خبرنگار اعزامی «جوان»
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرنده عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند؛ و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند؛ و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد؛ و مگر نه آنکه خانه تن، راه فرسودگی میپیماید تا خانه روح، آباد شود؛ و مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کره زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریدهاند؛ و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرمهایی فربه و تنپرور برمیآید.ای شهید،ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشستهای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش.
روزها به اربعین نزدیک میشوند و شور و حال زائران و عاشقان اباعبدالله الحسین (ع) بیش از پیش به چشم میآید در مسیر پیادهروی از کاظمین به سمت نجف حرکت میکنیم یک نکته بسیار چشمگیر است و عراقیها منتظر رسیدن ایرانیان هستند.
با دیدن هر زائر ایرانی اول میپرسند هوایی آمدهاید یا زمینی و سؤال بعدی دیگر برایمان تکراری شده که راههای زمینی باز میشوند؟
در کاظمین عکسهای شهیدایی که به دست داعش و امریکاییها به لقاءالله پیوستهاند را میشود دید.
گروهی از عراقیها هم که در سالهای قبل موکب داشتند یا خانههایشان را در اختیار زائران قرار میدادند حالا در خیابان یا حرم، پیش آمده و اول میپرسند جایی برای اقامت یا خواب داریم؟
این حسین (ع) کیست که عالم همه دیوانه اوست.
این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست.
همه خوب میدانیم این همه عشق و محبت به زائران، از ارادتی که به سیدالشهدا (ع) دارند نشئت میگیرد.
اما موردی که در این سرزمین جالب است، آرزوی شهادت برای یکدیگر است. با چند دوست عراقی که همراه هستیم از هر دری صحبت میکنیم و وقتی میخواهند حرفشان را به پایان رسانده و آرزویی برای ما بکنند، میگویند: «پیر شوی و شهادت نصیبت گردد.» تمام حرفشان این است، با شهادت از این دنیا خداحافظی کنید.
در طول مسیر موکبها مشغول خدمت به زائران هستند و هر چند بر تعداد زائران افزوده شده است، اما هنوز تا روزهای قبل از کرونا که حماسهای برپا میشد فاصله بسیار است.
به همراه گروه دیگری از ایرانیان راه نجف را در پیش میگیریم و شنیدن حرفها و آرزوهای آنان داستان هزار و یک شب است.
ابوالفضل فتحی که از کاشان راه کربلا را در پیش گرفته همسر و دو کودک زیر ۱۰ سالهاش را هم آورده برادر شهید است و میگوید: «دختر ۴ سالهام مریض بود تقریباً تمام دکترها از او قطع امید کرده بودند. دخترم را به فاطمه زهرا (س) و فرزندش سپردم و گفتم وقتی توانست روی پاهایش بایستد، میآورم تا پیاده به پابوست برسد.»
این پدر که به شدت گریه میکند، ادامه میدهد: از چند ماه پیش دیدیم همه چیز به حالت اول برگشته و دخترم شفا پیدا کرده و دیگر نه درد دارد و نه ضعف. دخترم شروع به راه رفتن کرد و نوبت ما بود که نذرمان را ادا کنیم.
ابوالفضل با بیان اینکه حالا بسته بودن راهها به یک معضل تبدیل شده بود، میگوید: «گفتم امام حسین (ع) و مادر و پدر بزرگوارش باید بخواهند و ما را لایق پابوسی بدانند تا بتوانیم برویم که یکی از دوستان تماس گرفت و گفت سهمیهای داریم و قرار شده بدهیم شما و خانواده راهی کربلا شوید.»
گریه دیگر امانش نمیدهد و تمام حرفهای ناگفتهاش را میشود فهمید. قدم به قدم به سمت نجف میرویم. زائرانی که هر کدام با هزاران آرزو پیش میروند و موکبهایی که خدمت به زائران را مشق زندگی کردهاند.
راهپیمایی اربعین آرزوی تمام مسلمین است و دعای همه کسانی که امسال در این مسیر قرار گرفتهاند این است که ویروس منحوس کرونا از بین برود تا یکبار دیگر عشاق اباعبدالله الحسین (ع) شانه بهشانه یکدیگر راه کربلا را در پیش بگیرند، انشاءالله.