سرویس اجتماعی جوان آنلاین؛ دربسیاری از مراسم و مراحل قواعدی وجود دارد که بدون اجبار بهتر و سریعتر از
قوانین جبری اجرا میگردند.
در موضوع راهپیمایی اربعین با انکه سوابق چندان طولانی در باورهای شیعی از آن وجود ندارد، ولی لازم است جامعه شناسان و تاریخ نگاران برای ثبت در صفحات تاریخ و تئوریهای رفتاری فعل و انفعالات این مراسم را بدون جانبداری یا بزرگنمایی برای نسلهای اینده کشورمان و همچنین سایر مردم جهان ثبت و ضبط نمایند.
در اینجا بهطور بسیار خلاصه دیدههای خود را از نگاه یک رفتارشناس و شنیدههایم را از افراد موثق و موجه بیان میکنم:
الف: راهپیمایان بدون سازماندهی قبلی به شکلهای خانوادگی، گروهی و انفرادی بهسوی کعبه عشق حرکت میکنند؛ از مردان و زنان سالمند تا کودکان خردسال از هر قوم و عشیره در حرکتند.
ب:درمیان راه جوانان و افراد دارای تواناییهای فیزیکی با خواهش به کمک سالمندان و افراد ضعیفتر امده و درحمل بار یا حتی خود انها اقدام میکنند.
ج:در هر چند صد متر یک موکب (هئیت) ازسوی بعضی از عشایروخانوادهها و ساکنان روستاهای مسیر برای پذیرایی و خدمتگزاری به زائرین ایجاد شده که اولین نکته قابل توجه در این ایستگاهها دیده میشود: حاضرین در ایستگاه از پیر و جوان بهشکلی التماس میکنند تا مهمان انها باشید از چای تا قهوه عربی، میوه خرما تا انواع غذاها در طبق اخلاص گاهی بر سر انها نهاده شده و تقدیم میگردد.
گاه افراد سبک وزن مثل مرا بغل گرفته و برای شوخی و خنده تا داخل موکب میبرند.
د: از مشت ومال تا در اوردن جورابهایتان از پا و شستن پیراهن و چفیه از سادهترین خدماتی است که ازسوی خادمین عرضه میشود.
واکس کفش تا اتوی لباس نیز در لیست خدمات قرار دارند.
اگر قصد استراحت داشته باشی پتوی نو و آکبند برایت باز میکنند تا دمی خستگی راه از تن بهدرکنی.
در فکر اینهمه مهماننوازی و مهر بودم که ناگهان چشمم به تعدادی کشیش مسیحی با لباسهای مخصوص افتاد؛ به یکی از خادمین موکب گفتم برو آنها را دعوت به صرف چای و قهوه کن و این اقایان با خوشرویی پذیرفته و آمدند، کمی عربی وانگلیسی مخلوط کرده و سر صحبت باز کردم کشیشهای مسیحی لبنانی بودند که همه ساله این مسیر را طی میکنند.
از او پرسیدم مگر امام حسین را میشناسی؟ با کمی اخم گفت مگر حسین فقط برای شما مسلمانان است؟ و من شرمنده سکوت نمودم.
ق: اینجا راه عشق است و بین مسلمان و مسیحی و شیعه و سنی عرب و عجم هیچ تفاوتی نیست؛ و چه زیبا نوشته بود بر سر در موکب که: «عشق حسین ما را دور هم جمع کرده است.»
پیر مرد صاحب موکب هر سال چند گوسفند و بز خریده و پرورش میدهد تا از پول فروششان موکب را اداره کند.
کجا میشود اینهمه کرامت ولطف را دید و لمس کرد؟
این شبها درب هیچ خانهای در کربلا ونجف و نخیله و روستاهای مسیر بسته نیست؛ کافیست اراده کنی و داخل شوی خانه خانه توست.
ص: اینجا تاریخ حرفی برای گفتن ندارد و جغرافیای بشریت در سرزمینی به وسعت کربلا از اینهمه ایثار مبهوت است.
پیرزنی با یک پارچ پلاستیکی و چند لیوان آب توزیع میکند و پی در پی میگوید: «تشنه تعال» این مردم یا فارسی بلد هستند و یا چند کلمه از دیگران اموختهاند؛ «حاجی بفرما، زائر خوش آمدی و امثال اینگونه عبارات.»
پیش خود میگویم آیا این همان مردم هستند که هشت سال با ما در جنگ بودند؟ و بلافاصله بهخاطر میآورم که رژیم ستمگر بعث همین مردم را نیز به اسارت گرفته بود.
اینجا برای کمک به سالمندان ویا افرادی که بارشان سنگین است رقابت عجیبی بین جوانان خادم موکبها بهوجود میآید.
کجای دنیاسراغ داری که برای حمل بار دیگران آن هم رایگان اینهمه چالش بوجود آید؟
کاش هنرمندان از مراسم اربعیین و جزییات پشت پرده آن فیلم تهیه کرده و به جهانیان نشان دهند که در این گوشه از جهان مردم با خواهش و التماس مهمان به خانه یا موکبشان دعوت میکنند.
از ساعت ۱۰صبح غذا حاضر است و موکب داران سعی میکنند غذاهایی مورد پسند ذائقه ایرانیها طبخ کنند؛ عدس پلو قیمه و...
در میان این عاشقان از هر ملت میبینی از آذربایجان تا افغانستان و اروپا و افریقا از پاکستان و کشمیر و هند، شاهد زائرین هستی که خیره به جهت کربلا شتاب رسیدن دارند.
انگار همه را میشناسی و از قبل با آنها عهد و پیمان سفر بستی و چه زیبا و استوار رابطهای که داورش حسین باشد.
باید نویسندگان و اصحاب قلم از اینهمه سوز ودرد عشق بنویسند تا نسلهای اینده به ماهییت و اصالت این مسیر عاشقانه رسیده و یاد بگیرند.