کد خبر: 1061706
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۲:۰۰
محمدجواد اخوان

۲۰ سال از بیستم شهریور ۱۳۸۰ گذشت؛ روزی که حادثه‌ای در قلب نیویورک، چشم‌ها را مبهوت و ذهن‌ها را معطوف به امریکا کرد. در آن صبح تابستانی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، شاید کمتر کسی فکر می‌کرد حادثه‌ای که در حال وقوع است، بر سرنوشت میلیون‌ها نفر از انسان‌ها در کشور‌های مختلف خصوصاً در غرب آسیا تأثیر بگذارد. حملات ۱۱ سپتامبر را ازاین‌جهت باید نقطه عطفی در روند تحولات جهانی دانست، تحولاتی که در طول دو دهه ابتدایی هزاره سوم، مسیر متفاوتی را برای جهان بشری رقم زده است.
به بهانه این حملات بود که جرج بوش رئیس‌جمهور وقت امریکا از جنگ‌های جدید صلیبی سخن گفت و به آن سوی کره خاکی، جایی ۱۵ هزار کیلومتر دورتر از خاک امریکا لشکرکشی کرد. افغانستان و عراق مستقیماً اشغال شدند و حضور نظامی امریکا در تعدادی دیگر از کشور‌های منطقه افزایش یافت. میلیون‌ها نفر از مردم منطقه خصوصاً در عراق، افغانستان، سوریه و... در اثر مداخله نظامی امریکا درگیر جنگی خانمان‌سوز شدند، چندصدهزار نفر از آن‌ها کشته و میلیون‌ها نفر آواره یا زخمی شدند. آتش فتنه‌ای که امریکایی‌ها با حضورشان در منطقه افروختند، هنوز هم پس از گذشت ۲۰ سال در گوشه و کنار این منطقه شعله‌ور است.
رئیس‌جمهور سابق امریکا، دونالد ترامپ در زمان مسئولیتش، میزان مخارج هنگفت امریکا طی دو دهه گذشته در این منطقه را رقمی بالغ‌بر ۷ تریلیون دلار اعلام کرد. این عدد برای خواننده ایرانی مافوق تصور است. برای اینکه اندکی بتوانیم آن را در ذهن متبادر کنیم، باید بدانیم کل عایدات حاصل از فروش نفت ایران از ابتدای کشف آن در ایران (از ۱۲۰۸ تاکنون) در حدود یک‌پنجم این رقم است. در واقع امریکا پولی پنج برابر آنچه را که در طول ۱۱۰ سال از چاه‌های نفت ایران عاید ایرانیان (و البته تا پیش از انقلاب عاید انگلیسی‌ها و کنسرسیوم) شده در طول کمتر از ۲۰ سال در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا هزینه کرد.
در منطق مادی غربی هزینه باید با فایده مقایسه گردد. فایده امریکایی‌ها از این مخارج کلان چه بود؟ نیازی به محاسبه چندانی نیست؛ رویداد‌های یک ماه گذشته همسایه شرقی ما یعنی افغانستان، آیینه‌ای تمام‌نما از شکست مفتضحانه این پروژه ۲۰ ساله است. امریکایی‌ها به افغانستان لشکرکشی کردند تا طالبان را سرنگون کنند و به ادعای خود دموکراسی را به مردم افغانستان هدیه دهند، ۲۰ سال بعد افغانستان را برای طالبان گذارده و حتی نجات حیوانات خود را به مزدوران و کارمندان محلی خود در افغانستان ترجیح دادند. آنچه در یک ماه گذشته در پیش چشم جهانیان در افغانستان رخ داد، واقعیتی از فروپاشی افسانه دروغین دموکراسی امریکایی و تمام ادعا‌های غرب در مورد حقوق بشر و... بود.
شکست‌های امریکا به افغانستان ختم نمی‌شود. در کشور‌های مختلف منطقه اعم از عراق، سوریه، لبنان و یمن نشانه‌های بارز شکست سنگین قطعات مختلف پروژه امریکایی «خاورمیانه بزرگ» را می‌توان مشاهده کرد و اکنون در داخل امریکا نیز مجادلاتی جدی در خصوص مقرون به صرفه نبودن این حضور نظامی در منطقه و شکست آن جاری و ساری است.
اکنون نه تنها بسیاری از اهداف اولیه امریکا از لشکرکشی به منطقه محقق نشده، بلکه قدرت و حوزه تأثیر جریانات ضدامریکایی نیز ارتقا یافته و در رأس همه این جریانات محور مقاومت به‌عنوان مانعی مهم در مقابل سلطه‌جویی و زیاده‌طلبی‌های غرب و اشغالگری‌های رژیم صهیونیستی قرار گرفته است. اقتدار امروز محور مقاومت به‌هیچ‌عنوان قابل‌مقایسه با گذشته نیست. حقد و کینه ساکنان کاخ سفید از سردار بزرگوار شهید سلیمانی که در ترور این قهرمان امت اسلامی خود را نشان داد، به‌خوبی تأثیرگذاری مکتب و راه او را آشکار می‌کند. مقاومت پدیده‌ای اجتماعی و راه‌یافته بر ذهن و رفتار ملت‌های منطقه است و ده‌ها میلیون نفر از مجاهدان در این کشور‌ها مانع بزرگی در برابر سلطه امریکا هستند.
اکنون و پس از ۲۰ سال از لشکرکشی پرطمطراق به منطقه، به‌خوبی روشن است که امریکایی‌ها تمام آرزو‌هایی را که روزی برای تحقق آن به غرب آسیا گام نهادند، بربادرفته می‌بینند. افول امریکا که آغاز آن از این منطقه بود امروز در اقصی نقاط جهان در حال رخ‌نمایی و حتی مورد اذعان استراتژیست‌های واشنگتن است. یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ که می‌رفت آغاز عصر امریکایی در هزاره سوم باشد، اینک برای ساکنان کاخ سفید تنها یادآور خطایی بزرگ و شکستی تلخ است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار