هژمونی منطقه و جهان در سالهای اخیر دستخوش تغییرات اساسی شده است و کشورهایی که در گذشته پرچمداری سلطه بر این عرصه را داشتند، حال دیگر جایگاه گذشته خود را آرام آرام از دست میدهند. امروز چین ابرقدرتی امریکا را در جهان به چالش میکشد و ایران در منطقه همه رشتههای امریکا را یک به یک پنبه میکند، به طوری که اقتدار امریکا عملاً زیر سؤال رفته و اعتقاد به اَبرقدرتی امریکا دیگر معنا و مفهومی ندارد. از خروج شبانه امریکا از افغانستان و شکست تحقیرآمیز آنها در سوریه، یمن و لبنان تا ناتوانی در تغییر دولت ونزوئلا و همچنین آغاز خروج از عراق همه و همه نشان از شکست و افول اَبرقدرتی امریکا دارد، اما این مهم به آن معنا نیست که امریکا دست و پا بسته است یا به این سادگیها عرصه را برای حضور رقبای خود خالی میکند، بلکه این امر باعث شده است امریکا خوی استکباری و امپریالیستی خود را بیش از پیش علنی و عریانتر نشان دهد. گرچه این دست و پا زدنها تأثیر چندانی برای بقای درازمدت امریکا به عنوان یک اَبرقدرت بلامنازع در جهان ندارد و در آینده نزدیک جهان و منطقه خواه ناخواه باید آماده تغییر موازنه قدرتهای نوظهور باشند؛ قدرتهایی مثل چین، هند، ایران و...، اما هدف اصلی و تمرکز دولت امریکا صرفاً برای مقابله با کشور چین است، به طوری که در هفتههای گذشته عنوان شد امریکا، بریتانیا و استرالیا اتحاد نظامی برای مقابله با چین تشکیل خواهند داد، حتی امریکا و بریتانیا در این شراکت زیردریاییهای استرالیا را به سلاحهای اتمی مجهز میکنند، از این رو سایر رقبا در اولویتهای دوم و سوم امریکا قرار دارند.
امریکا در گام بعدی هدف اصلی خود را مقابله با جمهوری اسلامی ایران میداند. مقابله با ایران با سه هدف انجام میگیرد. نخست اینکه جمهوری اسلامی ایران ماهیت رژیم صهیونیستی اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد و خواهان برچیده شدن این رژیم کودککش و تشکیل دولت فلسطینی است. دومین عامل بسط و گسترش دایره نفوذ و اقتدار جمهوری اسلامی از شرق تا غرب خاورمیانه با عنوان محور مقاومت سبب شده است هژمونی و توان نظامی و سیاسی در بین قدرتهای منطقهای تغییر پیدا کند. توان و پیشرفت ایران به عنوان سومین عامل باعث شده است جمهوری اسلامی چه در عرصه پیشرفت تکنولوژی و چه در عرصه نظامی هیمنه امریکا را به چالش و مخاطره بیندازد. براین اساس امریکا چارهای ندارد مگر آنکه مستقیم یا غیرمستقیم با جمهوری اسلامی ایران مقابله کند.
باید بررسی کرد که برای این موضوع امریکا چه ابزارهایی مدنظر دارد؟ نخستین ابزار برای مقابله با جمهوری اسلامی بیتردید تحریم ایران است. این ابزار با همه سختیها و فشارهایی که بر مردم ایران وارد کرد، اما به اذعان خود مقامات امریکا کارایی و اثربخشیای را که مدنظر امریکا بود به هیچ عنوان در پی نداشته و جمهوری اسلامی ایران از تحریمهای ظالمانه به عنوان فرصت مناسب برای خودکفایی و اقتدار خود استفاده کرده است. دومین ابزار جنگ نظامی و ترور شخصیتهای ایرانی و محور مقاومت است. در این عرصه هم امریکا اقداماتی را با ترور شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و شهید فخریزاده انجام داد، اما توان بالای نظامی و اقتدار موشکی ایران چه در سرنگون کردن هواپیمای جاسوسی گلوبال هاوک و چه در حمله نظامی به پایگاه نظامی امریکا در عینالاسد عراق نشان داد که امریکا هم در عرصه بینالمللی منزوی میشود و هم ایران پاسخ کوبنده به این قبیل اقدامات میدهد. از این جهت ایالات متحده به توفیق چندانی دست پیدا نکرد. سومین ابزار ایجاد بحران و منازعات مرزی و منطقهای است. در ماههای اخیر تمرکز اصلی امریکا معطوف به این بخش از جنگ بوده است. از تحرکات منافقین در کردستان عراق تا جنگ در قفقاز و بلاتکلیفی در افغانستان در تشکیل دولت، همه و همه حکایت از این موضوع دارد، چراکه این عرصه از جنگ مزایای بسیاری برای امریکا و مضراتی برای جمهوری اسلامی ایران به همراه دارد. از جمله این مزایا برای امریکا این است که ایجاد بحران در مرزهای ایران باعث ناامنی در مرزها میشود. جدا از این ناامنی در مرزها پیوندهای دوستی و مودت را بین همسایههایمان پاره میکند.
امریکا بدون دخالت مستقیم، ایران را با همسایههای خود درگیر و خسارتهای جانی و اقتصادی به کشور وارد میکند، از این رو نیاز است دستگاه دیپلماسی نسبت به این موضوع کاملاً آگاه باشد و تدابیر دیپلماتیک شایستهای را اتخاذ کند و با نمایش اقتدار و اتخاذ سیاستهای درست پیام محکمی به رقبای منطقهای و بینالمللی ارسال کند. دستگاه رسانهای و تبلیغاتی نیز باید با نمایش واقعیتها مانع از گسترش شایعات و ایجاد شکاف در جامعه شوند. با توجه به پتانسیلها و توانمندیهای داخلی و همچنین جایگاه تاریخی و ژئوپلتیکی ایران باید هزینه را برای هرگونه تصمیم و راهبرد اشتباه رقبای منطقهای و فرامنطقهای آنچنان بالا ببرد تا شکست آنها حتمی شود.