کد خبر: 1062515
تاریخ انتشار: ۲۷ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۰:۳۰
آیا صنعت مراقبت می‌تواند حالمان را خوب کند؟
تا چند دهه قبل، وقتی کسی تاب و توان روحی‌اش را از دست می‌داد، به دامان دوستان یا خانواده‌اش پناه می‌برد و با آن‌ها درددل می‌کرد. هیچ‌کس فکرش را هم نمی‌کرد روزی برسد که آدم‌ها پول بدهند تا درباره مشکلات روحی‌شان با غریبه‌هایی که تا حالا یکبار هم آن‌ها را ندیده‌اند؛ صحبت کنند؛ اما امروز، با ضعیف‌شدن شبکه‌های سنتی حمایت اجتماعی، صنعت روان‌درمانی نقش مهمی در زندگی ما بر عهده گرفته است. رونالد دورکین معتقد است این صنعت انقلاب بزرگی را در جامعه ما رهبری می‌کند.
تلخیص: سلما سلطانی

تا چند دهه قبل، وقتی کسی تاب و توان روحی‌اش را از دست می‌داد، به دامان دوستان یا خانواده‌اش پناه می‌برد و با آن‌ها درددل می‌کرد. هیچ‌کس فکرش را هم نمی‌کرد روزی برسد که آدم‌ها پول بدهند تا درباره مشکلات روحی‌شان با غریبه‌هایی که تا حالا یکبار هم آن‌ها را ندیده‌اند؛ صحبت کنند؛ اما امروز، با ضعیف‌شدن شبکه‌های سنتی حمایت اجتماعی، صنعت روان‌درمانی نقش مهمی در زندگی ما بر عهده گرفته است. رونالد دورکین معتقد است این صنعت انقلاب بزرگی را در جامعه ما رهبری می‌کند.

همه ما دنبال شادی هستیم، ولی باز هم نظرسنجی‌ها حکایت از رشد فزاینده ناخشنودی دارد. به ویژه حالا که پاندمی زندگی را وارونه کرده و تحقیقات پزشکی این روند را به نحوی دیگر تأیید می‌کنند. امروزه نزدیک به نیمی از مردم امریکا به‌طور مرتب خودشان را با مواد روانگردان کرخت می‌کنند. از مواد قانونی مانند دارو‌های ضدافسردگی گرفته تا نمونه‌های غیرقانونی همچون هروئین. مردم با دارو‌های ضدافسردگی ناخوشنودی خود را به موضوعی «پزشکی» تبدیل می‌کنند و آن را نوعی اختلال در پیام‌رسان‌های عصبی می‌نامند تا تجویزهایشان را توجیه کرده باشند. این پرسش که آیا کارشان درست است یا نه به بحث‌های گوناگونی درباره ناخوشنودی در ۲۰ سال اخیر انجامیده است، ولی این بحث رو به پایان است و بحث جدیدی آغاز شده است. تمرکز بحث «پزشکی‌کردن ناخوشنودی» بر این بود که آیا ناخوشنودی را باید مسئله‌ای علمی بدانیم یا نه. حالا این مسئله به «سیاسی‌کردن ناخوشنودی» تبدیل شده است. هرگونه احساس ناخشنودی امریکایی‌ها در زندگی خصوصی‌شان وارد حوزه عمومی شده و موضوع دیگر فقط محدود نمی‌شود به اینکه آیا درست است برای رسیدن به احساس شادی مواد مصرف کنیم یا نه.
در این عصر جدید، ناراحتی‌های کوچک و آزردگی‌های جزیی همیشه مبنا قرار می‌گیرند. سپس با آن دسته از ناخوشی‌های زندگی روبه‌رو می‌شویم که ساختاری‌تر هستند و در طول زمان بدتر شده‌اند. معضل تنهایی توده مردم را داریم که تقریباً بر ۶۰ درصد امریکایی‌ها تأثیر می‌گذارد.
از کار افتادگی نظام‌های اجتماعی به ناخوشنودی جمعی انجامیده و در عین حال تحمل ناخوشنودی را دشوارتر کرده است. وقتی این ناخوشنودی به مرحله خشم و سپس کینه‌توزی می‌رسد، به نگرانی‌ای عمومی تبدیل می‌شود. بیش از نیمی از بدترین تیراندازی‌های جمعی در ۲۰ سال گذشته رخ داده و شتابش در دهه اخیر بیشتر شده است. خشم در قالب ایدئولوژی‌های سیاسی افراطی و اعتراضات خشونتبار نیز نمود پیدا می‌کند. ناخوشنودی ناشی از انزوای اجتماعی، حتی بدون تبدیل‌شدن به خشم هم بر سلامت افراد تأثیر می‌گذارد و به افزایش هزینه‌های پزشکی در کشور منجر می‌شود.
سیاست‌گذاران برای مدیریت این وضعیت به «صنعت مراقبت» امید بسته‌اند: مددکاران اجتماعی، روانشناسان، مشاوران، درمانگران و مربیان زندگی. هر چند کل جمعیت ایالات‌متحده از اواسط قرن بیستم تاکنون فقط دو برابر شده، اما این صنعت افزایش ۱۰۰ برابری داشته است. «لایحه مراقبت مقرون‌به‌صرفه» که در سال ۲۰۱۰ به تصویب رسید، بر ضرورت اجتماعی صنعت مراقبت تأکید دارد و در زمینه بازپرداخت بیمه، سلامت روانی را هم ارز با سلامت جسمانی می‌داند.
امروزه بسیاری از ترقی‌خواهان خواستار سوق‌دادن منابع مالی عمومی از نیروی پلیس به بهداشت روانی هستند و متخصصان مراقبت را به کار کمک‌های اولیه می‌گمارند. آن‌ها خوب می‌دانند که مشکلات خصوصی افراد سر از اعمال غیرقانونی عمومی درمی‌آورد و راه چاره از نظر آنها، متخصصان مراقبت هستند. حتی بعضی از محافظه‌کاران نیز بر این باورند که پلیس بیش از اندازه حضور دارد.
صنعت مراقبت نقش بزرگی بر عهده گرفته است، اما اعطای چنین جایگاه مهمی به آن در جامعه با مخاطراتی همراه است. برای فهم این نقش و در عین حال کاهش مخاطرات آن، باید جایگاه حقیقی صنعت مراقبت را در جامعه پیدا کنیم. امروزه وقتی مردم دچار مشکل عاطفی یا روانشناختی می‌شوند، با متخصص مراقبت تماس می‌گیرند.
البته جایگزین‌کردن متخصصان مراقبت با مأموران پلیس خطرناک خواهد بود. حتی در بگومگو‌های خانوادگی یا اختلاف بین همسایه‌ها خطر بروز خشونت وجود دارد. در ماه ژوئن گذشته، یکی از ساکنان نیویورک وقتی دید همسایه‌اش دست به آتش‌بازی‌های غیرقانونی زده، تصمیم گرفت به پلیس زنگ نزند و به جای آن خودش با او رودررو شود. مرد همسایه هشت بار به او شلیک کرد و پس از مدتی در اثر جراحاتی که دیده بود جانش را از دست داد.
در واقع، همین خطر بروز خشونت است که یکی از طرفین دعوای خانوادگی یا مشاجره همسایه‌ها را وادار می‌کند به پلیس زنگ بزند، نه به یک متخصص مراقبت. متخصصان مراقبت حق ندارند بدون آموزش مجریان قانون به چنین تماس‌هایی پاسخ دهند. با این حال، منطقی است که حیطه عمل صنعت مراقبت را به نحوی گسترش بدهیم.
شاید یک راه این باشد که به‌جای رده‌های بالاتر، دامنه پایین‌ترین رده صنعت مراقبت - مربیگری زندگی- را گسترش دهیم. آموزش مربی‌های زندگی کم‌هزینه است و می‌توان شمار زیادی از آن‌ها را پرورش داد.
آنچه مربیان زندگی به افراد ناخوشنود عرضه می‌کنند کفایت می‌کند. حتی این مربی‌ها، با آگاهی از اینکه آموزش محدودی دیده‌اند و همچنین به دلیل اینکه تمایلی ندارند با متخصصان تحصیلکرده در سه رده بالایی شاخ‌به‌شاخ شوند، از درمانگری امتناع می‌کنند؛ آن‌ها اظهار می‌کنند که فرآیند درمان، اغلب به منظور تشخیص درست بر گذشته فرد تمرکز می‌کند، در حالی که مربیگری بر رفتار حال و آینده شخص تأکید دارد.
با تداوم فروپاشی نظام‌های اجتماعی امریکا، می‌توانیم نشانه‌های شکل‌گیری نظم اجتماعی نوینی را ببینیم. امروزه میلیون‌ها نفر از مردم و نهاد‌های بی‌شماری کم‌وبیش به صنعت مراقبت وابسته‌اند. در واقع، همه ما به نحوی درگیر گونه‌ای سبک زندگی شده‌ایم که مراقبت حرفه‌ای به وجود آورده است. این نظم نوین مخاطرات بزرگی نیز با خود دارد، اما منافع خاصی را هم نوید می‌دهد. فهم درست آن به ما کمک خواهد کرد تا منافع را از مخاطرات تمیز دهیم و در نتیجه، بیشترین بهره را از صنعت مراقبت ببریم.
* نقل و تلخیص از: وب سایت ترجمان/ نوشته: رونالد دورکین/ ترجمه: مجتبی هاتف/ مرجع: نشنال افرز

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار