهای معمولی را سهلالوصول ندانیم.
انگار نمیشود بیخیال تولد شد. کیست که نخواهد روزی که به دنیا آمده را گرامی بدارد؟ اما مثل تمام سنتها، مهمانی تولد هم باید ابداع میشد. مورخ یونانی، هرودوت، در قرن پنجم پیش از میلاد نوشت که ایرانیها تولدهایشان را با معرکهای بیشتر از هر روز دیگری در سال جشن میگرفتند. این روش مشخصاً به قدر کافی برای هرودوت بدیع بود که به آن اشاره کند.
اگرچه جشنها ریشههایی کهن دارند، بسیاری از چیزهایی که به تولد مربوط میدانیم جدیدترند. مردم آلمان در اواخر قرونوسطا کیکخوردن را به مراسم تولد بچهها اضافه کردند و برای دورکردن ارواح شیطانی شمع روشن میکردند.
صنعتیشدن و جهانیشدن لایهای از خامه را به کیک تولد اضافه کرد. مهاجران آلمانی کیک تولد را در قرن نوزدهم به امریکا معرفی کردند. در آلمان ممکن بود نانوای محلی کیکی برای جشنوارۀ بچهها بپزد، اما در امریکای قرن نوزدهم اکثر خانوادهها در خانههای دور از هم زندگی میکردند. هرچند، بهلطف صنعتیشدن و کشاورزی مدرن، حالا دیگر آدمها خودشان اجاقهای چُدنی برای پختن کیک و مقدار زیادی آرد و تخممرغ و کره برای درستکردنش داشتند. بیکینگپودر کمک کرد کیک میوه ای غنی و متراکم اروپایی به کیک اسفنجی سبکی تبدیل شود که بیننده میتوانست حبابهایی شبیه کف صابون را در آنها ببیند.
البته مهمترین عنصر تولد مدرن زمان بود. زمانی زنان امریکایی روزهایشان را به دوشیدن شیر گاو و وجین زمینها میگذراندند و حالا مهارتهای خانگی و ارتباطات اجتماعی خود را میپروراندند. کیکهای خانگی این فرصت را به زنان میداد تا، کنار ارتباطات اجتماعی، برای مهارتهای خانگیشان فخر بفروشند.
تولدها علاوه بر نشانهای از سن افراد، نمایشگر عصری هستند که در آن زندگی میکنیم. افراط فزایندۀ جشنها نمادی از تغییرات دیگری در جامعه است: ظهور فردگرایی و امتداد و عزیزشمردنِ کودکی بهعنوان دورانی که باید به آن میدان داده شود. کاهش مرگومیر نوزادان تا اوایل قرن بیستم به معنای این بود که میشد تولدها را بهجای دلهره با شادی جشن گرفت.
جای تعجبی ندارد که آدمهای بسیار زیادی میخواستند سهمی در آن داشته باشند. در شوروی دهۀ ۱۹۷۰، یکپنجم کودکان روستایی اصلاً تولدی به چشم نمیدیدند. بچههای خوششانس برای بزرگداشت این روز سیبزمینی و ماهی میخوردند و گوشهایشان بهاندازۀ تعداد سالهای سنشان کشیده میشد. بعد از آن، همه فقط «کازاک و مزاحم» بازی میکردند.
در چین برای قرنها مردم حواسشان به سال تولدشان بود؛ مهم بود که سال حیوانی خود را بدانی، اما تعداد معدودی تاریخ دقیق تولدشان را میدانستند. بعد، در سال ۱۹۹۰، مکدونالد از راه رسید که غذا و کیک و عمو رونالد [دلقک مکدونالد]را با هم در یک بستهبندی و کاملاً بیدردسر عرضه میکرد. طبیعتاً بچهها عاشقش بودند و خیلی زود مردم زیر طاقهای طلایی مکدونالد جشن تولد برگزار میکردند.
وقتی مازاد درآمد در بسیاری از نقاط جهان افزایش یافت، کودکی بیشازپیش کالایی شد و جشنهای تولد به افراطی هیجانانگیز رسیدند. بیسکویت ویفر صورتی و چسباندن دم روی الاغ، بهخاطر مهمانیهایی با تم دزد دریایی یا شاهزاده، میزهای دسر شیک و در نمونۀ دختر کایلی جنر، شهربازی سفارشی، کنار گذاشته شدند. یکی از برنامهریزان تولد در نیویورک نقل کرد که قیمت پایه برای بستۀ مهمانی کودکان از ۶ هزار دلار شروع میشد.
حتی «تولدت مبارک» کمی پختهتر شده است. این آهنگ را دو خواهر امریکایی ساختند: میلدرد و پتی هیل، که یکی آهنگساز و دیگری معلم مدرسه بود. آنها «تولدت مبارک» را برای اولینبار در سال ۱۸۹۳ منتشر کردند. شعر اصلی حتی پیشپا افتادهتر بود: «صبحت بخیر/صبحت بخیر/صبح بخیر بچههای عزیز/صبح همگی بخیر». این شعر از امیلی دیکنسون نیست؛ و وقتی «تولدت مبارک» مثل ویروس پخش شد، ترانه تغییر کرد. چیزی که ابتدا بهشکل یک تصنیف مهدکودکی نشاطآور شروع شد، به پدیدهای جهانی تبدیل شد. در سال ۱۹۶۲، مرلین مونرو آن را برای جان اف. کندی به زبان آورد که بیشتر عشوهگری بود تا ترانه. طبق رکوردهای جهانی گینس، «تولدت مبارک» شناختهشدهترین آهنگ در زبان انگلیسی است و برای مدتی پرسودترین آهنگ جهان بوده است. در اواخر دهۀ ۱۹۸۰، شرکتی که حق معنوی آهنگ را خریده بود، بابت هربار پخش این آهنگ در فیلم یا تلویزیون، تا ۵۰ هزار دلار دریافت میکرد.
این روزها جشن تولد رویدادی اَبَرناقل دیده میشود، نه یک اتفاق اجتماعی؛ فقط به تمام آن بچههای پرهیاهویی فکر کنید که با فریادهای شلوغشان ذراتی را در هوا پخش میکنند یا کار خطرناک فوتکردن شمع را در نظر بگیرید (که تعداد باکتریهای روی کیک را تا رقم تکاندهندۀ ۱۴۰۰ درصد افزایش میدهد). آیا حالا شاهد افول معروفترین آهنگ جشن تولد خواهیم بود؟ امیدوارم اینطور نباشد. بهرغم ملودی وحشتناکش، مشتاقم بشنوم که همسُرایان آشپزخانهای، متشکل از ۲۰ کودک پُرسروصدا و ناهماهنگ، آن را میخوانند. این تولد حتماً مبارک خواهد بود.
نقل و تلخیص از: وب سایت ترجمان
نوشته: کاترین نیکسی
ترجمه: نجمه رمضانی/ مرجع: اکونومیست