وقتی سخن از فرهنگ به میان میآید، نمیتوان نقش عوامل متعددی، چون پیشینیان یک جامعه، قهرمانان و مربیان آنها، کتب و فیلم هایشان، داستان هایشان و سبک زندگی آنها و خیلی عوامل دیگر را نادیده انگاشت. سؤالی اساسی مطرح میشود بدین شکل که اینها همه و همه در غرب وحشی مگر چه نقاط روشنی دارد تا بتواند انسانهایی نیکوسرشت تربیت کند، به گونهای که برخی غرب ندیدهها یا به غرب سفر کردهها از اخلاق انسان غربی سخنانی شگفتانگیز به میان میآورند؟
از جهت مثال فقط به آمار وب سایت ملی حملات جنسی امریکا (RAINN) دقت کنید: در امریکا تقریباً در هر دقیقه یک نفر مورد تجاوز واقع و در هر ۹ دقیقه به یک کودک تجاوز میشود. ۳۴ در صد از تجاوزهای جنسی به زنان توسط فردی آشنا و نزدیک به قربانی صورت میگیرد و ۲۵ درصد آنان توسط یکی از اعضای خانواده قربانی رخ میدهد! ۸۲ درصد از قربانیان تجاوزهای جنسی در امریکا زیر ۱۸ سال سن دارند. این در حالی است که اکثر خشونتهای جنسی اصلاً به پلیس گزارش نمیشود! شگفت انگیزتر آنکه در سال ۱۹۹۸ طی آماری اعلام شد که ۷۸ میلیون «مرد» در امریکا مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند!
اما چرا؟ از صدر تا ذیل فرهنگ غرب آکنده است از قتل و خشونت و غارت، فیلمهای وسترن و هالیوودی که هرکس زودتر کشت قهرمانتر است و روابط جنسی تقریباً در هرصحنه آن موجود است یا کتابهایی با همین موضوعات مبتذل و قهرمانانی که بیشتر قهرمان فیلمهای پورن هستند به جای اینکه بخواهند انسانهایی شریف و دارای خُلُق عظیم بوده باشند. تقریباً کتاب یا فیلم و داستانی در غرب نیست که در آن موضوعات غیر اخلاقی وجود نداشته باشد. هیچ نوع دوره تربیتی خاصی که در آن خدا و دین حاکم باشد در غرب سکولار وجود ندارد و اگر کلیسا هم بخواهد محور تربیت باشد، با این نسخه هزاران بار تحریف شده مسیحیت که به گفته پاپهایشان «مشکل اساسی کلیسا رواج بیش از حد همجنسبازی بین کشیشهاست» یا وقتی همجنسبازی را مشروع میدانند پس دیگر در کدام نقطه در غرب باید به دنبال سعادت بشر گشت؟
کدام اثر فاخر در غرب وجود دارد که میتوان با استناد به آن مدعی شد انسان غربی فردی کمال یافتهاست؟ و سؤال بعدی آنکه اگر چنین است که غرب مالامال از انسانهای نایس است پس چرا در مقابل این همه تعدی و تجاوز دولتمردانشان به حقوق مردم سایر نقاط جهان هیچ حرکتی و اعتراضی از این عده مشاهده نمیشود؟ چرا وقتی دولتمردانشان رسماً از جنایاتی مانند خلق داعش یا اعزام نیرو برای تقویت آنان سخن به میان میآورند، کوچکترین اعتراضی هم شکل نمیگیرد؟ آیا این آدمهای نایس فقط برای خودشان نایس هستند و هیچ وظیفهای در قبال جهان ندارند؟ آیا خوب بودن آنها مستلزم تعریفی خارج از بافت جامعه انسانی است؟ حتی در عصر جاهلیت نیز انسانهایی بودهاند که فطرتی پاک داشتهاند و در معدود صفات پسندیده اخلاقی رشد نموده و افراد بدی نبودهاند؛ در صورت اثبات وجود چنین افراد معدودی، آن را به هیچوجه نمیتوان به حساب تربیت غرب وحشی گذاشت.
استاد دانشگاه