ویلیام بارنز، رئیس سازمان سیا روز پنجشنبه ۷ اکتبر اعلام کرد سازمان سیا، مرکزی با محوریت چین ایجاد میکند تا بتواند نقش مؤثری در رقابت بین قدرتهای بزرگ ایفا کند. ایجاد این مرکز به عنوان بخشی از برنامه گسترده دولت امریکا دانسته شده که سعی میکند تمرکز خود را بعد از دو دهه مبارزه با تروریسم به سمت رقابت با قدرتهای بزرگ تغییر دهد. در واقع، تصمیم جو بایدن رئیسجمهور امریکا به پایان دادن به جنگ افغانستان و خروج کامل نیروهای امریکایی از این کشور پیشدرآمد چنین تغییر جهتی بود که حالا با تشکیل مرکز چین در سیا شکل رسمی به خود گرفته است. هر چند به نظر میرسد تأسیس این مرکز حکایت از اتفاق قابل توجهی در رویکرد دولت امریکا در عرصه سیاست خارجی باشد، اما نمیتوان آن را به عنوان تغییری در این رویکرد دانست. در واقع، این اتفاق در امتداد همان سیاستهایی است که دولت دونالد ترامپ در پیش گرفته بود تا جایی که به جرئت میتوان گفت بایدن جز تغییراتی اندک، به همان دستورالعملهای دولت ترامپ وفادار مانده و ماسکی را مقابل جهانیان به چهره خود زده است که ترامپ استفاده میکرد.
مسئله چین
بایدن یکی از کسانی بود که از توافق تجاری دولت ترامپ با چین در زمان کارزار انتخابات ریاست جمهوری به شدت انتقاد میکرد. این توافق بعد از جنگ تجاری به دست آمد که امریکا و چین آن جنگ را با وضع تعرفههای سنگین گمرکی بر کالاهای یکدیگر شروع کرده بودند. شروع این جنگ با یک رشته پروندههای قضایی بود که دولت ترامپ در ۲۰۱۸ و علیه شرکتهای فناوری چینی به راه انداخت و مدعی شد این شرکتها دست به سرقت نرمافزارهای امنیت سایبری زدهاند و شرکتهای امریکایی را از فروش قطعات به شرکت چینی زی تی ئی منع کرد. این جنگ تجاری در نهایت دستکم به صورت صوری با توافقی پایان یافت که بین دو طرف در ۱۵ ژانویه ۲۰۲۰ یا پنج روز قبل از ورود بایدن به کاخ سفید به امضا رسید. بایدن توافق ترامپ با چین را به باد انتقاد گرفته و گفته بود: «چین برنده بزرگ توافق تجاری یکجانبه ترامپ با پکن است.» با این حال، او همان رویکرد ترامپ را ادامه داده و به توافق ترامپ با پکن پایبند مانده است. تنها تغییری که دولت بایدن انجام داده در مورد برخی شرکتهای امریکایی است که به گفته «کاترین تای» نماینده تجاری دولت بایدن در فرآیند تولید و فروش دچار مشکل شدهاند و دولت بایدن آنها را از این توافق مستثنی میکند. با این حال، بایدن تعرفههای دولت ترامپ بر کالاهای چینی به ارزش ۳۲۵ میلیارد دلار را حفظ کرده است در حالی که قبل از ورود به کاخ سفید از این تعرفهها انتقاد میکرد و میگفت باعث افزایش هزینههای مصرف کننده امریکایی میشود. تأسیس مرکز چین در سازمان سیا نیز وجه دیگر از رویکرد تقابل با چین در دولت ترامپ است که حالا دولت بایدن آن را عملی میکند، چراکه موضوع رقابت بین قدرتهای بزرگ و تبدیل چین به عنوان مسئله اساسی امریکا در دولت ترامپ به صورت جدی دنبال شد و تأسیس چنین مرکزی در سازمان سیا از لوازم اصلی چنین رویکردی است.
از افغانستان تا سوریه
پایبندی بایدن به توافق دولت ترامپ با گروه طالبان تا آن حد بود که حتی او زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه دولت ترامپ برای مذاکره با طالبان را در مقام خود ابقا کرد تا این جمهوریخواه کارکشته در دولت دموکرات بایدن پرونده توافق امریکا با طالبان را به سرانجام خود برساند. نتیجه کار تعجب همگان را برانگیخت تا آنجا که حتی ترامپ نیز نتوانست نسبت به خروج عجولانه دولت بایدن از افغانستان سکوت کند و در مورد آن گفت: «خروج از افغانستان عقبنشینی نبود، تسلیم کامل بود.» به عبارت دیگر، بایدن برای اجرای توافق ترامپ با طالبان از خود ترامپ هم جدیتر بود و شاید اگر ترامپ رئیسجمهور امریکا بود، این توافق را با تأخیر یا دستکم برخی ملاحظات به اجرا درمیآورد. بایدن در سوریه نیز همان سیاست دولت ترامپ را بدون کم و کسری ادامه داده است. دولت امریکا اواخر ریاست جمهوری ترامپ حدود هزار سرباز در سوریه داشت که عمده آنها از میادین کوچک نفتی سوریه در شرق این کشور محافظت میکردند و علاوه بر این، رژیم تحریم گسترده اقتصادی را بر کشور سوریه وضع کرده بود که باعث میشد کشورهای منطقه برای مشارکت در بازسازی سوریه بعد از جنگ دچار مشکل شوند. حالا بعد از ۹ ماه از ریاست جمهوری بایدن، وضعیت به همان صورت است و همان تحریمها اعمال میشوند و همان تعداد از سربازان امریکایی در شرق سوریه مستقر هستند و دولت بایدن هنوز هم در رؤیای دولت ترامپ برای تشکیل مرجعیت داخلی مورد توافق همه است تا اینکه بر انتخاباتی آزاد، دموکراتیک و شفاف نظارت داشته باشد. سیاست بایدن در خصوص ایران و به خصوص برنامه هستهای ایران نیز در یک نگاه کلی به همین صورت است. هر چند بایدن از زمان مبارزات انتخاباتی قصد خود را برای بازگشت به برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام اعلام کرده بود، اما آنچه در عمل اتفاق افتاد پیروی از دستورالعمل ترامپ در مورد برنامه هستهای ایران بود. این دستورالعمل عبارت است از تحریمهای گسترده برای فشار وارد آوردن به ایران تا اینکه به پای میز مذاکره بیاید و توافقی گستردهتر از برجام را امضا کند. بایدن و دستیاران به خصوص وزیر خارجهاش آنتونی بلینکن و مشاور امنیت ملیاش جیک سالیوان نیز از توافقی با ایران حرف میزنند که «گستردهتر و طولانیتر» باشد و جز چند مورد نه چندان با اهمیت، دولت بایدن همچنان تحریمهای وضع شده در دوره ترامپ را حفظ کرده است.
امریکا و اروپا
هیچ شکی نیست که یکجانبهگرایی سیاست خارجی امریکا در دوره ترامپ بود. این مشخصه تنها در مواردی نظیر تصمیم ترامپ برای خارج کردن از امریکا از برجام در ۲۰۱۸ یا در به راه انداختن جنگ تعرفهها با چین در همان سال خلاصه نمیشود، بلکه ترامپ جنگ تعرفهها را با خود اروپا نیز به راه انداخت و عملاً امریکا را مقابل اروپا قرار داد. انتقادهای تند ترامپ از سازمان پیمان آتلانتیک یا ناتو، خارج کردن امریکا از توافق آب و هوایی پاریس، مخالفتش با خط لوله نورد استریم ۲ برای انتقال گاز طبیعی روسیه به آلمان و حمایتش از برگزیت یا احزاب ضد اتحادیه اروپا در داخل قاره از جمله دیگر مصادیق یکجانبهگرایی او بود. اروپاییها انتظار داشتند این مشخصه با روی کار آمدن بایدن از سیاست خارجی امریکا پاک شود و بایدن چند روز بعد از ورود به کاخ سفید امریکا را دوباره به توافق پاریس برگرداند تا بشارت چنین اتفاقی را به اروپاییها داده باشد، اما حالا معلوم شده که بایدن نیز در یکجانبهگرایی دستکمی از ترامپ ندارد. جدای از همسویی بیشتر بایدن با بریتانیای پسابرگزیت، نحوه عمل دولت او برای خارج کردن نیروهای امریکا از افغانستان و امضای پیمان امنیتی سهجانبه با بریتانیا و استرالیا موسوم به آکوس
(AUKUS) بیش از هر چیز به اروپاییها نشان داد که ماهیت دولت بایدن از ترامپ تفاوت چندانی ندارد. در واقع، اروپاییها وقتی متوجه شدند که بایدن برای خارج کردن نیروهایش چندان توجهی به توصیههای امنیتی آنها ندارد و تنها راه خود را میرود یا اینکه در مورد آکوس به طور کلی طرف مشورت دولت بایدن قرار نگرفتهاند، متوجه شدند که در مورد تفاوت بایدن با ترامپ دچار تصورات واهی شده بودند و بایدن بر خلاف حرفهایش از همگرایی فراآتلانتیک و لزوم همکاری نزدیک امریکا و اروپا، تصمیمهای مهم خود را بدون در نظر گرفتن اروپا میگیرد. به این دلیل بود که تحلیلگرانی نظیر «دیوید هرزنهورن» و «لارنس سریلس» پس از برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل و در یادداشت نشریه پولیتیکو نوشتند: «این جو بایدن کسی نیست که اروپاییها انتظارش را میکشیدند!» این دو در یادداشت خود به هشدار مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا «جوزب بورل» اشاره کردند که گفته بود: «مسلماً این پیمان تنها به قرارداد زیردریاییها محدود نمیشود و پیامدهای گستردهتری برای روابط ما با امریکا دارد.» به عبارت سادهتر، حالا اروپاییها بعد از ۹ ماه به خوبی دریافتهاند که بایدن در سیاست خارجی تفاوت اصولی با ترامپ ندارد و هر دو ماسک اول امریکا با رویکرد یکجانبهگرایی بر چهره زدهاند.