عملیات کربلای ۳ در دهه اول شهریور ۱۳۶۶ انجام شد ودو روز به طول انجامید. مکان انجام عملیات با مدیریت نیروی زمینی سپاه در جنوب شرقی راس البیشه - شمال غربی خلیج فارس- با رمز عملیاتی حسبن الله و نعم الوکیل انجام شد. این عملیات با هدف انهدام سکوهای نفتی البکر و الامیه صورت گرفت و هدف آن کاهش توان اقتصادی و نظامی دشمن بود که نتایج بسیار خوبی بر جای گذاشت.
لشکر ۱۴ امام حسین (ع) حضوری تأثیرگذار در این عملیات داشت و به خوبی توانست به اهداف مشخص شده برسد. گردان غواصی لشکر به نام گردان حضرت یونس در این عملیات بسیار خوش درخشید و بخشی از موفقیت در عملیات کربلای ۳ مرهون شجاعت و زحمات رزمندگان گردان بود.
قبل از عملیات، شهید حسین خرازی تشکیل گردان حضرت یونس را بر عهده اطلاعات عملیات لشکر گذاشت. با توجه به اینکه لشکر در عملیات بدر اولین تجربههای غواصی را در شناساییها داشت و بچههای اطلاعات اولین آموزشهای غواصی را دیده بودند، شهید خرازی تدبیری به خرج داد و نیروهای خطشکن گردانهای پیاده لشکر امام حسین (ع) را قبل از عملیات والفجر ۸ از فرماندهان خواست.
این نیروها نخست به عنوان اینکه آموزش ببینند و به گردانها برگردند آمدند، ولی در نهایت وقتی رزمندگان اطلاعات عملیات به آنها آموزش دادند، تعدادی از کادر اطلاعات وارد این گردان شدند و گردان حضرت یونس به عنوان یکی از گردانهای آماده برای هر عملیاتی مطرح شد.
حاج حسین خرازی دلش میخواست عملیات کربلای ۳ در خشکی باشد، چراکه معتقد بود در آب یک دشمن اضافه هم داریم. او به نیروهایش گفت به ما یک مأموریت داده شده است که اسکله الامیه را که در ۲۰ کیلومتری دهانه خلیج فارس است با لشکر امام حسین (ع) اشغال کنیم.
مقدمات کار چیده و خیلی سریع آموزش نیروهای گردان یونس شروع شد. تعدادی از رزمندگان از زمان عملیات والفجر ۸ آماده بودند و تعدادی نیروی جدید هم به گردان اضافه شد. نفراتی که اضافه میشدند، باید برای خطشکنی آماده میشدند و از لحاظ جسمی و روحی در بالاترین حد قرار میگرفتند. در مجموع افرادی که قبل از عملیات کربلای ۳ وارد گردان یونس شدند، حدود ۱۷ سال سن داشتند و کاملاً آماده بودند.
نیروها حدود یک ماه در رودخانه کارون آموزش دیدند و بعد باید به منطقهای که به آبهای خلیج فارس نزدیک بود میرفتند. اواسط مرداد ۱۳۶۵ آموزش در دهانه خلیج فارس شروع شد و تا قبل از انجام عملیات ادامه داشت. دمای هوا در آن روزها حدود ۶۰ درجه و آنقدر شرجی بود که لباسها خشک نمیشدند، اما رزمندگان این وضعیت و گرما را تحمل میکردند. بدنهای آنها از گرما تاول زده و عرقسوز شده بود و زمانی که داخل آب شور میرفتند، بدنهایشان میسوخت.
غواصها به سمت اسکله رفتند و بعد از گذشت یک ساعت به دلیل مشکلاتی که برای گوشی بیسیمها پیش آمده بود، ارتباطشان با فرماندهان قطع شد. هوا تقریباً به سمت روشنایی میرفت. لحظه، لحظه بسیار سختی برای فرمانده گردان بود.
در نهایت یکی از فرماندهان عربزبان توانست بیسیمهای عراقیها را شنود کند و متوجه شود عراقیها میگویند به ما حمله شده است. فرماندهان هم در قایق متوجه شدند که در اسکله دارد تیراندازی میشود. این خبر به عقب رسید و همه نیروها به سرعت به سمت اسکله رفتند. بچههای غواص وقتی به سمت اسکله رفته بودند و ارتباطشان قطع شده بود، داشتند کار خودشان را میکردند تا به اسکله برسند.
غواصان در سه گروه قرار بود به اسکله برسند. عوض شدن جریان آب کار را برایشان سخت کرده بود. دو قسمت از گروهان با فشار آب از اسکله خارج شدند و نتوانستند برسند، اما یک قسمت از گروهان به فرماندهی مهدی مظاهری خودشان را با تلاش زیاد به نزدیکی اسکله رسانده بودند.
زمانی به اسکله رسیدند که نزدیک صبح بود. بقیه نیروها هم زمانی به اسکله رسیدند که نگهبانان دشمن در حالت خواب و بیداری بودند. آنها به چند نفری که در پد اسکله بودند، حمله کردند و دشمن متوجه شد، سپس بقیه گروهان بالا آمدند و نصف اسکله را گرفتند. هنگامی که نیروهای دیگر رسیدند، به نیمه دوم اسکله در روز حمله کردیم. حدود ۱۵۰ اسیر از آنها گرفتیم که حدود ۳۰ تا ۴۰ نفرشان در همان روز به وسیله موشکهای خودشان کشته شدند و نهایتاً تجهیزاتی که آنجا بود، مورد بهرهبرداری قرار گرفت و سپس منهدم شد.