مرد جوانی که متهم است به خاطر تیمار سگ، دختری جوان را به قتل رسانده است بازداشت شد.
به گزارش جوان، اوایل شهریور مرد میانسالی در تهران سراسیمه به اداره پلیس رفت و از گم شدن ناگهانی دختر ۳۰سالهاش به نام نازنین خبر داد. شاکی در توضیح ماجرا گفت: دخترم نازنین چند سالی است در کار تیمار و پرورش سگ و گربه فعالیت دارد. او از طرفداران حیوانات است و اگر سگ و گربه بیماری را ببیند به خانه میآورد و بعد از درمان او را رها میکند. نازنین مدتی قبل ویلایی در شهر گلوگاه مازندران خرید و به همین دلیل به آن شهر رفت و آمد داشت. سه روز قبل برای انجام کارهای ویلا و سرکشی به گل و گیاه و درختانش به شمال رفت و از آن روز به بعد از او بیخبریم. وقتی به تلفن ما جواب نداد احتمال دادیم که سرش گرم کارهای خانهاش است و بعداً تماس میگیرد، اما الان یک روز است تلفن همراهش خاموش است و ما نگران او هستیم.
با شکایت مرد میانسال پرونده به دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس شعبهنهم دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. مأموران پلیس در نخستین گام با همکاری مأموران پلیس شهرستان گلوگاه تحقیقات خود را برای پیدا کردن دختر جوان آغاز کردند. بررسیهای مأموران پلیس نشان داد دختر ۳۰ساله سه روز قبل به شهرستان گلوگاه رفته، اما ناگهان ناپدید شده است. از سوی دیگر در بررسی داخل ویلای نازنین، مأموران پلیس گلوگاه هیچ اثری که حکایت از حادثهای داشته باشد پیدا نکردند.
ردی پای مباشر
در حالی که تحقیقات درباره حادثه ادامه داشت و مأموران هم هیچ ردی از دختر گمشده پیدا نکردهبودند، خانواده وی دوباره به اداره پلیس رفتند و اعلام کردند که دخترشان کارهای ویلای خود را به مباشر خود که مرد ۴۰سالهای به نام شاهرخ است سپرده است و روز حادثه هم قرار بوده با او ملاقات کند.
با بهدست آمدن این سرنخ مأموران پلیس دریافتند شاهرخ کشاورز و یکی از ساکنان آن منطقه است که کارهای ویلای نازنین را در قبال گرفتن دستمزد انجام میداده است. همچنین مشخص شد شاهرخ کلید یدک ویلای دختر گمشده را داشته و برای سرکشی و آبیاری درختان و گیاهان به ویلای نازنین رفت و آمد داشته است.
بدین ترتیب مأموران به شاهرخ مظنون شدند و تحقیقات خود را روی او متمرکز کردند که دریافتند نازنین آخرین بار با شاهرخ تماس داشته است. همچنین درتحقیقات میدانی تعدادی از همسایههای نازنین اعلام کردند که روز حادثه نازنین را سوار بر خودروی پژوی شاهرخ دیدهاند.
بازداشت مباشر
بنابراین مأموران پلیس تهران با گرفتن نیابت قضایی راهی شمال کشور شدند و شاهرخ را به عنوان مظنون بازداشت و برای بازجویی به تهران منتقل کردند.
متهم پس از انتقال به پلیس آگاهی تهران در بازجوییها ادعا کرد که از سرنوشت دختر جوان بیخبر است. وی گفت: مدتی قبل نازنین در منطقه ما ویلایی خرید و از آنجایی که خودش در تهران زندگی میکرد کارهای ویلایش را به من سپرده بود و من به عنوان مباشر او کارهایش را انجام میدادم. چند روز قبل از حادثه هم با من تماس گرفت که قصد دارد به شمال بیاید و وقتی هم آمد او را دیدم و با هم به داخل شهر رفتیم و کارهای او را انجام دادم و از آن روز به بعد دیگر خبری از او ندارم و الان هم نمیدانم کجا رفته است.
اعتراف به قتل پس از ۲۱ روز
متهم در ادامه تحقیقات همان اظهارات قبلیاش را تکرار میکرد، اما مدارک و شواهد همگی حکایت از آن داشت که شاهرخ از سرنوشت دختر گمشده خبر دارد و به همین سبب وی در بازداشت بود تا اینکه پس از ۲۱روز ناچار لب به اعتراف گشود و به قتل دختر جوان اعتراف کرد.
قاتل گفت: من مشکلی با نازنین نداشتم و او هم به من اعتماد داشت و من هم کارهای او را انجام میدادم، البته دستمزد هم به من میداد. همیشه از تهران با من در تماس بود و کلید خانهاش را به من داده بود که مواظب بودم وسایل داخل ویلا سرقت نشود و گل و گیاهانش از بیآبی خشک نشوند.
وی ادامه داد: چند روز قبل از حادثه با من تماس گرفت که برای انجام کاری قصد دارد به شمال بیاید. وقتی به شمال آمد با من تماس گرفت که با خودروام به دنبالش رفتم و او را به داخل شهر بردم. چند ساعتی در شهر کارهایش را انجام داد تا اینکه او را دوباره سوار خودروام کردم تا به ویلایش برسانم. در میانه راه او سگ بیماری را دید که در کنار جاده خوابیده بود و از من خواست خودروام را نگه دارم. از خودرو پیاده شد و به طرف سگ رفت و گفت قصد دارد سگ را به ویلایش ببرد و او را تیمار کند. به من گفت که سگ را سوار خودروام کنم، اما من از آن سگ خیلی بدم آمد، چون قیافهاش چندش آورد بود که قبول نکردم و او هم به من توهین کرد. در حال مشاجره لفظی بودیم که شروع به داد و فریاد کرد و من هم عصبانی شدم و دستم را جلوی دهانش گرفتم که ناگهان متوجه شدم نفس نمیکشد.
من قصد کشتن او را نداشتم، اما وقتی دیدم فوت کرده خیلی ترسیدم و جسدش را به داخل ویلایش بردم و آنجا دفن کردم و بعد هم روی آن بتن ریختم که جانوری آن را پیدا نکند.
از آنجایی که حادثه در شمال کشور اتفاق افتادهبود بازپرس جنایی با صدور قرار عدم صلاحیت متهم را برای ادامه تحقیقات در اختیار مأموران پلیس شهرستان گلوگاه قرار داد.