مجید پسر جوانی است که تعداد سوابق کیفریاش از سن او بیشتر است. ۲۱ ساله با ۲۵سابقه کیفری در پرونده! او از این همه خلاف ابائی ندارد و میگوید دنبال شهرت است حالا به هر قیمتی!
الان به چه جرمی اینجا هستی؟
سرقت گوسفند.
کجا و چطور؟
سراغ دامداریها در شهرستانمان میرفتیم. بعد اسلحه را روی سر نگهبانها میگذاشتیم و گاو و گوسفند را سرقت میکردیم.
علت این همه سرقت با این سن کم چیست؟
فقط به خاطر شهرت. عاشق این هستم که اسمم درگوگل بالا بیاید.
از چه سنی مرتکب کار خلاف شدی؟
از ۱۲سالگی. اولین جرمم تیراندازی بود. بعد از آن هر کاری از دستم بر میآمد انجام میدادم. سرقت مسلحانه، تیراندازی در خیابان، ایجاد رعب و وحشت و....
از زندان فرار کردهبودی؟
هر بار زندان میرفتم با سند آزاد میشدم. بار آخر به ۱۲سال محکوم شدم به همین دلیل فرار کردم.
چند کلاس درس خواندهای؟
سواد ندارم. آدم با سواد که پولدار نمیشود!
پس باید الان پول زیادی داشته باشی؟
از سرقتها پول زیادی درآوردم، اما همه آنها به باد رفت.
شنیدم در کمپ دستگیر شدی؟ آنجا چه میکردی؟
به بهانه ترک اعتیاد به کمپ رفتم. قصد داشتم پنهان شوم، اما فایده نداشت و توسط مأموران پایگاهنهم پلیسآگاهی دستگیر شدم.
خانوادهات تو را سرزنش نمیکنند؟
ما خانوادگی خلافکار هستیم. اسم داییام را در گوگل سرچ کنید همان فردی است که متهمی را از بیمارستان امام خمینی فراری داد.
پایان دوره تحصیل تلخ
فرزاد و بهنام دوستان دوران تحصیل هستند. یکی طراح و عکاس و دیگری در کار آرایشگری است، اما درآمد اصلی آنها از سرقت است. فرزاد سابقه تخریب عابربانک و بهنام سابقه شرب خمر دارد.
حالا هم پایان تحصیل آنها با طرح نقشه سرقت ۴میلیاردی از خانه مردی ثروتمند به پایان رسید.
نزدیک فرزاد رفتم و پرسیدم: پیشنهاد سرقت از طرف تو بود؟
بله.
چرا؟
میخواستم انتقام بگیرم و پولدار شوم.
چند نفر از دوستانت در این سرقت نقش داشتند؟
پنج نفر. من به همراه دختری وارد خانه شاکی شدیم. یکی از اعضای باند زاغزنی میکرد. بعد از آن بهنام هم وارد خانه شد سپس با بستن دست و پای آن مرد وسایل باارزش را سرقت کردیم و گریختیم.
آن وسایل را فروختید؟
خیر، باور کنید ریالی هم کاسب نشدیم. چون بهنام خیانت کرد و با همه وسایل فرار کرد.
شاکی را میشناختید؟
خیر، او دنبال مستخدم بود. از قبل با زن جوانی در فضای مجازی آشنا شده بودیم. آن زن ما را به شاکی معرفی کرد. همان روز به خانه او رفتیم، اما به ما اعتنایی نکرد و گفت بروید و بعدازظهر بیایید. خیلی احساس حقارت کردم به همین خاطر برای انتقام نقشه سرقت کشیدم.
دستگیری قبل از ارتکاب به قتل
یکی از متهمانی که در این طرح دستگیر شده بود، به اتهام سرقت از خانه یک زوج از سوی مأموران پایگاهیکم پلیسآگاهی تهران در منطقه تجریش دستگیر شدهبود. همسایهها بعد از سر و صدای صاحبخانه، پلیس را خبرکرده بودند و مأموران هم با صحبتهای روانشناسی توانسته بودند متهم را قبل از ارتکاب به قتل دستگیر کنند.
چند سال داری؟
۳۰ سال.
سابقه کیفری داری؟
بله، ۱۴ بار. هم جیب بری و هم سرقت
چه شد که تصمیم گرفتی از خانه شاکی سرقت کنی؟ آنها را میشناختی؟
روزی از آن خیابان عبور میکردم که خانه مورد نظر را دیدم. فکر کردم خانه در حال تخریب است. این شد که به فکر سرقت در و پنجرههای آن افتادم. وقتی وارد خانه شدم فهمیدم صاحبخانه و همسرش در آنجا زندگی میکنند. از ترس، کلنگی که گوشه حیاط افتادهبود، برداشتم و آنها را تهدید به قتل کردم. آن مرد با من همکاری کرد ولی همسایهها به خاطر سر و صدایی که بلند شده بود با پلیس تماس گرفتند. وقتی مأموران آمدند یکروانشناس همراهشان بود که با صحبتهای او خودم را تسلیم کردم.
حالا که دستگیر شدهای بعد از آزادی دوباره وسوسه سرقت میشوی؟
شاکی قول دادهاست بعد از آزادی به من کار بدهد. باور کنید از بدشانسی و سختی روزگار به این راه افتادم ولی عذاب وجدان دارم و پشیمانم.