کد خبر: 1062512
تاریخ انتشار: ۲۷ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۰:۳۰
روشنفکری در زندگی فردی و اجتماعی به یک واژه دم‌دستی تبدیل شده است
چیزی که غم‌انگیز است و ما این روز‌ها بیش از هر زمان دیگری با آن مواجهیم، تقلیل واژه روشنفکر در حد متجدد و باکلاس با رویکرد فرهنگ غربی است! روشنفکر‌های محبوب ما نه ایده می‌دهند و نه دردشناسند، بلکه عادت دارند خلاف مسیر آب شنا کنند و این تغییر جهت‌های به اصطلاح شجاعانه آن‌ها را روشنفکر می‌کند.
مرضیه بامیری

چیزی که غم‌انگیز است و ما این روز‌ها بیش از هر زمان دیگری با آن مواجهیم، تقلیل واژه روشنفکر در حد متجدد و باکلاس با رویکرد فرهنگ غربی است! روشنفکر‌های محبوب ما نه ایده می‌دهند و نه دردشناسند، بلکه عادت دارند خلاف مسیر آب شنا کنند و این تغییر جهت‌های به اصطلاح شجاعانه آن‌ها را روشنفکر می‌کند. هر کسی یک رفتار ضدفرهنگی را به فرهنگ تبدیل کند و روی اعتقادش پافشاری کند می‌شود روشنفکر! متأسفانه نمونه این موضوع را در تغییر سبک نگرش و به تبع آن، در سبک زندگی بعضی‌ها به اسم روشنفکری می‌بینیم.


روشنفکر و روشنفکری معنا و مفهومی متعالی دارد
روشنفکر را در لغت به معنی فکور و متجدد می‌دانند. در معنای عام نیز به کسی اطلاق می‌شود که دارای فکر و نگاه روشن، نو و آگاه به زمان می‌باشد و متفکرانه، معقول و دور از تعصبات و احساست غیرمعقول فکر و عمل می‌کند. در فرهنگ معاصر فارسی نیز روشنفکر به شخص دارای بینشی آگاهانه، منطقی و دور از خرافه و تعصب تعریف شده است. اولین معنای متبادر شده به ذهن درخصوص واژه روشنفکر همین معناست. به همین جهت در تصور عموم افراد، روشنفکر معنایی مثبت، مطلوب و متعالی دارد و یک نوع امتیاز و افتخار به حساب می‌آید.
روشنفکر، فکری باز و روشن دارد و هر وقت امکان بحث پیش می‌آید، آرای خود را عرضه می‌کند، ولی آنچنان انگیزه‌ای برای اشاعه معرفت‌شناسی جدید ندارد یا اگر دارد مایل نیست بابت آن هزینه گزافی بپردازد. در واقع روشنفکر برای اداره جامعه تئوری خلق می‌کند که ممکن است این تئوری از ذات جامعه نشئت بگیرد. گاهی انسان‌ها به خواب می‌روند و واقعیات را آنطور که باید نمی‌بینند. اینجاست که کار روشنفکر در می‌آید، همگان را بیدار کند و زنگ هشدار و آگاهی را به صدا دربیارود.
استاد مطهری معتقد است، روشنفکر باید به موضع و مسئولیت طبقاتی خود آگاه و با فرهنگ و شخصیت‌های ملی خویش آشنا باشد و به روابط خود با همه انسان‌های دیگر آگاهی داشته و سعی کند جامعه را آگاه و مردم را برای رهایی و آزادی به حرکت دربیاورد. از نظر دکتر مطهری روشنفکر یعنی دردشناس جامعه که دنبال رفع دردهاست.
در باب معنا و مفهوم روشنفکری در حوزه علوم انسانی مقالات و کتاب‌های زیادی به تبیین این واژه پرداخته‌اند که نگارش آن در این یادداشت نه لازم است و نه در حوصله مخاطبان می‌گنجد.
تغییر معنا و کاربرد روشنفکری در عمل!
روشنفکری یک جریان است که در همه جوامع وجود دارد و معنا و ملاک تشخیص روشنفکر‌ها به مردم آن جامعه ربط دارد.
چیزی که غم‌انگیز است و ما این روز‌ها بیش از هر زمان دیگری با آن مواجهیم تقلیل واژه روشنفکر در حد متجدد و با کلاس با رویکرد فرهنگ غربی است. روشنفکر‌ها ما نه ایده می‌دهند و نه دردشناسند، بلکه عادت دارند خلاف مسیر آب شنا کنند و این تغییر جهت‌های به اصلاح شجاعانه آن‌ها را روشنفکر می‌کند. هرکسی یک رفتار ضدفرهنگی را به فرهنگ تبدیل و روی آن پافشاری کند، می‌شود روشنفکر! متأسفانه نمونه این موضوع را در تغییر سبک نگرش و به تبع، سبک زندگی بعضی‌ها به اسم روشنفکری می‌بینیم.
اگر می‌خواهید به تأثیر این روشنفکر‌ها واقف شویم بد نیست نگاهی به مصادیق روشنفکری در زندگی فردی و اجتماعی‌مان داشته باشیم.
روشنفکری، یعنی شانه خالی کردن از مسئولیت زندگی مشترک!
نگاهی به آمار ازدواج و طلاق در چند سال اخیر بیندازید. جوان‌ها به شدت از ازدواج و در دست‌گرفتن سکان مسئولیت زندگی مشترک گریزانند و در عوض ازدواج سفید و طلاق‌های عاطفی به شدت در حال رواج است. اگر کسی به این مقوله معترض شود اسمش را می‌گذارند متحجر. از نظر این آدم‌های روشنفکر نما ازدواج یک معامله است که نیازی به ثبت رسمی ندارد و شعور طرفین برای شروع یک رابطه عاطفی و جنسی نا فرجام ملاک رفتار است. روشنفکر‌های این توده فکری آزادانه عمل و به اسم آزادی و حقوق بشر هر کاری می‌کنند. وقتی این فکر خطرناک در کشور باب شد، عده‌ای طرحی نو علیه خانواده گرایی در می‌اندازند و ارزش آن را در حد یک پدر پولدار و حساب بانکی پرپیمانه پایین می‌آورند. از نگاه این آدم‌ها مادر خانه مقدس نیست و زن‌ها را می‌شوراند تا علیه وظایفی که قرن‌هاست متعلق به قشر آنهاست، عصیان کنند و بر کوس تفرقه و فمینیسم بکوبند. فمینیسم و آگاهی زنان نسبت به حقوق خود ربطی به مقوله روشنفکری ندارد.
روشنفکری، یعنی بی‌بند و باری فرزندان ما!
روشنفکر‌ها در دید مردم اغلب سیگار می‌کشند و اگر پدری دست فرزندش سیگار دید و خواست او را از مضراتش آگاه کند پسر پوزخند می‌زند که بابا روشنفکر باش. دنیا عوض شده!
یا اگر دخترتان تا دیروقت بیرون از خانه با دوستانش باشد و شما عصبانی شوید، در مقابل اعتراض و نگرانی پدرانه‌تان متهم می‌شوید به امل بودن و تحجر. سریع برایت از ایده‌های نو می‌گویند و اینکه آن‌ها حقی برابر با پسر‌ها دارند و آن‌ها نمی‌خواهند زیر بار ظلم و نادیده‌شدن بروند. حالا هر قدر بخواهی برایش بگویی بیرون بودنش به معنی عدم اعتماد با قدیمی بودن افکار نیست، بلکه همان تز روشنفکر که تو را به خیابان کشانده پسر‌ها را هم محق می‌داند تا روابط آزاد داشته باشند و اگر کسی به آن‌ها اعتراض کرد از در موعظه برمی‌آیند که نسل ما فرق کرده و می‌خواهد آزاد باشد. روشنفکری به معنای دلخواه جوان‌ها چیزی جز بی‌بند و باری و ابتذال به همراه ندارد. جز اینکه دختر‌ها را هر روز در خیابان عریان‌تر و پسر‌ها را حریص‌تر و شبیه به قیافه دخترانه کند. وقتی این‌ها می‌شود نماد روشنفکری باید فاتحه فرهنگ را خواند.
روشنفکری، یعنی سگ به جای خواهر و برادر!
وقتی روشنفکر‌ها به جای داشتن فرزند با سگ مأنوس می‌شوند، نتیجه‌اش می‌شود تغییر جهت فکری نوجوان‌ها. دختری به پدرش گفت: حالا که برایم خواهر یا برادر نمی‌آورید لااقل برایم یک سگ بخرید و بی‌تردید این دردناک‌ترین دیالوگ پدر - دختری است. نمی‌توانی درک کنی در مغزش چه می‌گذرد. وقتی می‌خواهی این کار را تقبیح یا نفی کنی هزار تا نمونه و مثال می‌آورد تا ثابت کند خواسته‌اش در دنیای امروزی خیلی هم عجیب و غریب نیست. وقتی روشنفکری می‌شود آهنگ‌های خارجی گوش دادن باید از غصه گریست. جوان‌های ما سمت نابودی می‌روند و ناخودآگاه دست به خودسانسوری می‌زنند. آهنگ‌های خارجی را در ماشین‌ها پلی و صدا را تا آخر زیاد می‌کنند که کلاس نداشته‌شان را به رخ بکشند. بعضی هم از خانواده‌های مذهبی یا متوسط هستند، ولی وقتی در مقابل این قشر قرار می‌گیرند برای ماندن در اجتماع‌شان مجبور می‌شوند همرنگ جماعت شوند. آن وقت می‌بینی خانواده‌ای به نان شب محتاج است، ولی یک سگ چند میلیونی در دستش است یا دود پشت دود سیگار می‌کشد. اگر نکشد متهم می‌شود به امل بودن و احتمالاً با بی‌رحمی از جامعه دوستانش طرد می‌شود. روشنفکر یعنی روز دادگاه طلاق خم به ابرو نیاوری و بعد از جاری شدن صیغه طلاق این آزادی را جشن بگیری و همه را در حماقت خود شریک بدانی.
روشنفکری ما و روشنفکری آنها...
روشنفکر یعنی همیشه ساز مخالف بزنی. لازم نیست اهل مطالعه باشی، همین که هر چه دیگران گفتند تو با قدرت رد کنی یا هرچه دیگران بر سرش اتفاق نظر دارند تو ساز مخالف بزنی و حرف خودت را به کرسی بنشانی، کافی است. روشنفکر شدن به همین راحتی است. کافی است چند تا جمله از نیچه و شوپنهاور حفظ باشی و هر جا لازم بود به رخ دیگران بکشی. کافی است با مذهب و اعتقادات مردم مخالف باشی، کافی است به جای چای و دمنوش مهمانت را به یک فنجان قهوه دعوت کنی و کتاب‌های سنگین در کتابخانه‌ات بگذاری، طوری که به راحتی در معرض دید باشد!
کافی است برای روشنفکرشدن هر روز نسبت به مسائل جامعه غر بزنی و پست‌های تحریک‌آمیز در صفحه‌ات بگذاری. در فست فود‌های خاص غذا بخوری و برند سیگارت هم متفاوت از بقیه باشد...... دوستان روشنفکر! یادتان باشد ملتی که از آن‌ها تقلید می‌کنید و آموزه‌هایش را نشانه تجدد می‌دانید، خودشان روشنفکری را طور دیگر معنی می‌کنند. از نظر آنان روشنفکر کسی که زیاد اهل مطالعه است. کسی است که مقالات متعدد علمی و ادبی چاپ کرده... و کسی که به تمام مذاهب و عقاید احترام می‌گذارد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار