کسی نمیتواند منکر شود امروزه تکنولوژی رسانهای در دنیا حرف اول را میزند و جهان در گرداب پدیده هزاره سوم گیر کرده است. همچنین گستره پوششی و کارکردهای متنوعشان باعث شده به یک نقطه تلقی جهانی تبدیل شوند و اثر عمیقی بر افکار و عقاید و در نهایت، سبک زندگی انسانها بگذارند.
به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران اهمیت رسانه و بهویژه فضای مجازی آنچنان است که دانشمندان علوم اجتماعی آن را در ردیف عوامل اجتماعی کردن و شکلگیری شخصیت افراد معرفی کرده و معتقدند این ابزارهای جوامع اطلاعاتی، میتوانند هنجارهای اجتماعی را تثبیت یا تضعیف کنند. بهعبارتی، آنها بستر مناسبی برای همآفرینی انسانها با هم و تبادل اطلاعاتشان هستند. طبق آمار، میزان عضویت کاربران در فضای مجازی از ۵۳ درصد در سال ۹۶ به ۶۵ درصد در سال ۹۹ رسیده و این نشاندهنده روند رو به رشد و توقفناپذیر این رسانه در کشورمان است. همچنین ۷۵ درصد از مردم از اینترنت استفاده میکنند و حدود ۳۶ میلیون نفر ایرانی در شبکههای مجازی عضو هستند که از بین آنها شبکه اینستاگرام با ۲۴ میلیون عضو، نقش مهمی را ایفا میکند.
شبکهای که حدود ۴۵ درصد از فضایش به زنان اختصاص دارد و یکی از بهترین بسترها برای نقشآفرینی، ظهور استعدادها، بازتعریف هویت و در نهایت ارتقای جایگاه آنهاست.
مایکل پاستور در مقالهای مینویسد: «فناوری اطلاعات و ارتباطات پتانسیل تواناسازی را برای بهبود شرایط زندگی زنان فراهم میکند.» رسانه و بهویژه شبکههای اجتماعی بستر مناسبی است برای بروز هویت اصیل زنان. اما نکته مهم و تأملبرانگیز این است که زنان به چه میزان از این خاصیت تبیینی فضای مجازی بهره میبرند؟
سهم زنان بلاگر در تبلیغ مصرفگرایی
فضای مجازی همانقدر که میتواند ابزاری برای تبلیغ و تبیین خیر باشد، سببی است برای القای شر و از آنجا که مولود تمدن غرب است، زمینه سازگاریاش نیز با آن فرهنگ بیشتر است. زمینهای که متأسفانه در حال حاضر و با عنوان مصرفزدگی رسانهای با آن مواجهایم و زنان بهعنوان یکی از اصلیترین مهرههای این صحنه، در تولید و ترویج این سبک از زندگی سهم بسزایی دارند.
مصرفزدگی، الگویی از رفتار مبتنی بر خواست است و نه نیاز. رفتاری که تجملگرایی، مدگرایی، فخرفروشی، خودمحوری، چشم و همچشمی، تلف کردن وقت و نیروی انسانی، بیماری مالی، نابودی محیط زیست فیزیکی را بهدنبال دارد و آنقدر با زندگی این روزهای انسانها عجین شده که ارزشهای اصیل بومی و دینی را کمرنگ کرده است و رسانه، با تبلیغات و شوآفهایش نهتنها آن را نابهنجار تلقی نمیکند بلکه بازتولیدش کرده و به مقبولیتش اضافه میکند.
مصرفزدگی آنجا که در پدیده بلاگری نمود پیدا میکند، تأثیراتش را بیشتر نشان میدهد. پدیدهای که از وبلاگنویسی وارد دنیای رسانه شد و زنان، سردمداران آن در دوره اطلاعات و دانایی نامیده شدند. بلاگر، کاربری است که با تولید محتوا در موضوعی خاص و انتشار آن در مجازی، با مخاطب ارتباط میگیرد و کارش به تبلیغات و فروش محصولات و درآمدزایی منتهی میشود؛ کاربری که وجودش برای صنعت تولیدی هر کشوری ضروری است و این روزها بخش جداییناپذیر سیستم تجاری کشورها بهحساب میآید.
با این حال، بلاگری در ایران متفاوت و حتی مغایر با معنای حقیقی و جهانیاش است و عموم بلاگرهای ایرانی بدون تخصص خاصی وارد میدان میشوند و همه ابعاد زندگی افراد را تحت تأثیر قرار میدهند و همچنین با گرفتن هزینههای سرسامآور در تبلیغ محصولات، اثر مخربی در تولید دارند و این، یکی از پاشنه آشیلهای مجازی و البته عاملی برای افزایش اهمیت و تأثیر بلاگرها بر زندگی افراد است.
شیوه تغذیه، نوع پوشاک و خودآرایی، ادبیات گفتاری، شیوه گذراندن اوقات فراغت و بهطور کلی بخش بزرگی از شیوه زندگی کردن، این روزها در دست این وبلاگنویسان مجازی است.
آمارها چه میگوید
طبق آمارهای به دست آمده، ۳۹ درصد از زنان بلاگر ایرانی در زمینه سبک زندگی (life style)، ۱۶ درصد از آنها در زمینه آشپزی (food blogger)، ۱۲ درصد مد (fashion blogger)، ۹ درصد خودآرایی (beauty blogger)، ۸ درصد سفر، ۵ درصد لباس، ۲ درصد ورزش و ۹ درصد متفرقه فعالیت میکنند.
در این میان، سازندههای ویدئوهای طنز (vyner)، مامیبلاگرها و سوئیتهومها (home blogger) نیز نقش مؤثری در این فضا دارند. عموم رفتارهای این بلاگرها به تصویر کشیدن زندگی لاکچری، ترویج فرهنگ مصرفگرایی، به نمایش گذاشتن یک زندگی بیعیب و خوشبختیهای غیرواقعی، تغییر ذائقه غذایی و تبلیغ سبک زندگی غربی است.
جالب است بدانید ابرهشتگهای زنان بلاگر ایرانی به مد و فشن، شیکپوشی و زندگی لاکچری تعلق دارد.
زنانی که فعالیتهایشان را بر اساس این هشتگهای اینستاگرامی و چالشهای تیکتاکی تنظیم میکنند، برای مطرح شدن خود را به ابژه جنسی تبدیل میکنند، کودکانشان را مجبور میکنند به رقصیدن و آواز خواندن و حتی ضابطههای جهانی را هم زیر پا میگذارند. فاجعه وقتی است که هر کدام از این زنان حداقل ۳۰ هزار دنبالکننده دارند و در بعضیهایشان این تعداد به حدود ۴ میلیون نفر هم میرسد که نیم بیشتری از این دنبالکنندهها زنان و دختران هستند.
در حقیقت مصرفزدگی رسانهای با کالایی کردن احساسات زنان، درگیر کردنشان با مفاهیمی که از اصلشان بهدور است و گاهی افزودن به لذات ناسالم، مشکلات عمیقی را برایشان بهوجود آورده است. در چنین محیطی، تبیینگری، هدایتگری، واقعیتگرایی و حقمحوری رنگ باخته و زنانی که سعی میکنند تواناییهای علمی و فکری و فرهنگی، هویت اصیل و جایگاه والای انسانیت را نشان دهند، به حاشیه رانده میشوند و این، نشانگر ضعف زنان در استفاده درست از فرصت تبیینی فضای مجازی است.